رویکرد مهدوی و رسانه های ما

18:52 - 1391/10/10
شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه‏ هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه ‏ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی...
امام زمان(عج)

تفکر ولایی مهدوی
شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه‏ هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه ‏ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوی شایسته درباره فرهنگ مهدوی و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکری عارض بر حیات فرهنگی و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمی ‏توان غافل شد.
از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر نظام معرفتی ویژه ‏ای است که به نوعی حقیقت دیانت، جان مایه و روح آن را بیان می‏ کند و شاید از این روست که در خود و با خود نقد سایر نظام‌های معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و بینش دینی دارد. همین جان مایه است که به مهدویت مدد می ‏دهد تا در هیئت « فرهنگ » ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردی و اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگی‌ها برای مبدل شدن به مفهومی سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه می ‏تواند برای انسان مانده در انفعال به نحوی ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوی نگه می ‏دارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت ، یاری می ‏دهد.

پایان تاریخ غربی
از این نکته نمی ‏توان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی ویژه ‏ای که اقتضای آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوی باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛ اما همین اندازه می ‏توان گفت که به صدا درآمدن زنگ « پایان تاریخ غربی » که با خود، ظهور ، انکشاف و پرده‏ برداری از بحران رهبری ( بن ‏بست ایدئولوژی و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی )، بحران هویت، بحران فرهنگی ( اخلاق ) و بالاخره بحران در مناسبات مدنی در آخرین سال‌های قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحب الزمان (ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به « گسست عهد » با تمامیت انانیت و خودبنیادی و تجدید عهد با حجت حق می‏ شود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات مختلف فکری و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار می‏ سازد.
انبوهی مستندات نقلی و عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنان‏ که همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولی‏ عصر ارواحنا له الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکل‏ گیری فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی می‏ شود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربه‏ های بشر در ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم (ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد.
بی‏ شک تا در آن فصل از حیات ـ که جمله خلق اولین و آخرین، آرزومند حضور در آن بودند و هستند ‌ـ جمله نظام معرفتی و هستی‏ شناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی ، وابستگی و تجانس محکم ، ثابت ، قابل دفاع ، مطلوب و پیش ‏رونده برخوردار نباشند، امکان دوام و بقا و تأثیرگذاری برای آن متصور نیست.
با این مقدمه، جای این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحران‌ها و معضلاتی که در ساحت‌های مختلف، امان از بشر برده و انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردی و اجتماعی او عارض ساخته، از سوی ما رویکردی ضعیف، سست، سطحی و عموماً فردی و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده می‏ شود؟ چرا همواره بر یک طبل می‏ کوبیم و از این همه توان، کارکردی ضعیف و عموماً شخصی مطالبه می‏ کنیم؟

نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم
همان‏گونه که « رویکرد » و « عملکرد » در نسبتی نزدیک با هم قابل شناسایی و تأمل‏اند، « معرفت » و « رویکرد » نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به هم‏ اند. عملکرد ضعیف و حضور کم‏ جان و کم ‏رمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندک و حقیر و سطحی منجر به رویکردی ضعیف و توجهی سطحی به موضوع می ‏شود.
رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوی به مهدویت ـ که به نحوی باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته برای به خدمت گرفتن « ولیّ » و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستی‌ها می‏شود ـ حضوری کم ‏اثر و بی‏ خاصیت در عرصه مجاهدات برای نشر و بسط فرهنگ مهدوی و احیای نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف ، کم ‏اثر و سطحی در آن باره است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامه‏ ای می‏ ماند و در لا به‏ لای اطلاعاتی درباره تحولات سیاسی و تاریخی ادوار گذشته زمین‏ گیر می‏ شود و با تلفیقی از شعارهای بی‏ جان موجب افزایش لایه‏ های غفلت از این امر حیاتی می‏ شود. در همان حال که گمان می ‏کنیم می ‏دانیم و می‏ شناسیم ؛ نه می‏ دانیم و نه می‏ شناسیم.

