رهروان ولایت ـ قرآن کریم در آیه 3 سوره «مائده» میفرماید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِينا؛ امروز كافران از (زوال) آیين شما مايوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از (مخالفت با) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آیين (جاودان) شما پذيرفتم».
این آیه به صراحت بیان میکند که در این روز، دین اسلام کامل شد و نعمت الهی بر بشریت تمام شد و خداوند متعال از دین اسلام راضی شده و ماموریت پیامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله) نیز به پایان رسید و حضرت، توانست تمام آنچه را که خداوند متعال از او میخواهد را به مردم ابلاغ کند.
امّا نکته بسیار مهم در این آیه این است که بدانیم آن روز، چه روزی بود، در کدام روز تمام دشمنان اسلام از آیین نو پا و جوان اسلام ناامید شدند؟
قبل از بحث از این موضوع، باید دید مفاد آیه چیست تا بتوان به روشنی در مورد این روز قضاوت کرد. این آیه چهار ویژگی مهم را برای اسلام بیان میکند؛ لذا باید دید این چه روزی بوده که دارای این چهار خصلت بوده است؛ هم كافران در آن روز مايوس شدهاند، و هم دين كامل شده، و هم نعمت خدا تكامل يافته، و هم خداوند آیين اسلام را به عنوان آیين نهايى مردم جهان پذيرفت.
بدون شك، چنين روزى بايد روز بسيار مهمى در تاريخ زندگى پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) باشد، نه يك روز ساده و عادى و معمولى، زيرا اين همه اهميّت براى يك روز عادى معنى ندارد و لذا در پارهاى از روايات آمده است كه بعضى از يهود و نصارى با شنيدن اين آيه گفتند: اگر چنين آيهاى در كتب آسمانى ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عيد قرار مىداديم.[1]
اكنون بايد از روى قرائن و نشانهها و تاريخ نزول اين آيه و اين سوره و تاريخ زندگانى پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) و رواياتى كه از منابع مختلف اسلامى به دست ما رسيده است، اين روز مهم را پيدا كنيم.
آيا منظور، روزى است كه احكامي درباره گوشتهاى حلال و حرام نازل شده؟ قطعاً چنين نيست، زيرا نزول اين احكام، اين همه اهميت ندارد که باعث تكميل دين شود، چراکه آخرين احكامى نبوده كه بر پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده، به دليل اينكه در دنباله اين سوره به احكام ديگرى نيز برخورد میكنيم و هرگز نزول اين احكام، سبب ياس كفار نمىشود، چيزى كه باعث ياس كفار مىشود، فراهم ساختن پشتوانه محكمى براى آينده اسلام است.
مفسرین اهل سنت گفتهاند که این آیه در روز عرفه در آخرين حج پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده؛ امّا این نظر هم با عقل و منطق جور در نمیآید؛ زيرا نشانههاى فوق بر آن روز تطبيق نمیكند، چون حادثه خاصى كه باعث ياس كفار شود در آن روز واقع نشد، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است كه قبل از روز عرفه نيز در خدمت پيغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بودند؛ اگر منظور نزول احكام فوق در آن روز است كه آن نيز همانطور كه گفتيم چيز وحشتناكى براى كفار نبود.
برخی گفتهاند چون در روز عرفه همه مردم ایمان آورده و با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) حج انجام دادند، پس این آیه در آن روز نازل شده است؛ در پاسخ باید گفت: اولا: در آن روز اتفاق خاصی نیافتاد تا باعث کامل شدن دین و یاس کفار باشد، ثانیا: روز فتح مکه که همه وارد دین اسلام شدند و آثار بتپرستی از بین رفت، برای نزول این آیه مناسبتر بود. پس نمیتوان پذیرفت روز عرفه، روز نزول این آیه باشد.
