چکیده: یکی از ازدواجهای رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) ازدواج با «جویریه» کنیزی یهودی بود، این ازدواج برکاتی زیادی داشت، که از آن جمله میتوان به آزادی خود جوریه و آزادی تمام اقوامش و اسلام آوردن ایشان اشاره کرد، خجستگی این ازدواج به قدری آشکار بود که بعضی افراد در همان زمان میگفتند که زنی پربرکتتر از جویریه نسبت به قوم خویش ندیدهاند.
یکی از مسائلی که در زندگی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به چشم میخورد، ازدواجهای ایشان است، که گروهی دانسته یا ندانسته این ازدواجها را مورد بیمهری قرار دادهاند، حال آنکه با نگاه صحیح میتوان به این حقیقت راه یافت که در تمامی این ازدواجها، ایشان، بر اساس رحمت و انسانیت قدم در راه نهادهاند، از اینرو میتواند الگویی برای دیگر افراد باشد، به همین خاطر در ادامه به یکی از این ازدواجها اشاره میکنیم، ولی قبل از بیان علت پیوند پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با این همسرش، به معرفی وی و قبلیهاش میپردازیم، تا جلوه رحمت العالمین بود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در این داستان به خوبی آشکار گردد.
در سال پنجم هجری، خبری به رسول خدا(صلیالله علیهوآله) میرسد، مبنی بر اینکه قبیله «بنیمصطلق» که از طائفه یهودیان خزاعه هستند، با مخالفان اسلام، همپیمان شدهاند تا به جامعه اسلامی حمله کنند، از این رو زمانی که این خبر به پیامبر(صلیالله علیهوآله) رسید، ایشان «بریده بن حصیب اسلمی» را برای بررسی این موضوع به سمت این گروه روانه کرد. وی میگوید: از مدینه خارج شدم، تا اينكه به كنار آبى كه ايشان در آن مکان جمع شده بودند رسيدم. آنها از من پرسيدند: تو كيستى؟ گفتم: مردى از شمايم، چون به من خبر رسيده كه براى جنگ با اين مرد ــ محمد(صلیاللهعلیهوآله) ــ جمع شدهايد، ميان قوم خود و كسانى كه از من اطاعت میكنند راه افتادهام تا همه دست به دست هم دهيم و او را درمانده سازيم. حارث بن ابى ضرار در جواب میگوید: من هم به همين عقيدهام، پس، عجله كن. بريده گفت: هم اكنون سوار میشوم و با گروه زيادى از قوم خود پيش شما بر میگردم. و آنها از اين موضوع خرسند شدند. بريده، پيش رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) آمد و اخبار آنها را گزارش داد. پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) مسلمانان را فرا خواند و خبر دشمنی قبلیه بنیمصطلق را به ايشان داد و مسلمانان با شتاب آماده جنگ شدند.[1]
در این جنگ یهودیان بنیالمصطلق شکست خورده و تعداد زیادی کشته دادند، بعد از پایان جنگ، اسیران و غنائم جنگی بین مسلمانان تقسیم شد که در این میان «جویریه» دختر «حارث بن ابی ضرار» حاکم قبیله بنیالمصطلق نیز حضور داشت که در تقسیم بین مجاهدین اسلام، به ثابت بن زيد بن شماس انصارى رسید.[2] جویریه برای آزادی خویش با ثابت عقد مکاتبه بست[3] و قرار بر این شد که او قیمت خویش را پرداخت کند تا آزاد گردد.
جوریه به نزد رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآله) اسلام آمد و از آن حضرت درخواست کرد تا در پرداخت آن مبلغ به وی کمک کند، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) اسلام پیشنهاد جوریه را پذیرفت كه تمام آن مبلغ را بپردازد و به دنبال آن نيز -روى هدفى كه بعدا بیان میشود - رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پيشنهاد ازدواج با خویش را به او داد و جويريه نيز اين پيشنهاد را پذيرفت.[4]
زمانی که خبر پیوند جوریه با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به مسلمانان رسید، مسلمانان اسيران بنى المصطلق را كه صد خانوار بودند آزاد كردند و گفتند: اينها فاميل پيغمبر بزرگوار ما هستند و سزاوار نيست در اسارت ما بسر برند، به همین خاطر تمامی اسیران را آزاد کردند.[5]
در تاریخ نقل شده است که پدر جوریه ــ حارث بن ابى ضرار ــ که رئیس قبیله خویش بود، با چندین شتر به سوی مدینه حرکت کرد، تا به این وسیله دختر خویش را آزاد کند؛ وی در این زمان هنوز اطلاعی از آزادی فرزندش نداشت، در مسیر راه که حارث به نزدیکی منطقه عقيق[6] رسید، دو شتر را در میان درهای مخفی کرد، و باقی شتران را همراه خویش به مدینه آورد، زمانی که وی به نزد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) آمد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خطاب به وی فرمود: «پس آن دو شترى را كه در فلان دره عقيق پنهان كردى چرا با خود نياوردى؟».
