راه هاي انتقال علم امام به امام بعدی چیست؟

20:58 - 1393/10/27
چکیده: هر امامي منابع علم خود را كه در قالب كتاب و طومار و صحيفه اند تسليم امام بعدي ميکند. روش هاي ديگري نيز براي انتقال علم از امامي به امامي به امام ديگر ذكر شده اند به عنوان مثال گفته شده است كه هر امامي پيش از اينكه از دنيا برود يكي از دستانش را روي سينه خود و ديگري را روي سينه امام بعدي قرار مي دهد و علم او به امام بعدش منتقل مي شود.

آيا اين درست است كه خداوند وقايعي را كه براي ائمه پيش مي آيند و كارهايي كه بايد انجام دهند آن ها را نوشته و در صندوقي گذاشته و هر امام بعد از مرگ آن را به امام ديگر انتقال مي دهد اگر هست آيا اين با اختيار تضاد ندارد چون قبلا همه چيز معين شده است؟

پاسخ:
اين سئوال با توجه به اينكه در ابتدا آگاهي در مورد وقايع و امور عالم و منبع آن را مورد نظر قرار داده و سپس از انتقال اين علم و آگاهي با در نظر گرفتن چيستي آن ـ صندوقي محتوي نوشتار خداوند ـ از امامي به امام ديگر سخن به ميان آورده و در پايان تضاد علم امام را با اختيار او در عمل مورد پرسش قرار داده است، در واقع ناظر به 3 موضوع است:
1. علم امام.
2. راه هاي انتقال علم امام از امامي به امام ديگر.
3. اختيار ائمه ـ عليهم السلام ـ در عمل با توجه به حقيقت علم ايشان.
از آنجا كه بناي ما در پاسخ گويي به سئوالات بر اختصار است. سعي مي كنيم هر يك از اين 3 موضوع را مختصرا مورد بحث قرار دهيم تا به پاسخ روشني براي سئوال فوق دست يابيم:
علم امام:در خصوص علم امام بايد توجه داشته باشيم كه امام علاوه بر برخورداري از علم عادّي كه همه افراد بشر مي توانند به تعلّم و تحصيل آن بپردازند از علم خدادادي كه آن را علم غيب يا علم لدنّي نيز مي خوانند، برخوردار است و اين به جهت جايگاه و مقام رفيع ائمه ـ عليهم السلام ـ و صلاحيت ايشان در برخورداري از منابع اين علوم است كه خداوند علم غيب خويش را به آن ها مي نماياند و آن ها را از علومي آگاه مي كند كه براي افراد عادي قابل تحصيل نيست. دامنه اين علم به قدري وسيع و گسترده است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «اذا اراد الامام ان يعلم شيئا اعلمه الله ذلك.
وقتي امام اراده مي كند كه چيزي را بداند خداوند او را از آن آگاه مي كند».(1)
با توجه به اينكه در عبارت روايت از لفظ «شيء» آن هم به طور نكره استفاده شده است و با در نظرگرفتن قواعد ادبي كلام عرب به اين نتيجه مي رسيم كه ائمه ـ عليهم السلام ـ به اذن خداوند نسبت به هر چيزي كه بخواهند علم پيدا مي كنند؟ سئوالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه ائمه ـ عليهم السلام ـ چگونه و با چه ابرازي به اين علم وسيع دست پيدا مي كنند.
به عبارت ديگر منابع علوم ائمه ـ عليهم السلام ـ چيست؟ پيش از پرداختن به پاسخ اين سئوال، ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه بحث هاي فراوان و دامنه داري در باب علم ائمه ـ عليهم السلام ـ وجود دارد كه مجال وسيع خود را براي طرح و بررسي مي طلبد به عنوان مثال تنها در اثر گران سنگ شيخ كليني به نام «كافي، آن هم تنها در بخش كتاب الحجة در اين اثر، 744 حديث در 96 باب آورده است كه همگي دلالت بر علم امام داشته و به طور مستقيم يا غير مستقيم از علم غيب ائمه معصومين سخن گفته اند.
در اين ميان در خصوص منابع علوم ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ تقسيم بندي هاي مختلفي توسط صاحب نظران بيان شده است كه سعي مي كنيم يكي از بهترين تقسيم بندي هاي اين باب را مطرح كنيم:
1. منابع مكتوب علم امام:اين دسته از منابع، شامل كتب آسماني انبياي پيشين به اضافه تعدادي كتب آسماني و مقدس ديگر است كه ائمه آن ها را در اختيار دارند و بخش قابل توجهي از علم ائمه ـ عليهم السلام ـ مربوط، به اين دسته است. براي اينكه ببينيم كتب آسماني در اختيار ائمه، غير از كتب آسماني انبياي پيشين كدام ها هستند، با اشاره به اين نكته كه جزئيات موجود در اين خصوص بي شمار و بعضا ابهام برانگيز و اسرار آميزند به سراغ روايات موجود در اين باب مي رويم:
1ـ1. صحيفه جامعه: كه آن را صحيفه يا جامعه نيز مي گويند به اين معنا كه در روايات اين باب هر سه لفظ براي آن استعمال شده است.
