تفکر ولایی مهدوی
شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوی شایسته درباره فرهنگ مهدوی و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکری عارض بر حیات فرهنگی و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمی توان غافل شد.
از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر نظام معرفتی ویژه ای است که به نوعی حقیقت دیانت، جان مایه و روح آن را بیان می کند و شاید از این روست که در خود و با خود نقد سایر نظامهای معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و بینش دینی دارد. همین جان مایه است که به مهدویت مدد می دهد تا در هیئت « فرهنگ » ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردی و اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگیها برای مبدل شدن به مفهومی سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه می تواند برای انسان مانده در انفعال به نحوی ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوی نگه می دارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت ، یاری می دهد.
پایان تاریخ غربی
از این نکته نمی توان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی ویژه ای که اقتضای آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوی باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛ اما همین اندازه می توان گفت که به صدا درآمدن زنگ « پایان تاریخ غربی » که با خود، ظهور ، انکشاف و پرده برداری از بحران رهبری ( بن بست ایدئولوژی و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی )، بحران هویت، بحران فرهنگی ( اخلاق ) و بالاخره بحران در مناسبات مدنی در آخرین سالهای قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحب الزمان (ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به « گسست عهد » با تمامیت انانیت و خودبنیادی و تجدید عهد با حجت حق می شود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات مختلف فکری و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار می سازد.
انبوهی مستندات نقلی و عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنان که همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکل گیری فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی می شود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربه های بشر در ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم (ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد.
بی شک تا در آن فصل از حیات ـ که جمله خلق اولین و آخرین، آرزومند حضور در آن بودند و هستند ـ جمله نظام معرفتی و هستی شناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی ، وابستگی و تجانس محکم ، ثابت ، قابل دفاع ، مطلوب و پیش رونده برخوردار نباشند، امکان دوام و بقا و تأثیرگذاری برای آن متصور نیست.
با این مقدمه، جای این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحرانها و معضلاتی که در ساحتهای مختلف، امان از بشر برده و انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردی و اجتماعی او عارض ساخته، از سوی ما رویکردی ضعیف، سست، سطحی و عموماً فردی و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده می شود؟ چرا همواره بر یک طبل می کوبیم و از این همه توان، کارکردی ضعیف و عموماً شخصی مطالبه می کنیم؟
نه میدانیم و نه میشناسیم
همانگونه که « رویکرد » و « عملکرد » در نسبتی نزدیک با هم قابل شناسایی و تأملاند، « معرفت » و « رویکرد » نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به هم اند. عملکرد ضعیف و حضور کم جان و کم رمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندک و حقیر و سطحی منجر به رویکردی ضعیف و توجهی سطحی به موضوع می شود.
رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوی به مهدویت ـ که به نحوی باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته برای به خدمت گرفتن « ولیّ » و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستیها میشود ـ حضوری کم اثر و بی خاصیت در عرصه مجاهدات برای نشر و بسط فرهنگ مهدوی و احیای نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف ، کم اثر و سطحی در آن باره است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامه ای می ماند و در لا به لای اطلاعاتی درباره تحولات سیاسی و تاریخی ادوار گذشته زمین گیر می شود و با تلفیقی از شعارهای بی جان موجب افزایش لایه های غفلت از این امر حیاتی می شود. در همان حال که گمان می کنیم می دانیم و می شناسیم ؛ نه می دانیم و نه می شناسیم.
عنایت ، پیش نیاز ورود به جمع محرمان
مهدویت با رویکردی ژرف به همه سطوح حیات فردی و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او « حتّی أتاک الیقین » سخن دارد و از روی مسامحه از کنار هیچ چیز نمی گذرد و چنان که مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمی دارد و حقیقت هر امری را باز می نماید. از همین روست که همواره « مهدویت » در نسبت با « حجت و دلیل حق » فارق میان حق و باطل می شود.
بیان عباراتی چون: بقیةالله ، حجةالله ، سبیل الله ، نورالله و امین سرّالله درباره حضرت صاحب الامر (ع) در روایات ائمه معصومین (ع) و ادعیه مأثوره ، ناظر بر همین معناست.
شکستن یخ های غفلت و گذر از ورطه جهالت درباره آن ولی الله الاعظم و آیت کبرای خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است. چنان که تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیش نیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است.
تو خود حجاب خودی
گام دیگر در این راه، مجاهده مدام برای کسب معرفت است؛ که به شرط بقای عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون می سازد؛ عالمی از نو بنا می کند و آدمی دیگر می پرورد.
عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند « فروتنی ، بندگی و خدمتگزاری » را در دامان متعهد می نهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد.
عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام می سازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد. این واقعه در هر کجا و برای هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به قول حافظ شیرازی: « تو خود ، حجاب خودی! ».
روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود
در این میانه، عموم و عوام مردم معذور نیستند، چه رسد به « معلمان اقوام » که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنان که غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن خلق روزگار در شرک، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال می شود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل می سازد.
این معلمان در حقیقت « داعیان » اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوی حق یا باطل. در عهد ما، رسانه ها در هیئت داعیان ظاهر شده اند. در وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانه ها گاه بی آنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره می شوند؛ چنان که اساساً ژورنالیسم چیزی جز ظهور عهد با « روز »، با « وقت نفسانی »، با « واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق » نیست. و خدمتگزار هیچ کس جز تمنای نفسانی انسان بی ولی و بی عهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاری در میان عموم اصحاب ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن می زند تا گوی سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید.
در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانه ها را وامی دارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتری در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و چنان که رسانه ای « داعی إلی الله »ـ که همان داعی کوی مهدی است ـ بشود، ناگزیر است با بقیة الله الأعظم تجدید عهد کند تا شاید اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به « اراده معطوف به حق » شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه فرهنگ مهدوی بازی می کند؛ قصه می بافد؛ غفلت می آفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه می سازد. در آن وقت است که حجم آمار و ارقام و حساب رسی کمی ( حسب ادب جاری در میان ما ) او را می فریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفای نسبت حقیقی با آن ساحت مقدس می پندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی می افتد که امروزه بسیاری از رسانه های بزرگ در آن افتاده اند.
رسانه ها آینه زمان و زمانه ای هستند که در آن سیر می کنند. رسانه ها ظهور بیرونی انسان اند بگذریم...
رسانه و موجودی هماره در بحران و تعارض
رویکرد رسانه ها به مهدویت به هر گونه ای که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار می سازند؛ و به دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز می شوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود می پرورند؛ زیرا خود را تولید می کنند و منتشر می سازند.
کاری نمی توان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمی افتد.
هماهنگی میان همه اجزا می بایست ظاهر باشد. « هم عهدی » در میان همه صفحات و سطور می بایست نمودار شود. این در حالی است که صفحات اقتصادی و سیاسی مبشر و مقوم عالمی می شوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از خواننده، موجودی هماره در بحران و تعارض می پرورد.
صدای زنگ تاریخ جدید
مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در حقیقت به خدمت درنمی آید. همه چیز و همه کس را در خدمت خود می خواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال دیگرگون شدن می یابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاری و عادت معتاد زمان ماست. اما، صدای زنگ تاریخ جدید به نام دین و به نام امام مهدی (عج) به گوش می رسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را می شنوی، و اگر از خود تهی شوی می توانی هم نوا با او شوی. رسانه ای که نتواند همنوا با این تاریخ ، صدای زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام « حجت حق » نشود، غفلت می آفریند و بحران می زاید.
نویسنده : اسماعیل شفیعی سروستانی
منبع : ماهنامه موعود
تنظیم و ویرایش : سایت حرف آخر
منبع: نورپرتال