سلام
خسته نباشید
خانمی هستم ۲۵ ساله ، لیسانس، خانه دار
این روز ها که برادرم ازدواج کرده خیلی از من فاصله گرفته بعضی وقت ها با تیکه اشتباهاتم رو به رُخم میکشه منم اذیت میشم
احساس میکنم تنهام خیلی تنها
اگر بگم به پدرو مادرم، که حرف برادرم اشتباه هستش مامانم میگه دِقمرگ شدم از دست شما، همیشه به من میگه ساکت شو حرف نزن که رفتار تو اشتباهه
فکر می کنم که اینهمه زحمتی که تو این خونه کشیدم بیهوده بود
صبح تا غروب همه ی کارهای خونه رو انجام میدم ولی ارزشی توی این خونه ندارم
بعضی وقت ها توسکوت ساعت ها گریه می کنم
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با سلام و عرض ادب خدمت شما
از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم
از اینکه مدتی است با ازدواج برادرتان احساس میکنید نوع رفتارهایش با شما متفاوت شده است و نمیتوانید این مسئله را به اطرافیان مثل مادرتان هم بیان کنید و به شدت احساس بیارزشی میکنید برایم قابل درک است؛ و از اینکه تلاش میکنید در این موقعیت نیز رفتار صحیح و مناسبی را داشته باشید قابل تحسین است و شما را بابت این تلاشهایتان تحسین میکنم.
با توجه به سؤال نکاتی را خدمتتان عرض میکنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود.
وقتی انسانها درگیر هیجانات منفی میشوند به شدت مسائل شناختی آنها تحت تأثیر قرار میگیرد. در همین زمان وجود خطاهای شناختی نیز بیشتر میشود. یکی از خطاهای شناختی که در سؤال شما مشاهده میشود تفکر همهیاهیچ است. اگر این خطاهای شناختی اصلاح نشوند طبیعتاً رفتار ما نیز نادرست خواهد شد.
اگرچه برایم قابل درک است که در این وضعیت حالتان خراب است اما مراقب باشید به خاطر شرایطی که پیش آمده کل زندگی خود را سیاه تصور نکنید. در هر شرایطی که باشیم جایی برای ناامیدی وجود ندارد.
به خودتان یاد دهید به جای خودخوری، احساسات و عواطف خودتان را بیان کنید. زمانی که از برادرتان ناراحتی میشوید درباره احساستان با او صحبت کنید. به او بگویید زمانی که این رفتار را از شما دیدم به شدت ناراحت شدم احساس کردم در حال انتقاد کردن من هستی. حواستان باشد از لفظ تو استفاده نکنید (تو فکر کردی خیلی درست رفتار میکنی) بلکه درباره احساس خودتان صحبت کنید. در این صورت با صحبتهای شما مقابله نخواهد کرد.
البته مراقب باشید این ابراز احساسات کنار مادرتان نباشد تا تنش جدی وارد نشود.
اگرچه دیگران ممکن است به طور خواسته یا ناخواسته موجب ناراحتی شما شوند اما به این معنا نیست که برای شما ارزشی قائل نباشند. زمانی که شرایط خاص برسد تردید نداشته باشید به اندازه کافی از شما حمایت خواهندکرد.
بیکاری و تنهایی دو آفت جدی برای سلامت روان شما هستند. طبیعتاً زمانی که تنها هستید این افکار بیشتر به ذهن شما حمله میکنند. سعی کنید در طول روز به علایق و سلیقههای شخصی خودتان برسید و اجازه ندهید این دو آفت، سلامتی روح و روان شما را دچار آسیب کند.
امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم.
در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم.
موفق و مؤید و پیروز باشید.