ازدواجی به درخواست پدری نگران

08:36 - 1395/07/06

چکیده: رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس آیه «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم‏[فتح/29] محمد رسول خدا است و كسانى كه با او هستند عليه كفار شديد و بى رحمند و در بين خود رحيم ودلسوزند»، با افراد جامعه اسلامی با رأفت و محبت بر خورد می‌کرد، و جلوه‌هایی از این محبت و پیوند در ازدواج ایشان با دختران صحابه، ظهور کرده است. در ادامه به تبیین پیوند رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با حفصه دختر عمربن‌خطاب می‌پردازیم.

چرا پیامبر با حفصه دختر عمر ازدواج کرد؟

رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس آیه «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم‏[فتح/29] محمد رسول خدا است و كسانى كه با او هستند عليه كفار شديد و بى‌رحمند و در بين خود رحيم و دل‌سوزند»، با افراد جامعه اسلامی با رأفت و محبت بر خورد می‌کرد، و جلوه‌هایی از این محبت و پیوند در ازدواج ایشان با دختران صحابه، ظهور کرده است. در ادامه به تبیین پیوند رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با «حفصه» دختر «عمربن‌خطاب» می‌پردازیم و سبب آن‌را مورد تحلیل قرار می‌دهیم.

حفصه، پنج سال قبل از بعثت به دنیا آمد[1] و پیش از هجرت به مدینه با  «خُنَیس بن حُذافه سهمی» ازدواج کرد، خنیس بعد از جنگ بدر، وفات می‌کند، و حفصه، به خانه پدر خویش باز می‌گردد.[2] این حادثه سبب شد که عمر، به عثمان، پیشنهاد ازدواج با حفصه را بدهد، ولی وی از این کار سر باز زد، از این‌رو، وی این پیشنهاد را به ابوبکر داد، که ایشان نیز به وی جواب مثبت نداد، بعد از این حوادث، عمر به نزد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفته و داستان را بازگو کرد، و رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بعد از آگاهی از این ماجرا به خواستگاری حفصه رفت و با او ازدواج کرد.

خود عمر این حادثه را این‌گونه بیان می‌کند: «پيش عثمان بن عفان رفتم و ازدواج با حفصه را به او پيشنهاد دادم و گفتم: اگر مى‏‌خواهى حفصه را به همسرى تو در آورم، گفت: بگذار مقداری فکر کنم. چند روزى صبر كردم عثمان من‌را ديد و به من گفت: قصد ازدواج با او را ندارم.
سپس به ديدار ابوبكر رفتم و گفتم اگر مى‏‌خواهى حفصه را به همسرى تو در آورم، ابوبكر خاموش ماند و هيچ پاسخى نداد. من از رفتار ابوبكر بیشتر از عثمان ناراحت شدم. چند روزى صبر كردم سپس رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از حفصه خواستگارى کرد.[3]
در بعضی از نقل‌ها آمده است که عمر به نزد رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌رود و جریان دختر خود را با او در میان می‌گذارد، و ایشان به وی می‌گوید: پيشنهادى بهتر از اين به تو می‌کنم و آن این‌که حفصه را به همسرى من درآور.[4]

آن‌چه به نظر می‌رسد، این ازدواج، بر اساس رأفت و مهربانی رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نسبت به صحابه خویش انجام شده است، تا هم از کدورت بین صحابه کم شود، و هم  سبب دل‌گرمی عمر به اسلام گردد، زیرا که وی قبل از مسلمان شدنش از سرسخت‌ترین دشمنان اسلام شمرده می‌شد، به گونه‌ای که حتی در تاریخ منقول است که وی قبل از اسلام، قصد کشتن رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را داشت.[5]

نکته‌ای که نباید از آن غافل شد این است که، حفصه از طائفه بنی‌عدی است و طائفه بنى‌عدى که زیر مجموعه قبیله قریش است از جهت اعتبار نسبت به دیگر طوایف قریش از منزلت پایین‌تری برخوردار بوده است[6] به گونه‌ای که از عمر نقل شده است: «ما خوارترین قوم، قبل از اسلام بودیم، که خداوند با اسلام به ما عزت داد».[7] از این‌رو ازدواج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با حفصه در حقیقت، آبرو دادن به این قبیله محسوب می‌شد، که می‌توانست زمینه‌ساز رسوخ بیشتر اسلام در قلب آن‌ها باشد.  

