آيا اهل سنت نيز مانند شيعه به عصمت امام معتقد است؟

10:50 - 1393/10/20
چکیده: تقريبا تمامي علما و متكلمين اهل تسنن از اشاعره و معتزله و ديگر فرق آنها داشتن صفت عصمت را براي امام شرط و لازم نمي دانند. نهايت چيزي را كه برخي از آن ها براي امامت شرط دانسته اند، عدالت و ورع است. در حالي كه بين عدالت و مقام عصمت بسيار فرق است.

تقريبا تمامي علما و متكلمين اهل تسنن از اشاعره و معتزله و ديگر فرق آنها داشتن صفت عصمت را براي امام شرط و لازم نمي دانند. نهايت چيزي را كه برخي از آن ها براي امامت شرط دانسته اند، عدالت و ورع است.(1) در حالي كه بين عدالت و مقام عصمت بسيار فرق است.
در ذيل به آراء برخي از دانشمندان اهل سنت در مورد عصمت امام اشاره مي شود:
فخر رازي در كتاب اصول الدين مي گويد: علماي اماميه اثني عشريه و ديگر شيعيان، براي صحت امامت، عصمت را واجب مي دانند. اما ديگر فرق اسلامي آن را شرط نمي دانند.(2)
شايان ذكر است علماي اهل تسنن تنها علتي كه براي عدم اشتراط عصمت براي امام آورده اند اين است كه: «ان الدليل دل علي صحة امامة ابي بكر رضي الله عنه مع انه ما كان واجب العصمة. دليل بر درستي امامت ابوبكر دلالت مي كند، با اينكه او معصوم نبوده است».(3)
ابي منصور التميمي البغدادي مي نويسد: «اكثر اصحاب ما بر اين عقيده اند كه يكي از شرائط نبوت و رسالت، عصمت است. اما از شرائط امامت محسوب نمي شود و بجاي آن عدالت را در امامت شرط دانسته اند. پس هرگاه در ظاهر اعمال و كردارش مطابق با شريعت بود، وي براي امر امامت مناسب است. اما اگر به بيراه رفت، امت اين اختيار را دارد كه يا او را از خطا باز دارد و به راه صواب رهنمون كند و يا از او عدول كند و ديگري را امام قرار دهد».(4)
قاضي ابي بكر باقلاني مي گويد: «معصوم بودن از صفات امام نيست».(5) سپس براي آن اين گونه تعليل آورده كه: «خلفاي راشدين خود اعتراف كرده اند كه ما معصوم نيستيم، و هيچ يك از افراد امت، امامت آنها را منكر نشده است، با اينكه خود به عدم عصمت خويش اعتراف كرده اند».(6)
قاضي بيضاوي و شارح كتابش شمس الدين اصفهاني از علماي اهل تسنن با اينكه قائل اند يكي از شرائط امامت عدالت است،(7) اما عصمت او را لازم نمي دانند و دليل آن را اجماع امت بر عدم وجوب عصمت ابي بكر مي دانند.
ابي معين نسفي (متوفي 508) از علماي ماتريدي نيز معتقد است: «از ديدگاه ما معصوم بودن امام از شرائط امامت نيست، بلكه از شرائط نبوت است، چرا كه نبوت همراه معجزاتي است كه خارج از عادات و طبائع است و بدين وسيله صدق گفتار نبي معلوم مي شود و عصمت ايشان روشن مي شود.
