شبكه ارتباطی وكالت كاربرد مؤثری در پیشبرد مقاصد امامان داشت

00:14 - 1391/10/05

شرائط بحرانی ای كه امامان شیعه در زمان عباسیان با آن روبرو بودند، آنان را واداشت تا ابزاری جدید برای برقراری ارتباط با پیروان خود جستجو كنند. این ابزار چیزی جز شبكه ارتباطی وكالت و تعیین نمایندگان و كارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود.

امام هادی (ع)

شرائط بحرانی ای كه امامان شیعه در زمان عباسیان با آن روبرو بودند، آنان را واداشت تا ابزاری جدید برای برقراری ارتباط با پیروان خود جستجو كنند. این ابزار چیزی جز شبكه ارتباطی وكالت و تعیین نمایندگان و كارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود.
هدف اصلی این سازمان، جمع آوری خمس، زكات، نذورات و هدایا از مناطق مختلف توسط وكلا و تحویل آن به امام، و نیز پاسخگویی امام به سؤالات و مشكلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط وكیل امام بود. این سازمان، كاربرد مؤثری در پیشبرد مقاصد امامان داشت.
امام هادی - علیه السلام - كه در سامرّا تحت نظر و كنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین كارگزاران و نمایندگان را كه پدرش امام جواد - علیه السلام - اجرا كرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وكلائی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب كرد و بدین وسیله یك سازمان ارتباطی هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد كه هدفهای یاد شده را تأمین می كرد.

فقدان تماس مستقیم بین امام و پیروانش، نقش مذهبی - سیاسی وكلا را افزایش داد، به نحوی كه كارگزاران (وكلای) امام مسئولیت بیشتری در گردش امور یافتند. وكلای امام به تدریج تجربیات ارزنده ای را در سازماندهی شیعیان در واحدهای جداگانه به دست آوردند. گزارشهای تاریخی متعدد نشان می دهد كه وكلا، شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون به چهار گروه تقسیم كرده بودند:
نخستین ناحیه، بغداد، مدائن و عراق (كوفه) را شامل می شد. ناحیه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحیه سوم، قم و همدان، و بالاخره ناحیه چهارم، حجاز، یمن و مصر را در بر می گرفت. هر ناحیه به یك وكیل مستقل واگذار می شد كه تحت نظر او كارگزاران محلی، منصوب می شدند. اقدامات سازمان وكالت را در دستور العملهای حضرت هادی - علیه السلام - به مدیریت این سازمان، می توان مشاهده كرد. نقل می شود كه آن حضرت طی نامه ای در سال 232 ه. ق، به «علی بن بلال»، وكیل محلی خود (در بغداد) نوشت:
«... من ابو علی (بن راشد) را به جای «علی بن حسین بن عبدربه»[1] منصوب كردم. این مسئولیت را بدان جهت به او واگذار كردم كه وی از صلاحیت لازم به حد كافی برخوردار است، به نحوی كه هیچ كس بر او تقدم ندارد. می دانم كه تو بزرگ ناحیه خود هستی، به همین جهت خواستم طی نامه جداگانه ای تو را از این موضوع آگاه كنم. در عین حال، لازم است از او پیروی كرده و وجوه جمع آوری شده را به وی بسپاری. پیروان دیگر ما را نیز به این كار سفارش كن و به آنان چنان آگاهی ده كه وی را یاری كنند تا بتواند وظائف خود را انجام بدهد...».[2]

امام هادی - علیه السلام - در نامه ای دیگر به وكلای خود در بغداد، مدائن، و كوفه نوشت:
«ای ایوب بن نوح! به موجب این فرمان از برخورد با «ابوعلی» خودداری كن، هر دو موظفید در ناحیه خاص خویش به وظائفی كه بر عهده تان واگذار شده عمل كنید، در این صورت می توانید وظائف خود را بدون نیاز به مشاوره با من انجام دهید.
ای ایوب! بر اساس این دستور هیچ چیز از مردم بغداد و مدائن نپذیر، و به هیچ یك از آنان اجازه تماس با من رانده. اگر كسی وجوهی را از خارج از حوزه مسئولیت تو آورد، به او دستور بده به وكیل ناحیه خود بفرستد.
ای ابو علی! به تو نیز سفارش می كنم كه آنچه را به ابو ایوب دستور دادم عیناً اجرا كنی».[3]

همچنین امام نامه ای توسط «ابو علی بن راشد» به پیروان خود در «بغداد»، «مدائن»، «عراق» و اطراف آن فرستاد و طی آن نوشت:
«... من «ابو علی بن راشد» را به جای «حسین بن عبدربه» و وكلای قبلی خود برگزیدم، و اینك او نزد من به منزله حسین بن عبدربه است. اختیارات وكلای قبلی را نیز به ابوعلی بن راشد دادم تا وجوه مربوط به من را بگیرد و او را كه فردی شایسته و مناسب است، برای اداره امور شما برگزیدم و بدین منصب گماشتم. شما - كه رحمت خدا بر شما باد - برای پرداخت وجوه نزد او بروید. مبادا رابطه خود را با او تیره سازید، اندیشه مخالفت با او را از اذهان خود خارج سازید. به اطاعت خدا و پاك كردن اموالتان بشتابید. از ریختن خون یكدیگر خودداری كنید. یكدیگر را در راه نیكوكاری و تقوا یاری دهید و پرهیزگار باشید تا خدا شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد. همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و نمیرید مگر آنكه مسلمان باشید. من فرمانبرداری از او را همچون اطاعت از خودم لازم می دانم و نافرمانی نسبت به او را نافرمانی در برابر خود می دانم، پس بر همین شیوه باقی باشید كه خداوند به شما پاداش می دهد و از فضل خود وضع شا را بهبود می بخشد. او از آنچه در خزانه خود دارد، بخشنده و كریم و نسبت به بندگان خود سخاوتمند و رحیم است. ما و شما در پناه او هستیم. این نامه را به خط خود نوشتم. سپاس و ستایش بسیار تنها شایسته خدا است».[4]