صحيفه جامعه عبارت است از توماري كه هفتاد ذراع طول دارد و در بردارنده علم كليه حلال ها و حرام هاست. اين كتاب را پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ املا كرده و علي ـ عليه السلام ـ نگاشته است.(2)
1ـ2. جفر: كه شامل جفر ابيض (جفر سفيد) و جفر احمر (جفر سرخ) مي گردد.
در مورد جفر ابيض در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ چنين آمده است: «ان عندي الجفر الابيض. همانا نزد من، جفر سفيد است» كه وقتي راوي از محتواي جفر سفيد مي پرسد، حضرت مي فرمايد: «زبور داود، تورات موسي، انجيل عيسي، صحف ابراهيم ـ عليه السلام ـ و الحلال و الحرام و مصحف فاطمه ..... (جفر سفيد در بردارنده) زبور داود، تورات موسي، انجيل عيسي، صحف ابراهيم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است».(3)
در مورد جفر سرخ نيز در ادامه همين روايت آمده است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «و عندي الجفر الاحمر. و نزد من است جفر سرخ». راوي مي پرسد: «و اي شي في الجفر الاحمر. چه چيزي در جفر سرخ است؟» حضرت پاسخ مي دهد: «السلاح و ذلك انما يفتح للدم يفتحه صاحب السيف للقتل؟.
سلاح و آن تنها براي خون گشوده مي شود كه صاحب شمشير (امام زمان ـ عليه السلام ـ ) آن را براي نبرد و قتل خواهد گشود».
1ـ3. مصحف فاطمه: در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه حضرت فرمود: «و ان عندنا لمصحف فاطمه ـ عليها السلام.... همانا نزد ما مصحف فاطمه است...» راوي مي پرسد: مصحف فاطمه چيست؟ كه حضرت مي فرمايد: «مصحف فيه مثل قرآنكم هذا ثلاث مرات والله ما فيه من قرآنكم حرف واحد. مصحف فاطمه سه برابر قرآن حجم دارد در حالي كه حتي يك حرف از قرآن هم در آن نيست».(4)
از روايات ديگر استفاده مي شود كه اين مصحف را جبرئيل پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ براي فاطمه آورده كه آن را فاطمه ـ سلام الله عليها ـ املا مي كرد و علي ـ عليه السلام ـ مي نوشت.(5)
1ـ4. كتاب علي يا مصحف علي: عنوان كتاب علي ـ عليه السلام ـ در منابع روايي، بسيار مورد استفاده و استناد ائمه ـ عليهم السلام ـ قرار گرفته است كه در مورد آن دو احتمال وجود دارد:
1. نسخه كامل قرآن به همراه تأويل و تفسير آيات كه توسط امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ نوشته شده است.
2. كتابي كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ براي حضرت امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ املا كرده و ايشان نوشته كه به تعبير برخي بزرگان در آن هر آنچه شرايع ديني بدان محتاج اند و احكام و قضايا ثبت شده است.(6)
1ـ5. صحيفه صغيره: اين صحيفه متصل به شمشير امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ بوده است كه در خصوص چيستي آن و محتوايش امام صادق ـ عليه السلام ـ در ضمن تعبيري رمز آلود فرموده است: «هي الاحرف التي يفتح كل حرف الف حرف. داراي حروفي است كه هر حرف گشاينده هزار حرف ديگر است».(7)
در خصوص منابع مكتوب علم امام در منابع روايي موجود به عناوين ديگري نيز بر مي خوريم كه در اين نوشتار به جهت پرهيز از اطاله كلام از پرداختن به همه آنها صرف نظر مي كنيم.
2. منابع شفاهي علم امام:در خصوص منابع شفاهي علم ائمه ـ عليهم السلام ـ كه شامل تمامي علومي مي شود كه هر امامي به صورت شفاهي از امام پيش از خود دريافت نموده، رواياتي وجود دارد كه به برخي اشاره مي كنيم:
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «علّم رسول الله عليا ـ عليه السلام ـ الف باب يفتح من كل باب الف باب. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هزار باب علم به علي ـ عليه السلام ـ تعليم داد كه از هر باب هزار باب ديگر گشوده مي شود».(8)
در پايان حديثي كه به نام حديث دو انار (رمانتين) شهرت دارد، امام باقر ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «فلم يعلم والله رسول الله حرفا مما علمه الله تعالي الا علمه عليا ـ عليه السلام ـ . هيچ حرفي نبود از آنچه خداوند به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تعليم كرد مگر آنكه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آن را به علي ـ عليه السلام ـ تعليم داد».(9)
3. ساير منابع علم امام:در منابع روايي ما، ابزار ديگري براي علم ائمه ـ عليهم السلام ـ شمرده شده است كه از جمله آنها «نكت» يا «قذف في القلب» و عمود نور» است.