در حالي كه هيچ كدام از اين امور براي ائمه نيست. پس اگر كسي قائل به وجوب عصمت امام شود، بدون دليل آن را واجب دانسته است، چون بدون پاكيزگي طينت و سلامت باطن عصمت معنا ندارد و آگاهي به آن جز از طريق وحي حاصل نمي شود، و مي دانيم برافرادي كه امام را برمي گزينند، وحي اي نازل نخواهد شد، فقط آنها مأمور هستند به نصب امام، حال اگر نصب امام معصوم بر آنها واجب بود و از آن سو، نشانه و دليلي بر يافتن عصمت نداشتند، هر آينه به چيزي مكلف مي شدند كه در وسع و قدرت آنها نبود و خداوند از چنين تكليف كردني مبرا است «لا يكلف الله نفسا الا وسعها».(8)
تفتازاني يكي از بزرگترين مباحث اختلافي بين شيعه و اهل تسنن را مسئله عصمت دانسته است. و دليل آن را يكي معصوم نبودن خلفاي راشدين مي داند و ديگري را اين مي داند كه با توجه به اينكه عصمت از امور مخفي است و بندگان نمي توانند به آن اطلاع يابند، از اين رو نصب و تعيين امام معصوم از نوع تكليفي است كه بشر توانايي انجام آن را ندارد.بعد براي اثبات ديدگاه خويش مي نويسد: عدم اشتراط دليل نمي خواهد كسي مي بايست دليل اقامه كند كه قائل به اشتراط عصمت است.(9)
نقد و بررسي ديدگاه منكرين عصمتبه طور كلي دلايلي كه اشاعره و معتزله براي معتبر نبودن عصمت اقامه كرده اند، اختصاراً چنين است:
1. عصمت در صورتي لازم است كه فرد مورد نظر، از جانب خدا، حجت باشد. مثل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و حال آن كه امام، حجت بر مردم نمي باشد. زيرا مسائل دين را ما از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اخذ مي كنيم.(10)
2. چنان كه مي دانيم، ابوبكر و عمر و عثمان، امام بودند، اما با اين وجود هيچ كس عصمت شان را لازم و واجب ندانسته است. به تعبيري ديگر با اينكه آنها معصوم نبودند، يا كسي قائل به لزوم عصمت براي آنها نشده بود، اما تمام افراد جامعه، امامت آنها را پذيرفته بودند.(11)
3. عصمت از آن اموري است كه به جز خدا كسي بر آن علم ندارد، لذا اگر عصمت شرط باشد، براي تعيين امام توسط مردم، تكليف به چيزي خواهند شد، كه در وسعشان نيست.
4. آنچه احتياج به دليل دارد، اشتراط عصمت است، والا معتبر ندانستن عصمت، احتياج به دليل ندارد.
سخن در مورد ادله عقلي و نقلي اماميه بر عصمت امامان شيعه و نقد ادله منكران عصمت، بسيار است. اما در اينجا به طور مختصر بايد گفت:
اولا: ما نبايد بين اين دو مقام: ضروت عصمت امام با مقام تحقق خارجي عصمت خلط كنيم. آنچه متكلمين اهل تسنن براي انكار عصمت از آن سود جسته اند فقط در مقام واقعيت خارجي است. يعني چون نتوانسته اند براي خلفاي خويش عصمتي را دست و پا كنند، از اين روي در مقام ضرورت عقلي عصمت براي امام هم، دچار تزلزل شده و چاره اي جز انكار نيافته اند.
اين در حالي است كه اماميه با دلايل عقلي و نقلي متقن هم در مرحله ضرورت و هم در مقام تحقق بيروني، عصمت را براي امامان دوازده گانه خويش ثابت كرده اند، به گونه اي كه اكثر مخالفين، با اينكه خود ضرورت عصمت را منكرند با اين وجود عصمت ائمه اطهار ما را پذيرفته اند، يا حداقل در برابر آن سكوت اختيار كرده اند.
ثانيا: منكرين ضرورت عصمت براي امامان، اگر بپذيرند كه امام مي بايست عصمت داشته باشد، به ناچار بايد قائل به افضليت امام و به دنبال آن نص امام و تعيين او از سوي خدا و رسول خدا(ص) هم بشوند. چرا كه بديهي است كه هر كس از جميع گناهان و خطاهاي فكري و رفتاري، حتي لغزش هاي كوچك و سهوي مصون باشد، از ديگران افضل است و افضل مقدم بر مفضول است.
از طرفي چون عصمت امري مخفي است، كسي توانايي تشخيص امام معصوم را ندارد، لذا نيازمند نص از سوي خدا هستيم، تا او امامي كه مي بايست معصوم باشد را براي امت تعيين كند. از همين روي آنها براي اينكه زير بار چنين اموري كه با عقيده آنها در تضاد است، نروند از همان ابتدا گفته اند كه عصمت براي امام شرط نيست.
