بی حوصلگی را چطور درمان کنیم؟

12:22 - 1396/05/30

هر رفتارى كه ما انجام مى ‏دهيم، در واقع محصول  انگيزه، نياز و هدف است. اگر اين سه عامل در كنار هم قرار گيرند، شرايط تحقق يك رفتار فراهم مى‏ شود؛ اما گاهى شناخت افراد نسبت به اين سه عامل، دچار مشكل مى ‏شود و در نتیجه فرد بی انگیزه و بی هدف می شود.

پرسش: من دانشجوى رشته پرستارى و 21 ساله ‏ام ؛ در يكى از تشكل‏ هاى دانشجويى فعاليت مى ‏كنم به مسائل مذهبى خيلى عقيده دارم و بسيار هم دوست دارم در اين زمينه فعاليت كنم؛ ولى مدتى است كه بى ‏انگيزه شده ‏ام! احساس مى‏ كنم دنيا خيلى تكرارى شده است؛ هر چند در كارهايم تنوع و تغيير ايجاد مى ‏كنم، ولى باز اين احساس وحشتناك را نمى ‏توانم از خود دور كنم و هميشه اين سؤال را از خود مى ‏كنم كه «حالا من درسم را بخوانم خوب؟ آخرش چى» يا مى‏ ميرم و در آن دنيا عذاب مى‏ كشم يا نه آخرش چى مى ‏شه؟! احساس مى ‏كنم خيلى بى‏ هدف شده ‏ام ؛ فكر مى‏ كنم زندگى مرحله به مرحله طى مى ‏شود ولى آن چيزى را كه دوست دارى به آن نمى‏ رسى؟ از همه چيز خسته شده ‏ام تا كى كار تكرارى كنم در صورتى كه نمى‏ دانم اين كارها نتيجه‏ اش چه مى ‏شود؟