شیعه بالاتفاق معتقد است این قسمت از آیه، معترضه بوده و ربطی به بالا و پایین خود ندارد و در روز «غدیر» و بعد از نصب امیرالمومنین(علیهالسلام) به امامت و خلافت مردم توسط نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بوده است و روايات متعددى آن را تاييد مىكنند و با محتويات آيه كاملاً سازگار است؛ در آن روز و با نصب امیرالمومنین(علیهالسلام) به عنوان جانشین بود كه كفار مایوس شدند، زيرا انتظار داشتند كه با از ميان رفتن پيامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدريجا برچيده شود، امّا هنگامیكه مشاهده كردند، مردى كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) در ميان مسلمانان بىنظير بود، به عنوان جانشينى پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) انتخاب شد و از مردم براى او بيعت گرفته شد، ياس و نوميدى نسبت به آينده اسلام، آنها را فرا گرفت و فهميدند كه اسلام، آیينى ريشهدار و جاودانه خواهد بود.
در اين روز بود كه آیين اسلام به تكامل نهايى خود رسيد، زيرا بدون تعيين جانشين براى پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) و بدون روشن شدن وضع آينده مسلمانان، اين آیين به تكامل نهايى نمىرسيد. آن روز بود كه نعمت خدا با تعيين رهبر لايقى همچون على(علیهالسلام) براى آينده مردم تكامل يافت. و نيز آن روز بود كه اسلام با تكميل برنامههايش به عنوان آیين نهايى از طرف خداوند پذيرفته شد.[2]
علاوه بر اين، قرائن زير نيز اين تفسير را تاييد مىكند:
1. جالب توجه اينكه در تفسير فخر رازى و تفسير روح المعانى و تفسير المنار در ذيل اين آيه نقل شده است كه پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) بعد از نزول اين آيه بيش از هشتاد و يك روز عمر نكرد. و با توجه به اينكه وفات پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) در روايات اهل تسنن و حتى در بعضى از روايات شيعه، روز دوازدهم ماه ربيع الاول بوده چنين نتيجه مىگيريم كه روز نزول آيه درست روز هيجدهم ذى الحجه بوده است.
2. در روايات فراوانى كه از طرق معروف اهل تسنن و شيعه نقل شده، صريحاً اين مطلب آمده است كه آيه شريفه فوق، در روز غدير خم و به دنبال ابلاغ ولايت على(علیهالسلام) نازل گرديد، از جمله اينكه:
الف) دانشمند معروف سنى «ابن جرير طبرى» در كتاب «ولايت» از «زيد بن ارقم» صحابى معروف نقل مىكند كه اين آيه در روز غدير خم در باره على(علیهالسلام) نازل گرديد.
ب) حافظ ابو نعيم اصفهانى در كتاب «ما نزل من القرآن فى على(عليهالسلام)» از ابو سعيد خدرى (صحابى معروف) نقل كرده كه پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) در غدير خم، على(علیهالسلام) را به عنوان «ولايت» به مردم معرفى كرد و مردم متفرق نشده بودند تا اينكه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ... » نازل شد، در اين موقع پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «اللَّه اكبر بر تكميل دين و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولايت على(علیهالسلام) بعد از من، سپس فرمود: هر كس من مولاى اويم على (عليهالسلام) مولاى او است، خداوندا، آن كس كه علی را دوست میدارد، دوست بدار، و آن كس كه علی را دشمن میدارد، دشمن بدار، هر كس علی را يارى كند، يارى كن و هر كس دست از ياريش برداشت، دست از او بردار».
ج) «خطيب بغدادى» در تاريخ خود از ابو هريره از پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) چنين نقل كرده كه بعد از جريان غدير خم و پيمان ولايت على(علیهالسلام) و گفتار عمر بن خطاب: «بخ بخ يا بن ابى طالب اصبحت مولاى و مولا كل مسلم» آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم» نازل گرديد.[3]
حال قضاوت با خواننده محترم است که بین این دو قول نیک بیاندیشد و یک نظر را بپذیرد و با خود تعقّل کند که به راستی کدام روز در اسلام اینقدر مهم و حساس بود که دشمنان اسلام را ناامید و دین را کامل و جاودانه کرد؛ آیا غیر از مساله جانشینی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) چیز دیگری میتوانست به این مهمی باشد؟
----------------------------------
پینوشت:
[1]. تفسير نمونه، ج4، ص 264.
[2]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص 24؛ تفسیر المیزان، ج5، ص 172.
[3]. تفسير نمونه، ج4، ص 267.