ثالثا: چنان كه مشاهده مي شود اهل تسنن هيچ دليل عقلي محكم و قانع كننده اي بر عدم اشتراط عصمت امامان ندارند، جز اينكه براي در امان ماندن از ايرادات وارد بر حاكمان خويش و دفاع از عملكرد ناشايست آنها، چاره اي ندارند، جز اينكه بگويند اصلا ما عصمت را شرط نمي دانيم.
بي ترديد براي تعيين يك حاكم و رئيس و... اول بايد شرائط و صفات او را تعيين و مشخص كرد، سپس كسي را كه مي خواهيم براي احراز اين مسؤليت در نظر بگيريم، بايد با شرائط و معيارهاي از پيش تعيين شده تطبيق داد كه آن ملاك ها را داراست يا خير؟ نه اينكه اول او را تعيين كنيم، سپس شرائطي را براي او برشماريم. اين نه موافق با عقل است و نه مطابق با وجدان سليم.
رابعا: اتفاقا همين رويكرد و نوع روش شان براي تعيين امام، و عدم پذيرش عصمت، آنها را تا بدانجا كشانده است كه حتي از شرط عدالت هم، چشم پوشي كرده اند و امامت شخص ظالم و فاسق و تبهكار را هم جائز دانسته اند.(12) مثلا باقلاني از علماي اهل تسنن در مورد عزل خليفه تبهكار مي گويد: «امام هرگز با غصب اموال و كشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجراي حدود از مقام و منصب خود بر كنار نمي شود، بلكه وظيفه امت اين است كه او را نصيحت كنند...».(13)
بنابر اين از نظر ايشان عدالت و دادگري (نه عصمت) از شرائط احراز مقام خلافت و امامت است، نه ضامن بقاي اين منصب.
واقعا با كدامين دليل عقلي و شرعي مي توان پذيرفت كه جانشين رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و كسي كه مي بايست حافظ و مفسر تمام اسلام و شرع باشد و امامت تمام مسلمين بدو سپرده شود، فردي فاسق و ظالم و متهتك باشد.

پاورقی:

1. ر.ک: عبدالجبار معتزلي، شرح الاصول الخمسه، ص510 و 511. تميمي بغدادي، اصول الدين، ص147. فضائح الباطنية، ص171ـ167. مقدمه ابن خلدون، ص193. المواقف، ج3، ص585 و 586. ماوردي، الاحکام السلطانيه، بيروت، دارالکتاب العلميه، چاپ اول، 1405ق، ص6. شرح المقاصد، ج5، ص244. ابکار الافکار في اصول الدين، ص484. مطالع الانظار في شرح طوالع الانوار بيضاوي، ص470.
2. فخر الدين رازي، محمد بن عمر، اصول الدين، بيروت، دارالکتاب العربي، 1404ق، ص143. همو، کتاب الاربعين، حيدرآباد رکن، مطبعة دارالمعارف العثمانية، چاپ اول، 1353ق، ص433.
3. همان، ص143.
4. التميمي البغدادي، ابي منصور عبدالقاهر ابن طاهر، اصول الدين، بيروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق، ص147.
5. باقلانی، ابوبکر، تمهيد الاوائل و تلخيص الدلائل، تحقيق عماد الدين احمد حيدر، بيروت، مؤسسه الکتاب الثقافيه، چاپ دوم، 1414ق، ص471.
6. همان، ص476.
7. بيضاوي، مطالع الانظار في شرح طوالع الانوار، قم، نسخه خطي از کتابخانه آيت الله العظمي مرعشي نجفي، ص470ـ471.
8. ابي المعين النسفي، تبصرة الادلة، دمشق، المعهد العلمي الفرنسي للدراسات العربية، چاپ اول، 1993م، ج2، ص836.
9. تفتازاني، سعدالدين، شرح المقاصد، قم، منشورات شريف رضي، چاپ اول، 1409ق، ج5، ص 249.
10. قاضي عبدالجبار معتزلي، المغني في التوحيد و العدل، قاهره، دارالمصرية للتأليف، چاپ اول، ج20، ص75.
11. الايجي، قاضي عضدالدين عبدالرحمن احمد، شرح المواقف، دارالجيل، چاپ اول، 1417ق، ج3، ص589.
12. ر.ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص233.
13. باقلاني، تمهيد الاوائل و تلخيص الدلائل، ص478.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.