رهروان ولایت ـ یکی از خطرات مهم در روابط دختر و پسری، این است که بعد از اتمام رابطه و وقتی طرفین به هر دلیلی نتوانستهاند با هم ازدواج کنند، میبایست فشار زیاد روحی را متحمل شوند تا بتوانند فرد مقابل را فراموش کنند.
از طرفی هم، اگر بلافاصله و بدون گذشت زمان کافی با شخص دیگری ازدواج کنند، مدام همسر خود را با فردی که قبلا مدتها با او رابطه داشتهاند، مقایسه میکنند، بطوریکه مدام در ذهنشان خودخوری میکنند که چرا فرد مورد علاقه خود را از دست دادهاند.
مانند این خانم که برای مدتی، در دوران مجردی با پسری در ارتباط بود، ولی به دلایلی موفق نشده است با آن پسر ازدواج کند. دقیقا بعد از اتمام رابطه و بدون گذشت زمان کافی، باکسی دیگر ازدواج کرد و در حال حاضر و با گذشت چند ماه از زندگی مشترک خود، هنوز نتوانسته است پسرمورد علاقه خود را فراموش کند و از این بابت متحمل فشارهای روحی فراوانی است. به راستی آیا ازدواج با شخص دیگری، بدون گذشت زمان کافی(و بلافاصله بعد از اتمام رابطه گذشته) درست است؟ در چنین شرایطی، چگونه میتوان از فشارهای روحی خلاص شد؟
مسلما نقش و تحمل پذیری هریک از دختر و پسر در برابر فشارهای روحی، متفاوت است و معمولا دختران در برابر از دست دادن فرد مورد علاقه خود، بیشتر از پسران آسیب پذیری روحی و روانی دارند.
از این رو در چنین شرایطی، هنگامی که فرد هنوز درگیری ذهنی و روحی با گذشته خود دارد و زمان کافی برای بازیابی روحیه خود بدست نیاورده است، بخواهد ازدواج کند و بلافاصله وارد زندگی مشترک شود، بدون آنکه زمان کافی برای شناخت فرد جدید و پسندیدن او، سپری شود، خود اشتباه دیگری است.
زیرا برای ازدواج، شناخت کافی و علاقه حداقلی از جمله لوازم و ضروریات یک ازدواج موفق است، تا طرفین بتوانند زندگی رضایت بخشی را تجربه کنند وگرنه بدون شناخت کافی یا نداشتن علاقه نمیتوان زندگی رضایت بخشی را تجربه کرد.
ولی منشاء عدم رضایت این قبیل افراد از زندگی خود، بیشتر از آنکه متأثر از عدم ازدواج با فرد قبلی(فرد مورد علاقه خود) باشد، ناشی از گردش ذهنی آنان است.
به تعبیری دیگر؛ چون این افراد با فردی که قبلا با او رابطه داشتهاند، نتوانستهاند ازدواج کنند، ذهنشان سعی میکند از آن فرد، شخصی ایده آل و مطابق با میل خود به تصویر بکشد.
لذا از آنجایی که این تصویر، ساخته و پرداخته ذهن آنهاست، به سمت ایده آل گرایی تمایل دارد، به نحوی که آن فرد را شخصی ممتاز و همانی که آنان میخواهند، معرفی میکند و دیگر به نقاط ضعف و منفی او توجهای نمیکند. همچنانکه امام علی(علیهالسلام) در این باره میفرماید: «حُبُّ الشِّیء یُعمی وَ یُصمّ؛ دوست داشتن چیزی انسان را كور و كر میكند.»[1]
از این رو طبیعی به نظر میرسد که شخصیت این فرد(که در ذهن دیگری قرار دارد)، فاقد هرگونه عیب و ایراد و همان مرد رویاهای دیگری باشد! امّا همانطور که اشاره شد، باید دانست که چنین فردی، انسانی ذهنی است و نه فردی واقعی! زیرا انسان واقعی، فاقد عیب و ایراد نیست. لذا آن فرد هم مانند همسر این خانم (که ذکر شد) و هر مرد دیگری دارای نقاط ضعف و ایرادی است.
بنابراین چه بسا اگر این خانم هم با همان فرد(که قبلا با او رابطه داشته) ازدواج میکرد نه با همسر خود، الان نیز حسرت ازدواج با همسر خود را میخورد.
نتیجه اینکه نباید اجازه داد که واقعیتهای زندگی، جای خود را به تصویر ذهنی و خیالی خود دهد. به این منظور لازم است؛
- با توکل بر خدا و استعانت از او تلاش کرد که به مسائل پیرامونی خود نگاه واقع بینانهای داشت و از گونه خیال پردازی در این زمینه خودداری کرد.
در حدیثی از امام علی(علیهالسلام) درباره توکل برخدا فرموده است: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برایش فراهم مىگردد.»[2]
- میبایست ذهن خود را از دیگر موضوعات زندگی پر کرد، این امر مستلزم آن است که به اندازه کافی اشتغالات روزمره و در عین حال متنوع داشت؛ مانند تفریح، مهارتهای هنری، انجام فعالیتهای ورزشی، روابط اجتماعی با اقوام و دوستا صمیمی، مطالعه و... .
- ضمن اینکه باید از تنهایی که موجب یادآوری گذشته میشود خودداری کرد، میبایست هر گونه نشانه و خاطرهایی از آن فرد، از بین برد یا از خود دور کرد و جایی که فرد را به یاد او میاندازد نرود.
- اگر در روابط با همسر، مشکل و یا آسیبی وجود دارد، لازم است در اولین فرصت، برطرف کرد و متقابلا باید تلاش نمود که رابطه با همسر نیز تقویت شود. همچنین اگر مشکل جدی در روابط زناشویی وجود دارد، لازم است از یک مشاور حاذق کمک گرفت.
- در نهایت اگر همچنان این موضوع ذهن این قبیل افراد را به خود مشغول کرده است و مانع کارکرد فعّال و روزانه آنان میشود، ضرورتا با یک روانشناس حاذق مشورت نمایند.
پینوشت:
[1]. من لایحضره الفقیه، ج4، ص380، ح5812
[2]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص197، ح3888