هنگامی که انسان به سختی شدید مبتلا میشود و حالت اضطرار پیدا میکند و از همه موجودات مادی ناامید میگردد، هنوز امید دارد که یک قدرت ماورائی او را نجات دهد. این همان خداشناسی فطری انسان است که در قرآن به آن اشاره شده است و فرقی ندارد که انسان از آن حالت اضطرار نجات پیدا کند یا نکند.
شناخت و اثبات خدا به عنوان خالق و تدبیرکننده عالم همواره مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است. مسیرهای متفاوتی برای اثبات خدا وجود دارد؛ برهان فطرت، برهان امکان و وجوب و برهان نظم از مهمترین براهینی است که در این زمینه کاربرد دارد.
نکته اساسی پیرامون اثبات خدا آن است که خداباوری و ایمان به وجود خداوند عالم، قادر و خیرخواه محض، مشروط به دانستن و آگاهی از براهین اثبات خدا نیست. به تعبیر دیگر، چنین نیست که تمام کسانی که به خدا اعتقاد دارند، توسط برهانهای عقلی و فلسفی به این اعتقاد رسیدهاند؛ بلکه بسیاری از انسانهای مؤمن، خدا را پذیرفتهاند بدون آنکه حتی دانش کافی پیرامون مسائل دقیق عقلی داشته باشند.
در این میان، اما ملحدان و حقستیزان به اشتباه گمان بردهاند که خداباوری نیاز شدیدی به پشتوانه براهین اثباتی دارد. از اینرو یکی از تلاشهای بیوقفه خداناباوران آن است که در براهین اثبات خدا خدشه و اشکال وارد سازند تا نشان دهند این برهانها نمیتواند خداوند را اثبات کند. ملحدان خواسته یا ناخواسته گرفتار یک مغالطه شدند؛ زیرا فکر میکنند با باطل کردن دلایل اثبات وجود خدا، اصل ادعا یعنی وجود خدا نیز باطل خواهد شد، ولی چنین نیست که اگر این براهین ناتمام باشند، هیچ انسانی نمیتواند خداباور شود و راه برای ایمان به خدا مسدود گردد.
به هر حال با نگاه دقیق به ویژگیهای خداوند میتوان ادعا کرد، وجود خدا بدیهی است و برهانهای مرسوم عقلی صرفاً تلاشی است برای غفلتزدایی از انسان. بهترین شاهد بر این ادعا، رویکرد قرآن نسبت به وجود خداست؛ در قرآن هیچ آیهای نیست که در آن، اصل وجود خدا را به اثبات رسانده باشد؛ بلکه تمام آیات مربوط به خداوند، ویژگیها و افعال خدا را بیان میکنند.
بخشی از آیات قرآن به همین نکته اشاره میکنند که انسانها معمولاً در غفلت از وجود خدا بهسر میبرند. آنها برای آگاه شدن از وجود خدا به تلنگر و تذکر نیاز دارند. یکی از لحظاتی که انسانها را به یاد خدا میاندازد، هنگام سختی و اضطرار است.
مثالی که در قرآن به آن اشاره شده، کشتی در حال غرق شدن است. مردم غافل از خدا و دلبسته به ظاهر دنیا که سوار بر کشتی شدند، در آن لحظه که کشتی در دریای متلاطم گرفتار طوفان میگردد، دستشان از همهجا کوتاه میگردد و ناامیدی همه وجودشان را فرا میگیرد. آن هنگام که مرگ را در پیش چشم خود نظاره میکنند، همچنان امیدی به نجات دارند و هر لحظه به نجات یافتن اندیشه میکنند. آنان میدانند که در این وضعیت، هیچ کسی توان یاری آنها را ندارد و فقط موجودی که قدرت برتر را در اختیار دارد میتواند نجاتبخش آنان باشد.
این مطالب شاهد و گواهی است از آگاهی فطری انسان از وجود خداوند که قرآن از آن گزارش داده،[1] ولی همچنان ملحدان آن را بهسخره میگیرند. جالب آنکه در قرآن به همین رفتار شرکآلود و ناپسند اشاره شده.[2] افرادی که در حالت اضطرار به یاد موجودی ماورائی بودند تا آنها را نجات دهد، اما پس از نجات یافتن، او را فراموش میکنند و زندگی پیشین خود را از سر میگیرند.
پینوشت:
[1]. مروارید، حسینعلی، تنبيهات حول المبدأ و المعاد، آستان قدس رضوی، ص 99.
[2]. عنکبوت، 65 ؛ لقمان، 32.