در پستهای گذشته به طور مفصل به علم الهی پرداخته شد و گفته شد که علم خداوند متعال، علمی تام و مطلق و بینهایت است، که هیچ جهلی در آن راه ندارد و تمام موجودات و حرکات و سکنات آنها را در بر میگیرد؛ او به هر فعلی که در دار هستی انجام میشود، حتی حرکت الکترونها در دل ذرات ریز آگاه است؛ همچنین به تمام افعال و اعمال آدمی چه قبل از عمل و چه بعد از عمل، آگاه و عالم است. علم او نیز علمی تخلفناپذیر و مطابق با واقع است، یعنی امکان ندارد که علم او تبدیل به جهل شود و در خارج غیر از آن اتفاق بیافتد. قرآن نیز در این باره میفرماید: «قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْما»(طلاق- 12): و علم او به همه چيز احاطه دارد.
از طرفی انسان نیز به عنوان یکی از مخلوقات خداوند متعال، از این قاعده مستثنی نبوده و علم الهی به افعال اختیاری او نیز تعلق میگیرد؛ این مطلب شبهه جبر و جبر گرایی را تقویت کرده و در ابتدای امر، انسانهای سادهاندیش میپندارند که چون خداوند متعال میداند انسان در آینده چه میکند و علم او نیز تخلفناپذیر است، پس انسان در انجام امور خود مجبور بوده و اختیاری ندارد؛ چون اگر مخالف علم الهی عمل کند، علم خداوند متعال تبدیل جهل میشود و این مطلب با کامل و واجب الوجود بودن خدا سازگاری ندارد.
با کمی دقت در مطلب و مراجعه به قرآن کریم به راحتی میتوان راه صواب را در این مساله پیمود؛
نکته اول: اینچنین نیست که علم الهی بدون در نظر گرفتن اسباب و علتها به شئی تعلق گیرد؛ بلکه برای هر فعلی اسباب و علتهای میانی نیز در نظر گرفته میشود. اگر علت، علت طبیعی باشد و بدون شعور و اختیار، علم الهی نیز متناسب با آن علت بوده و از آن طریق به شئ تعلق میگیرد. به طور مثال خدا میداند که آتش میسوزاند و طبق همین علم در خارج نیز تحقق پیدا میکند. اما اگر در مسیر تحقق امری، اختیار و اراده خود او نیز به عنوان یکی از علتهای ناقصه در نظر گرفته شده باشد، علم الهی نیز از همان مسیر محقق بوده و به آن امر تعلق میگيرد.
نکته دوم: خداوند متعال اختیار آدمی را به عنوان یکی از علل تحقق افعال اختیاری انسان قرار داده است، او خود اراده کرده است که انسان مختار باشد؛ لذا علم او نیز از این مسیر و از طریق این علت به افعال آدمی تعلق میگیرد. قرآن در این رابطه میفرماید: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(انسان-3) : ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا كفران كند. این آیه به روشنی اختیار و انتخاب مسیر توسط خود انسان را بیان میکند.(1)
با توجه به این دو نکته میگوییم: علم الهی به افعال اختیاری انسان از طریق علت آن، که همان اختیار آدمی است تعلق میگیرد؛ یعنی خداوند متعال میداند که انسان در فلان زمان با اختیار و اراده خود این عمل را انجام میدهد. به دیگر بیان اینکه خداوند متعال همیشه انسان را سر دو راهی قرار میدهد تا خود او مسیر زندگی خود را انتخاب کند و او خود میداند که انسان با اختیار خود مسیر زندگی خود را انتخاب میکند، و خداوند متعال نیز همان را اختیار کرده و اجازه میدهد.
برای روشن شدن مطلب مثالی را بیان میکنیم: فرض کنید معلم یک کلاس با توجه به شناختی که از بچههای کلاس به دست میآورد، به راحتی میتواند تشخیص دهد که کدام یک از دانشآموزان در امتحان پایانی قبول شده و نمره لازم را به دست میآورند و کدام یک نمیتوانند موفق شوند. آیا این علم معلم که قبل از امتحان دانشآموزان است، باعث جبر میشود و دانشآموزان را مجبور میکند قبول شوند یا مردود؟ خیر معلم تنها با توجه به علت آن، که آمادگی و عدم آمادگی دانشآموزان است، میتواند تشخیص دهد که کدام یک از آنها قبول شده و موفق میشوند به سوالات پایانی پاسخ دهند.
در نتیجه: هرگز علم الهی منجر به جبر و عدم اختیار آدمی نمیشود، زیرا علم خداوند متعال از مجرای اختیار و اراده انسان به فعل تعلق میگیرد. یعنی خداوند متعال میداند که انسان در فلان زمان، فلان تصمیم را گرفته و بر طبق آن، فلان عمل را انجام میدهد.
براي كامل شدن بحث ميتوانيد به اين پستها سر بزنيد:
1.http://www.jonbeshnet.ir/news/12123
2. http://www.jonbeshnet.ir/news/12241
(1). آیت الله سبحانی، الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج2، ص: 199.