پرواز شهید شیرودی در «آسمان غرب» دلنشین نیست. این فیلم در فیلمنامه، بازیگری و کارگردانی دارای ضعفهای قابل توجهی است که باعث میشود حتی با نگاه تساهلآمیز هم، کسی را به دیدن آن توصیه نکنیم و در عوض تماشای مجموعه «سیمرغ» را که بیش از سی سال پیش از صداوسیما پخش شده، پیشنهاد کنیم.
در جشنواره امسال چند فیلم به قهرمانان ملی پرداختهاند؛ از «صبح اعدام» تا «پرویز خان»؛ اما سه فیلم به چهرههای برجسته دفاع مقدس پرداختهاند. در نگاه اول شاید به نظر برسد این توجه سینمایی باید مایه خوشحالی باشد، اما طبیعتاً اگر فیلمی که درباره این قهرمانان ساخته میشود، کیفیتی پایینتر از سطح متوسط داشته باشد، نه تنها نباید از ساخت آن خرسند بود، که باید از هدر رفتن بودجه و سوختن یک سوژه و همچنین آثار بد احتمالی روی مخاطب، نگران بود.
به جرأت میتوان گفت «آسمان غرب» اثری پایینتر از متوسط و ضعیفتر از ضعیف است. با آنکه سکانس ابتدایی فیلم نوید یک اثر کمنقص و دلنشین را میدهد، ولی این امید در ادامه رنگ میبازد. در سکانس اول شهید شیرودی را میبینیم که چگونه با کمک باد ناشی از پرههای بالگرد خود، یک توطئه خطرناک را خنثی میکند؛ یک سکانس هوشمندانه که با تصویر و داستان، زکاوت و اثرگذاری این شهید گرانقدر را نشان میدهد. در ادامه کار در سکانسی که بیجهت -با تکرار ملال آور موضوع دستور بنیصدر برای عقبنشینی ارتش در برابر دشمن بعثی- طولانی شده، شاهد درگیری شیرودی با رئیس یکی از پاسگاههای منطقه هستیم؛ همراه با صحنههایی که یادآور فیلم فارسی و قهرمانهای اغراق شدهاش است.
شکی نیست که عامل اصلی ضعف این فیلم، فیلمنامه است، اما کارگردانی نیز با فیلمنامه به شدت در رقابت است. بیشترین جلوه ضعف کارگردانی را در صحنههای جنگی میشود دید؛ که مخاطب حتی نمیتواند بفهمد موقعیت نیروهای خودی و دشمن کجاست. تدوین تصاویر به شدت آزاردهنده است و فیلمساز تلاش کرده است ضعف فیلمنامه و ناتوانی از برانگیختن احساسات مخاطب را با شلوغکاری جبران کند؛ که عملاً به جای درست کردن ابرو چشم عروس را کور کرده است. با این وجود جای تعجب است که این فیلم نامزد بهترین تدوین هم شده است.
در صحنههای جنگی، چه در نبرد بالگردهای گروه شیرودی و چه صحنههای جنگ شهری –که ربطش به شهید شیرودی چندان روشن نیست- نیروهای ایرانی با وجود کمبود شدید امکانات به راحتی از پس نیروهای عراقی برمیآیند و اگر آسیبی به نیروهای خودی میرسد، عموماً یا به دلیل بیاحتیاطی محض است -مانند جایی که در جنگ شهری حسین همدانی بیمحابا به میانه میدان میرود و تیر میخورد- یا به تیر غیب گرفتار میشود؛ مانند شهادت همرزم شیرودی که روشن نشد کدام تانک و از کجای میدان بالگردش را هدف قرار داد.
طبیعی است که در چنین اثر ضعیفی دیالوگها هم به شدت ابتدایی و دم دستی باشند و نقش سر بردن حوصله بیننده را به خوبی ایفا کنند و البته گهگاهی تلاش کنند به جای تصاویر الکن، توضیح دهند که مثلاً شیرودی چه فرمانده خوبی است! اگر نگاهی به زندگینامه شهید شیرودی داشته باشید، از اینکه چه وقایع مهم و اثرگذاری از زندگی او در فیلم نیامده و جای چه شخصیتهای ناموری که در عملیاتهایی با او حضور داشتهاند، در «آسمان غرب» خالی است، تعجب میکنید؛ از شهید چمران گرفته تا حتی شهید احمد کشوری. پایان فیلم هم مبهم است و معلوم نشد شیرودی و دوستانش بالگردها را کجا بردند!
جا دارد از سازندگان مجموعه «سیمرغ» که بیش از سی سال پیش با امکاناتی به مراتب کمتر ما را در قالب یک اثر جذاب تلویزیونی با شهیدان شیرودی و کشوری آشنا کردند، سپاسگزاری کنیم و از نسلی که خاطره خوب تماشای آن مجموعه را دارند، بخواهیم با تماشای «آسمان غرب» آن ذهنیت را خراب نکنند.