چکیده:تاریخ آکنده است از موضوعاتی که هر کدام چراغ، راه انسان برای رسیدن به حقیقت است، در این میان گاهی اوقات، گروهی، برای رهایی خویش از این حقیقت تلاش میکنند، که خاکی بر چهره خورشید واقعیت بپاشند. این کار گرچه جویندگان حقیقت را مدتی اندک در وادی سردرگمی، آزار میدهد، ولی حقیقت هیچگاه همیشه در پشت ابر باقی نمیماند.
تاریخ آکنده از موضوعاتی است که هر کدام چراغ راه انسان برای رسیدن به حقیقت است، در این میان گاهی اوقات، گروهی، برای رهایی خویش از این حقیقت تلاش میکنند، که خاکی بر چهره خورشید واقعیت بپاشند. این کار گرچه جویندگان حقیقت را مدتی اندک در وادی سردرگمی، قرار میدهد، ولی حقیقت همیشه در پشت ابر باقی نمیماند. در این میان یکی از شبهاتی که در مورد شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) از سوی منکران این واقعیت بیان شده این است که چرا با وجود امیرالمومنین(علیهالسلام) فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) به پشت درب خانه آمد، تا مورد ضرب و شتم قرار گیرد!؟ چرا امیرالمومنین(علیهالسلام) خود به پشت در نیامد تا حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) سالم بماند؟
در پاسخ به این شبهه، به این مطلب باید توجه داشت که:
از لحاظ تاریخی تمام این حوادث در مدت بسیار اندکی اتفاق افتاده است. از همین روی امکان اینکه مولای متقیان امیرالمومنین(علیهالسلام) در آن لحظه عکس العمل نشان دهد وجود نداشت. و علاوه بر آن اینکه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به پشت درب خانه نرفته بود، بلکه جلوی در ایستاده بود. آنچنان که در این زمینه مینویسند: زمانی خلیفه دوم به سوی خانه امیرالمومنین(علیهالسلام) حرکت کرد، حضرت صدیقه طاهره(علیهالسلام) نزديك در ورودى منزل نشسته بود، و با دیدن عمر و همراهانش در را بست و نزديك در ايستاده بود[1] و بر طبق ظاهر[2] احتمال نمىداد كه آنها با نص صریح قرآن به مخالفت برخیزند، و برای ورود به خانه اجازه نگیرند، آنچنان که خداوند متعال در مورد، ورد به خانه اینگونه میفرماید: «يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيرَْ بُيُوتِكُمْ حَتىَ تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلىَ أَهْلِهَا ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[نور/27] کسانیكه ايمان آوردهايد! در خانههايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براى شما بهتر است شايد متذكّر شويد!».
از سوی دیگر برخلاف تصور عموم مردم مولای متقیان در سریعترین موقعیت در مقابل این جسارت عکسالعمل نشان داد، آنچنان که تاریخ مینویسد: «عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » - با مشاهده این ماجرا - علی (عليه السلام) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید».[3] ولی به خاطر عهد و پیمانی که با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بسته بود که بر این حوادث صبر کند.[4] از این کار دست کشید.
از این حقیقت نیز نباید چشمپوشی کرد، که این حادثه موجب شد که گروهی از همراهان خلیفه دوم از کار خویش پشیمان شوند و از ادامه کار منصرف شوند. آنچان که در این زمنیه مینویسند: «عمر همراه عدهاى به طرف خانه فاطمه آمد و در را كوبيد، فاطمه با شنيدن سر و صداى جمعيت با صداى بلند و همراه گريه فرياد زد: اى رسول خدا چه مصيبتهايى پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه مىبينيم. گروهى با شنيدن گريه فاطمه دلشان به درد آمد و با گريه آنجا را ترك كردند؛ اما عمر با گروهى ديگر باقى ماندند».[5] پس امکان داشت که اگر خود مولای متقیان پاسخ عمر را میداد، این گروه باز نگردند و در این جنایت شریک میشودند.
از سوی دیگر، این حادثه سندی بر مظلومیت اهل بیت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) گردید، که همیشه برپیشانی تاریخ میدرخشت، و مانند فانوسی، جویندگان حقیقت را به وادی أمن، حریم الهی هدایت میکند و این کار حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) جای هیچ شک و شبههای را برای انسان منصف و بدون تعصب باقی نخواهد گذاشت که شیعه بر حق است.
پس با توجه به این نکات، پاسخ این شبهه این است که: اولاً حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها)، پشت در نرفت؛ بلکه جلوى در ایستاده بود که با دیدن عمر و همراهان او به داخل خانه رفت و در را بست؛ پس اصلا حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) پشت در نرفته بود تا این اشکال پیش بیاید. ثانیاً در اولین فرصت مولای متقیان(علیهالسلام) در مقابل این حادثه عکسالعمل نشان داد، گرچه به خاطر عهدی که با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بسته بود از ادامه این کار منصرف شد.
علاوه بر آن وقتی اصل ماجرای یورش ثابت شده است، دیگر این سوال که چرا به جای این، آن نیامد؛ دامان کسی را پاک نخواهد کرد، چرا که عده زیادی از علمای اهل سنت اعم از مورخین و محدثین و مفسرین در کتب شأن اصل قضیهی هتاکی و ماجرای هجوم را آوردهاند.[6] که مجال پرداخت به آنها در این نوشتار نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
[1]. السمرقندى المعروف بالعياشي، أبى النضر محمد بن مسعود بن عياش السلمى (متوفاي320هـ)، تفسير العياشي، ج2، ص67، تحقيق: تحقيق و تصحيح وتعليق: السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر: المكتبة العلمية الإسلامية – طهران.الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاي413هـ) الاختصاص ص 186، تحقيق: علي أكبر الغفاري، السيد محمود الزرندي، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 28، ص 227، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
[2]. علم امام و استقبال از مرگ
[3].بحارالانوار،ج28،ص269 و کتاب سلیم بن قیس، ج2 ص586.
[4]. الکافی،ج1،ص281؛ تفسیر نورالثقلین، ج4ص378.
[5].بحارالانوار،ج28،ص270؛ کتاب سلیم بن قیس، ج2 ص588.
[7].تاریخ طبرى، ج 2، ص 443، چاپ بیروت؛ الإمام على بن أبى طالب، ج 4، ص 2. 274؛ دیوان محمد حافظ ابراهیم: ج 1، ص 82؛ اثبات الوصیه، ص 143؛ الوافى بالوفیات، ج 6، ص 17؛ الملل والنحل، ج 1، ص 57.