پاسخ: يكى از مهم‏ترين انگيزه ‏هاى هر انسانى، «كمال طلبى و خودشكوفايى» است. اين انگيزه مهم‏ترين عامل و محرّك در شكل‏ گيرى و جهت دهى به رفتار انسان‏ها است. هر رفتارى كه ما انجام مى ‏دهيم، در واقع محصول سه عامل - انگيزه، نياز و هدف - است. اگر اين سه عامل در كنار هم قرار گيرند، شرايط تحقق يك رفتار فراهم مى‏ شود؛ اما گاهى شناخت افراد نسبت به اين سه عامل، دچار مشكل مى ‏شود.
به عبارت ديگر وجود برخى ابهامات، موجب مى‏ شود چيزى كه در حد يك انگيزه است، جاى هدف را بگيرد و يا در مصداق نياز مشكلاتى به وجود مى‏ آيد. در نتيجه كسى كه تحت تأثير اين عوامل سه گانه فعاليتى مى‏ كند، در استمرار فعاليتش انحراف يا لغزش و يا دچار دلسردى مى‏ شود.
به يقين ورود به دانشگاه، نمى ‏تواند هدف غايى يك دانشجو باشد. دانشگاه يكى از اهداف واسطه ‏اى است كه راهيابى به آن، انگيزه و شوق در انسان ايجاد مى‏ كند تا با تمام توان، تلاش كند و به هدفش (رسيدن به كمال) دست يابد. بنابراين هيچ‏گاه نبايد به دانشگاه، به عنوان هدف غايى و نهايى نگاه كرد. در واقع وارد شدن به دانشگاه؛ يعنى، آغاز يك حركت جديد و مشخص. دانشگاه مسير علمى شما را مشخص‏ تر مى‏ كند و جهت حركت به سوى كمال و هدف نهايى را نشان مى ‏دهد. بنابراين دانشگاه جاى ماندن و رسيدن نيست؛ بلكه يك مسير است به سوى آنچه اهداف بعدى زندگى اقتضا مى‏ كند.
اگر دانشجو به دانشگاه اين گونه نگاه كرد، بعد از ورود به دانشگاه با تمام توان، مى ‏كوشد از امكانات و شرايطى كه براى رشد او فراهم شده، استفاده كند و هر روز احساس بهترى نسبت به روز قبل؛ زيرا يك گام به اهدافش نزديك‏تر شده است.
اما كسانى كه دانشگاه را به عنوان هدف در ذهن خود ترسيم كرده‏ اند، وقتى وارد دانشگاه شدند، در همان هفته‏ هاى اول، تمام آمال و آرزوهايشان رنگ مى ‏بازد و احساس مى‏ كنند دانشگاه سرابى بيش نيست و به دنبال آن، احساس پوچى و خلأ مى‏ كنند و با خود مى‏ گويند: «راستى اينجا دانشگاه است، اينجا همان جايى است كه تمام آمال و آرزوهاى خودم را در آن جست‏وجو مى‏ كردم! پس چرا احساس بى ‏نيازى نمى‏ كنم؟ چرا دانشگاه تشنگى مرا بر طرف نمى‏ كند؟».
به دنبال اين تفكرات، دچار پوچى، بى‏ هدفى و سردرگمى مى‏ شود. بنابراين يكى از مهم‏ترين عواملى كه اين حالت پريشانى و نگرانى را به وجود مى ‏آورد، عدم آگاهى نسبت به هدف و در نتيجه تفكيك نكردن بين هدف و وسيله است.
عامل ديگرى كه موجب اين حالت مى‏ شود، همنشينى با افرادى است كه تفكّرات منفى، نسبت به خود و جامعه دارند. اين افراد هميشه دم از يأس و نا اميدى مى ‏زنند و آينده را براى خود تيره و تار مى‏ دانند و همين فكر را به دوستان و همكلاسى‏ هايشان نيز القا مى‏ كنند! براى پيشگيرى از اين گونه مشكلات، بايد در انتخاب دوست، دقّت بيشترى كرد و با افرادى ارتباط دوستانه و يا معاشرت داشت كه به خوبى درك كنند كه دانشگاه هدف نيست؛ بلكه وسيله‏ اى است براى رسيدن به هدف. همچينين دچار تفكرات منفى گرايانه نباشند؛ بلكه داراى نشاط روحى و تفكرات مثبت گرايانه باشند.
توصيه ما به شما اين است كه:
1. همواره به آرمان‏ هاى دست نيافتنى نينديشيد ؛ بلكه موفقيت‏ هاى خود را نيز در نظر گيريد.
2. خواست‏ ها و تمايلات خود را با توانايى ‏هايتان هماهنگ كنيد.
3. به خود اجازه ندهيد ماديات و دنياى زودگذر، شما را ناراحت كند ؛ زيرا خداوند همه جهان مادى را براى شما آفريده و آن را در اختيار شما قرار داده است. بنابراين شايسته نيست انسان اسير ماديات شود.
4. بدانيد كه مشكلات و رنج‏ ها، هميشگى نيست و روزگار در حال تغيير و تحول است و چه بسا حوادث پيش ‏بينى نشده ‏اى نيز در حل مشكلات به يارى انسان بشتابد.
برگرفته از سایت پرسمان

بی حوصلگی و بی انگیزه شدن در زندگی را باید این طور بررسی کرد:
يكى از مهم‏ترين عواملى كه اين حالت پريشانى و نگرانى را به وجود مى ‏آورد، عدم آگاهى نسبت به هدف و در نتيجه تفكيك نكردن بين هدف و وسيله است.
عامل ديگرى كه موجب اين حالت مى‏ شود، همنشينى با افرادى است كه تفكّرات منفى، نسبت به خود و جامعه دارند. اين افراد هميشه دم از يأس و نا اميدى مى ‏زنند و آينده را براى خود تيره و تار مى‏ دانند و همين فكر را به دوستان و همكلاسى‏ هايشان نيز القا مى‏ كنند! براى پيشگيرى از اين گونه مشكلات، بايد در انتخاب دوست، دقّت بيشترى كرد و با افرادى ارتباط دوستانه و يا معاشرت داشت.
بیان چند توصيه ما به شما برای خروج از بی حوصلگی اين است كه:
1. همواره به آرمان‏ هاى دست نيافتنى نينديشيد ؛ بلكه موفقيت‏ هاى خود را نيز در نظر گيريد.
2. خواست‏ ها و تمايلات خود را با توانايى ‏هايتان هماهنگ كنيد.
3. بدانيد كه مشكلات و رنج‏ ها، هميشگى نيست و روزگار در حال تغيير و تحول است و چه بسا حوادث پيش ‏بينى نشده ‏اى نيز در حل مشكلات به يارى انسان بشتابد.

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.