افزودن دیدگاه

تصویر داداشی

بسم الله الرحمن الرحیم

من متولد ۱۳۶۶ هستم ، برخی از تجربیاتم را در اختیار دوستان و برادران عزیزم قرار میدهم انشاا… براتون مفید باشد.

 من تا پایان سوم راهنمایی جزو نفرات برتر کلاس ها بودم معدلم بالا بود. پسر پر جنب و جوش، شوخ و شنگ و وروجک.

در تابستان و قبل از شروع کلاس اول دبیرستان به این مرض مبتلا شدم.

در سن ۱۴ سالگی برای اولین بار این کار را یکی از دوستانم برام انجام داد خودم بلد نبودم.

بعد از آن تا ۲ سال ادامه داشت.

 افت درسی پیدا کردم. وقتی کسی منزل نبود عکس و فیلم های ناجور میدیدم و با خودم …

نا آرام شده بودم. پدر و مادرم هم کمی بهم شک کرده بودند.

از رحمت خدا هم ناامید شده بودم. فکر میکردم بدترین آدم ها پیش خدا هستم.

یک روز معلمم آیه قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته‏ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مى‏بخشد، كه او آمرزگار مهربان است‏) را برامون خوند خیلی روم اثر گذاشت. تا مدتها هر موقع احساس یاس و شکست میکردم این آیه را میخواندم، دوباره روحیه میگرفتم.

بعد از آن به مرور نجات پیدا کردم.

این گناه لذت داشت یکی از چیزهایی که باعث میشد تا بتونم جلوی خودم را بگیرم فکر کردن بود.

یعنی به مثیبت ها و داستانهایی که امکان وقوعش برام بود فکر میکردم.

تعدادی دوست پیدا کرده بودم که با هم گناه میکردیم. و این حلقه در حال بزرگتر شدن بود. وقتی فکر به تبعات کارم کردم، (اینکه این مرض باعث گرفته شدن آرامش و ارادم شده و به آدم سست عنصری تبدیل شدم ) برای ترک این عادت انگیزه پیدا کردم.  آینده ام را در حال تباه شدن میدیدم  و اگر وضعیتم به همون شکل ادامه پیدا میکرد جوانیم به بطالت و هرزگی طی میشد بدون اینکه چیزی به دنیا و آخرتم اضافه شده باشه. به مرور گوشه گیر و انزوا طلب شده بودم. از آن پسر پرجنب و جوش هم خبری نبود.

کمی در مورد ضررهایی که این کار داشت و به سلامتی جسم و روحم میزد آگاه شده بودم و خودش انگیزه ای برای ترک شده بود.

شاید بیشترین تاثیر برای کمک به ترک این عادت را هیئت و روضه امام حسین (ع) و زیارت امام رضا(ع) داشت. مواقعی که احساس نیاز پیدا میکردم خیلی برام سخت بود، قلبم شروع به تندتر زدن میکرد. فکرم درگیر میشد.

قبل از خوابیدن خیلی وقت ها گریه میکردم. و ذکر میگفتم تا خوابم ببره. به سینه میزدم و به یاد امام حسین (ع) گریه میکردم. به یاد روزهایی که پاک بودم و سلامتی و دنیا و آخرتم را به چالش نکشیده بودم.

عکس و فیلم و شو دیدن را کنار گذاشتم. سخت بود، ولی شد. به روی شکم نمیخوابیدم. آهنگ گوش کردن را به مرور کنار گذاشتم.

یک جدول تهیه کردم و در آن به صورت رمز موقعیت های مختلفی که باعث تحریک میشد را نوشتم ( چون میترسیدم برگه را خانوده ام ببینند و آبروم برود ) سعی میکردم آن موقعیت ها تکرار نشود. و تازه متوجه شدم چه کارهایی و چه زمان ها و روزهایی احتمال خود ارضایی من بیشتر است. تا مدتی حواسم به خودم بود و این موقعیت ها و لحظات را یادداشت میکردم. تا بتونم در موردشون فکر کنم. ببینم میشه کاری کرد که در آن وضعیت شهوت برانگیز قرار نگیرم.

دستشویی رفتن هایم رو کمتر و کوتاه تر کردم. و موقع حمام تا جای ممکن به خودم نگاه نمیکردم.

حتی الان هم که گاهی نیاز به رفع موهای زائد دارم چشمانم را کامل باز نگه نمیدارم و آن قدری چشمم را باز میکنم که کارم راه بیفتد. البته نمیگم به خودم نکاه نمیکنم ولی بین نگاه معمولی با نگاهی که به خواهم ازش لذت ببرم تفاوت هست.

با دستم حتی به عنوان شوخی با خودم بازی نمیکردم. خیلی خیلی خیلی کار خطرناکی بود. بعضی وقت ها واقعا نمیخواستم این کار رو انجام بدهم اما بازی و شوخی کردن همانا و دوباره گول شیطان را خوردن همانا. برای من این جوری بود که همیشه خودم تا دم پرتگاه گناه میرفتم وقتی لحظات آخر میخواستم برگردم دیگه نمیتونستم. انگار یک نفر هولم میداد.

دوستانی که برای گناه با آنها صحبت میکردم به تدریج از زندگیم حذف شدند البته نه اینکه آنها انسانهایی بدی بودند و من خوب نه منظورم این نیست . چون من نمیتونستم هم با آنها باشم و هم این گناه را کنار بگزارم. الان دوستان بسیار خوبی دارم.

کتاب و کلاس چهل حدیث امام (ره) هم خیلی کمکم کرد. بعدها فایل صوتی مطالب این کتاب را که استاد بزرگوار آقای مهندسی (ره)  توضیح داده اند از اینترنت دانلود کردم. نمازهایم را تا جای ممکن در مسجد میخوانم.

موقع استفاده از اینترنت وقتی میخوا هم مطالب علمی سرچ کنم بعضی از سایت ها عکس های تحریک کننده میگزارند من از قسمت internet option و یا setting تیک مربوط به نمایش عکس ها را غیر فعال میکنم و این جوری دیگه آن عکس را نمیبینم.

خدا را شکر این کارها برایم جواب داده و دفع شهوتم به صورت طبیعی و موقع خوابه که جنب میشوم. گاهی هفته ای 2 یا 3 بار و گاهی حتی تا 2ماه جنب نمیشوم. اوایل وقتی مدتها میگذشت و جنب نمیشدم کمی وسوسه میشدم که خودم انجام بدهم ولی الان دیگه این فکر هم به ذهنم نمی آید.

وقتی به خانه اقوام میرویم اگر ماهواره روشن باشد زوایه نشستنم را جوری انتخاب میکنم که صفحه تلوزیون را نبینم.

این مسیر همچنان ادامه دارد...

شاد و پیروز باشید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 7 =
*****