عنایت ، پیش ‏نیاز ورود به جمع محرمان
مهدویت با رویکردی ژرف به همه سطوح حیات فردی و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او « حتّی أتاک الیقین » سخن دارد و از روی مسامحه از کنار هیچ چیز نمی‏ گذرد و چنان که مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمی ‏دارد و حقیقت هر امری را باز می‏ نماید. از همین روست که همواره « مهدویت » در نسبت با « حجت و دلیل حق » فارق میان حق و باطل می ‏شود.
بیان عباراتی چون: بقیةالله ، حجةالله ، سبیل‏ الله ، نورالله و امین سرّالله درباره حضرت صاحب الامر (ع) در روایات ائمه معصومین (ع) و ادعیه مأثوره ، ناظر بر همین معناست.
شکستن یخ های غفلت و گذر از ورطه جهالت درباره آن ولی‏ الله الاعظم و آیت کبرای خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است. چنان که تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیش ‏نیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است.

تو خود حجاب خودی
گام دیگر در این راه، مجاهده مدام برای کسب معرفت است؛ که به شرط بقای عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون می‏ سازد؛ عالمی از نو بنا می‏ کند و آدمی دیگر می‏ پرورد.
عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند « فروتنی ، بندگی و خدمتگزاری » را در دامان متعهد می ‏نهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد.
عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام می‏ سازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد. این واقعه در هر کجا و برای هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به قول حافظ شیرازی: « تو خود ، حجاب خودی! ».

روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود
در این میانه، عموم و عوام مردم معذور نیستند، چه رسد به « معلمان اقوام » که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنان‏ که غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن خلق روزگار در شرک، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال می‏ شود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل می‏ سازد.
این معلمان در حقیقت « داعیان » اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوی حق یا باطل. در عهد ما، رسانه ‏ها در هیئت داعیان ظاهر شده ‏اند. در وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانه‏ ها گاه بی‏ آنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره می‏ شوند؛ چنان که اساساً ژورنالیسم چیزی جز ظهور عهد با « روز »، با « وقت نفسانی »، با « واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق » نیست. و خدمتگزار هیچ‏ کس جز تمنای نفسانی انسان بی‏ ولی و بی‏ عهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاری در میان عموم اصحاب ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن می‏ زند تا گوی سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید.
در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانه‏ ها را وامی ‏دارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتری در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و چنان‏ که رسانه‏ ای « داعی إلی‏ الله »ـ که همان داعی کوی مهدی است ـ بشود، ناگزیر است با بقیة الله الأعظم تجدید عهد کند تا شاید اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به « اراده معطوف به حق » شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه فرهنگ مهدوی بازی می‏ کند؛ قصه می‏ بافد؛ غفلت می ‏آفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه می ‏سازد. در آن وقت است که حجم آمار و ارقام و حساب رسی کمی ( حسب ادب جاری در میان ما ) او را می‏ فریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفای نسبت حقیقی با آن ساحت مقدس می ‏پندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی می ‏افتد که امروزه بسیاری از رسانه‏ های بزرگ در آن افتاده ‏اند.
رسانه‏ ها آینه زمان و زمانه ‏ای هستند که در آن سیر می‏ کنند. رسانه ‏ها ظهور بیرونی انسان‏ اند بگذریم...

رسانه و موجودی هماره در بحران و تعارض
رویکرد رسانه ‏ها به مهدویت به هر گونه‏ ای که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار می‏ سازند؛ و به دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز می‏ شوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود می‏ پرورند؛ زیرا خود را تولید می‏ کنند و منتشر می‏ سازند.
کاری نمی ‏توان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمی‏ افتد.
هماهنگی میان همه اجزا می‏ بایست ظاهر باشد. « هم ‏عهدی » در میان همه صفحات و سطور می‏ بایست نمودار شود. این در حالی است که صفحات اقتصادی و سیاسی مبشر و مقوم عالمی می‏ شوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از خواننده، موجودی هماره در بحران و تعارض می‏ پرورد.

صدای زنگ تاریخ جدید
مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در حقیقت به خدمت درنمی‏ آید. همه چیز و همه‏ کس را در خدمت خود می‏ خواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال دیگرگون شدن می ‏یابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاری و عادت معتاد زمان ماست. اما، صدای زنگ تاریخ جدید به نام دین و به نام امام مهدی (عج) به گوش می‏ رسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را می‏ شنوی، و اگر از خود تهی شوی می‏ توانی هم نوا با او شوی. رسانه‏ ای که نتواند هم‏نوا با این تاریخ ، صدای زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام « حجت حق » نشود، غفلت می‏ آفریند و بحران می ‏زاید.

نویسنده : اسماعیل شفیعی سروستانی
منبع : ماهنامه موعود
تنظیم و ویرایش : سایت حرف آخر

منبع: نورپرتال

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****