«علی بن جعفر»، یكی دیگر از نمایندگان امام هادی - علیه السلام - و اهل «همینیا»، از قرای اطراف «بغداد»، بود. گزارش فعالیتهای او به متوكل رسیده بود، متوكل او را بازداشت و زندانی كرد. او پس از گذراندن دوران طولانی زندان، آزاد شد و به دستور امام هادی رهسپار مكه شد و در آن شهر اقامت گزید.[5]
در شمار نمایندگان امام هادی همچنین باید از «ابراهیم بن محمد همدانی» نام برد. حضرت هادی طی نامه ای به او نوشت:
«وجوه ارسالی رسید، خدا از تو قبول فرماید و از شیعیان ما راضی باشد و آنان را در دنیا و آخرت همراه ما قرار دهد...»

این نامه بروشنی نشان می دهد كه ابراهیم از طرف امام مسئولیت مالی داشته و احتمالاً غیر از وظائف دیگر - موظف بوده وجوه جمع آوری شده از شیعیان را نزد امام بفرستد. امام در ادامه این نامه، در تقدیر از فعالیتها و تأیید موقعیت وی نوشت:
«نامه ای به «نضر»[6] نوشتم و به او سفارش كردم كه معترض تو نشود و با تو مخالفت نكند و موقعیت تو را نزد خویش به وی اعلام كردم. به «ایوب»[7] نیز عیناً همین را دستور دادم. همچنین به دوستداران خود در همدان نامه ای نوشته و به آنان تأكید كردم كه از تو پیروی نمایند و یادآوری نمودم كه: «ماجز تو وكیلی در آن ناحیه نداریم».[8]

در هر حال نقش سازمان وكالت، بویژه در زمان حكومت متوكل عباسی، نمایان بود. متوكل با جذب و استخدام نظامی افرادی كه بینش ضد علوی داشتند، می كوشید تا ترتیب كار مخالفان خود را بدهد و فعالیتهای سازمان یافته زیر زمینی علویان بویژه امامیه، را نابود سازد. او دست به یك رشته عملیات نظامی جهت بازداشت و دستگیری شیعیان زد و این برنامه را با خشونت و شدت ادامه داد، به طوری كه بعضی از وكلای امام در بغداد، مدائن، كوفه و سایر نقاط عراق زیر شكنجه در گذشتند و عده ای دیگر به زندان افتادند.[9] این اقدامات لطمه های جدّی بر پیكر شبكه وكالت وارد كرد، اما حضرت هادی - علیه السلام - با تلاش پخته خویش، این شبكه را همچنان فعال و پرثمر نگه داشت.

پی‌نوشته‌ها:
[1] . علی بن حسین بن عبدربه در سال دویست و بیست و نه در مكه درگذشت و امام هادی، ابوعلی را به جای وی گماشت (طوسی، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348 ه. ش، ص 510، حدیث 984). در بعضی از روایات از این شخص بنام حسین بن عبدربه (یعنی پدر علی) یاد شده است، ولی علامه محمد تقی شوشتری شواهدی ارائه كرده كه نشان می دهد كسی كه نماینده امام هادی بوده، علی بن حسین بن عبدربه بوده، نه پدرش (قاموس الرجال، ط 2، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1410 ه. ق، ج 3، ص 468).
[2] . طوسی، همان كتاب، ص 513، حدیث 991 - دكتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، امیر كبیر، 1367 ه. ش، ص137.
[3] . طوسی، همان كتاب، ص 514، حدیث 992 - دكتر حسین، جاسم، همان كتاب ص 138 - 137.
[4] . طوسی همان كتاب، ص 513 - 514، همان حدیث - مدرسی، محمد تقی، امامان شیعه و جنبشهای مكتبی، ترجمه حمید رضا آژیر، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ص323.
[5] . طوسی، همان كتاب، ص 607، حدیث 1129 - مسعودی، اثبات الوصیه، الطبعه الرابعه، نجف، المطبعه الحیدریه، 1374 ه. ق، ص.233 به خواست خدا در بخش سیره امام عسكری - علیه السلام - از فعالیت علی بن جعفر در مكه سخن خواهیم گفت.
[6] . نضر بن محمد همدانی (تنقیح المقال، ج 3، ص 271).
[7] . ایوب بن نوح بن دراج (قاموس الرجال، مؤسسه النشر الاسلامی، التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، الطبعه الثانیه، 1410 ه. ق، ج 2، ص 242).
[8] . طوسی، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348 ه. ش، ص 611 - 612، حدیث1136.
[9] . طوسی همان كتاب، ص 603 و 607 (حدیث 1122 و 1129 و 1130) - دكتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، امیر كبیر، 1367 ه. ش، ص 83 - طوسی، كتاب الغیبه، تهران، مكتبه نینوی الحدیثه، ص212.

منبع: اندیشه قم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 7 =
*****