در حقیقت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به دلیل ایمان محکم و یقینی که به راه خود داشت، همواره با سعه‌ی صدر با افراد گوناگون برخورد می‌کرد و سعی در همراه کردن آنان و نزدیک‌تر ساختن آنان به خود داشت تا از نزدیک، حقیقت رسالت را مشاهده کنند و در مسیر هدایت و تکامل قرار گیرند، این نگاه بلند، مستلزم آن بود که همه را در هر درجه از ایمان که بودند، حتی در حد زبان، زیر بال محبت خود گیرد تا آنان را که مستعد صعود به درجات بالای ایمان هستند پرورش دهد و دیگران را از لغزش و افتادن در گروه دشمنان حفظ کند و همه را متحد و یک‌پارچه سازد تا در برابر دشمنان که خواستار نابودی اسلام هستند ایستادگی کنند. پیامبر برای رسیدن به آن هدف بزرگ نه تنها در میدان‌های نبرد از شکسته شدن دندان‌های خود هراسی نداشت، بلکه حاظر بود در درون خانه نیز این هدف را ادامه دهد.[8]  ازدواج حفصه با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را نیز باید در این راستا دنبال کرد.

___________________________________________________________
پی‌نوشت
[1]. طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش،ج‏8،ص:81.
[2]. همان، ص82.
[3]. همان.
[4]. همان،ص 84.
[5]. انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279)، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417/1996.ج10،ص289. تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413/1993.ج1،ص174.
[6]. در نقل‌های تاریخی در مورد منزلت و جایگاه، بنی‌عدی نقل‌های متعدد آمده است که از آن‌ها این‌گونه استنباط می‌شود که این قبیله قبل از اسلام جایگاهی در قریش نداشته است. به عنوان نمونه:
الف: ام حبیب در کتاب خویش می‌گوید: در بنى‌عدى اصلا سیدى (بزرگى) نبوده است[كتاب المنمق فى اخبار قريش، محمد بن حبيب البغدادي (م 245)، تحقيق خورشيد احمد فاروق، بيروت، عالم الكتب، ط الأولى، 1405/1985.ص130]
ب: در نامه‌اى كه معاویه براى زیاد بن ابیه نوشته و به ذكر امر خلافت پرداخته مى‌گوید: لكن خداوند خلافت را از میان بنى‌هاشم بیرون برد و آن در میان بنى‌تیم بن مره (قوم ابوبكر) قرار داد و سپس از آن قوم نیز خارج کرده و در بنى‌عدى بن كعب(قوم عمر) قرار داد در حالى كه قریش، هیچ طایفه‌اى از این دو طایفه خوارتر و ذلیل‌تر نبود[كتاب سليم بن قيس الهلالي‏، هلالى، سليم بن قيس‏، انتشارات الهادى،ج2،ص741‏]
ج: به هنگام فتح مكه، ابوسفیان، چون عمر بن خطاب را دید كه صداى خود را بلند كرده گفت: «به خدا قسم پس از ناچیزى و خوارى، كار بنى‌عدى بالا گرفته است ...»[كتاب المغازى، محمد بن عمر الواقدي (م 207)، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409/1989. ج2، ص821. إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدين أحمد بن على المقريزى (م 845)، تحقيق محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1420/1999.ج1،ص381]
[8]. حیات، حکمت و حکومت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، حمیدرضا مطهری، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلام،مقاله، حکمت ازدواج‌های پیامبر، ص464.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 1 =
*****