حارث از اين خبر غيبى متوجه شد که محمدامین(صلیاللهعلیهوآله) پیامبر خداست؛ از اینرو فوراً مسلمان شد، بعد از مسلمان شدن حارث، جمعی از قبیله وی نیز مسلمان شدند، حارث خطاب به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) گفت: «به خدا سوگند از اين كار من احدى جز خداى يگانه مطلع نبود، آنگاه فرستاد و آن دو شتر را نيز آوردند و به آن حضرت تسليم كرد، سپس رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) جویریه را در رفتن به سوی اقوام خویش و ماندن آزاد گذاشت، جویریه باقی ماندن در نزد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را اختیار کرد. و بعد از این اتفاق بود که حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) یکی از صحابه را برای جمعآوری زکات به سوی آنان فرستاد.[7]
اکنون با توجه به توضیحاتی که بیان شد به خوبی آشکار میگردد، که ازدواج رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) با جویریه برکاتی زیادی داشت، که از آن جمله میتوان به آزادی خود جوریه و همچنین آزادی تمام اقوامش و اسلام آوردن ایشان اشاره کرد، خجستگی این ازدواج به قدری آشکار بود که بعضی افراد در همان زمان میگفتند که زنی پربرکتتر از جویریه نسبت به قوم خویش ندیدهاند.[8] از نکات دقیق دیگری که در اینجا باید به آن اشاره کرد، این است که این ازدواج در پنج سال آخر عمر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) انجام گرفت[9] و این نکته به خوبی نشان میدهد که این ازدواج نمیتوانسته است بر اساس خواهشهای نفسانی باشد، بلکه بر اساس رحمه للعالمین بودن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) این ازدواج انجام گرفت، و همانطور که در بالا توضیح داده شد، خود جویریه بعد از آزادی و آمدن پدرش نیز به این ازدواج رضایت کامل داشته است.
__________________________________________________________
پینوشت
[1]. مغازى، تاريخ جنگهاى پيامبر(صلیاللهعلیهوآله)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش،ص:301/ طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش،ج2،ص:61.
[2]. آفرينش و تاريخ، مطهر بن طاهر مقدسى، ترجمه محمد رضا شفيعى كدكنى، تهران، آگه، چ اول، 1374ش، ج2،ص:729.
[3]. در اصطلاح فقهی: عقد مکاتبه یک نوع قرارداد است که میان عبد و مولا بسته میشود، و عبد موظف میگردد که از طریق کسب آزاد، مالى تهیه کرده و به اقساطى که براى او قابل تحمل باشد به "مولا" بپردازد و آزادى خود را باز یابد، و دستور داده شده است که مجموع این اقساط بیش از قیمت عبد نباشد. و نیز اگر به عللى عبد از پرداختن اقساط عاجز شد باید از بیت المال و سهم زکات اقساط او پرداخته و آزاد گردد، حتى بعضى از فقهاء تصریح کرده اند که اگر زکاتى به مولا تعلق گیرد خود او باید اقساط بدهى عبد را از باب زکات حساب کند.این عقد یک عقد لازم است و هیچ یک از طرفین حق فسخ آن را ندارد.
[4]. زندگانى محمد(صلیاللهعلیهوآله)پيامبر اسلام، ابن هشام (م 218)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش، ج2،ص:199.
[5]. زندگانى محمد(صلیاللهعلیهوآله)،ج2،ص:199/ آفرينشوتاريخ ،ج2،ص:729/ كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش. ،ج7،ص:220.
[6]. عقيق نام جائى در دو سه ميلى مدينه است كه در آنجا نخلهاى خرما و خانههاى زيادى است.
[7]. زندگانى محمد(صلیاللهعلیهوآله)،ج2،ص:200.
[8]. طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. ،ج8،ص:120.
[9]. تاريخ گزيده، حمد الله بن ابى بكر بن احمد مستوفى قزوينى (نوشته در730)، تحقيق عبد الحسين نوايى، تهران، امير كبير، چ سوم، 1364ش ،ص:161.