نكت به حالتي مي گويند كه مطلبي علمي بدون تحصيل مقدمات به قلب انسان بيايد. شخصي از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيد: گاهي كه ما از شما سئوال مي پرسيم سريع پاسخ مي دهيد و گاهي كمي مكث مي كنيد سپس پاسخ ما را مي دهيد، علّت آن چيست؟ كه حضرت فرمود: بله پاسخ برخي سئوالات به گوش ما رسيده يا به قلب ما مي آيد سپس ما آنها را به زبان مي آوريم.(10)
در خصوص عمود نور، در منابع روايي براي امام ستوني از نور كه به سوي آسمان كشيده شده، تصوير مي شود كه امام هر آنچه از علوم را كه بخواهد در آن مشاهده مي كند.(11)
با وجود اينكه برخي از منابع علم امام را با توجه به روايات ذكر كرديم و البته به برخي نيز نپرداختيم، امّا اين نكته حائز اهميت است كه علم غيب امام منحصر و محدود به اين منابع نيست و به تصريح برخي روايات، علم امام همواره در حال افزايش است.
به عنوان مثال در روايتي از ابوبصير آمده است كه پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخ هاي متوالي ايشان مبني بر ذكر مصاديق و منابع علوم ائمه ـ عليهم السلام ـ و اشاره حضرت به اينكه علم ما محدود به اين ها نيست، ابوبصير مي پرسد: پس علم شما چيست؟ كه حضرت پاسخ مي دهد:
علمي است كه شبانه روز تا روز قيامت در حال افزايش است.(12)
راه هاي انتقال علم امام:در حديثي از امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ آمده است: «علي ـ عليه السلام ـ عالم اين امّت است و علم به ارث مي رسد و كسي از ايشان ائمه ـ عليهم السلام ـ از دنيا نمي رود تا اينكه علمش را به خلف خود انتقال دهد».(13)
بنابراين هر امامي منابع علم خود را در اختيار امام بعدي قرار مي دهد طبيعي است كه منابع مكتوب كه در قالب كتاب و طومار و صحيفه اند تسليم امام بعدي مي شوند و منابع شفاهي علوم نيز مشافهتا در اختيار امام بعدي قرار مي گيرند.
غير از اين راه هاي انتقال با توجه به سنخ و جنس برخي منابع علمي ائمه ـ عليهم السلام ـ روش هاي ديگري نيز براي انتقال علم از امامي به امامي به امام ديگر ذكر شده اند همان طور كه برخي از اين طرق در مورد انتقال نور امامت ـ كه علم امام نيز بخشي از آن است ـ ذكر گرديده اند. به عنوان مثال گفته شده است كه هر امامي پيش از اينكه از دنيا برود يكي از دستانش را روي سينه خود و ديگري را روي سينه امام بعدي قرار مي دهد و علم او به امام بعدش منتقل مي شود.
همان طور كه در روايت ديگر آمده است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هنگام آموختن هزار باب علم به علي ـ عليه السلام ـ ، سينه خود را به سينه علي مي چسباند.(14) و يا در برخي روايات سخن از قرار گرفتن زبان امام در كام نوزاد پسر او (امام بعدي) است كه فرزند شيرخوار، مشتاقانه شروع به مكيدن زبان پدر مي كند.
اختيار ائمه ـ عليهم السلام ـ در عمل با توجه به حقيقت علم ايشاندر ضمن سئوال مورد بحث با توجه به علم غيب ائمه ـ عليهم السلام ـ و آگاهي ايشان از وقايع گذشته و آينده تضاد احتمالي اين علم با اختيار ائمه ـ عليهم السلام ـ در مقام عمل مورد پرسش قرار گرفته است كه به منظور تكميل و شفاف تر نمودن موضوع بحث مثال هايي را به آن مي افزاييم سپس چند پاسخ كوتاه به پرسش مذكور ارائه مي كنيم:
به عنوان مثال چرا امام علي ـ عليه السلام ـ با وجود علم به اينكه در مسجد كوفه در شب نوزدهم رمضان شهادت در انتظار اوست به مسجد مي رود و مورد ضربت واقع مي شود؟ و يا چرا امام حسين ـ عليه السلام ـ با علم به اينكه اگر به كربلا برود خود و يارانش شهيد مي شوند و اهل بيتش به اسارت مي روند به كربلا رفته و شهيد مي شود؟ آيا اين ها با اختيار امام در عمل تضاد ندارد؟...
پاسخ اول: پاسخ اول اين است كه ائمه با وجود اينكه از علم غيب برخوردار هستند و به موجب آن از وقايع گذشته و آينده باخبرند ولي تكليفي كه متوجه آنهاست نشأت گرفته از علم عادي آنهاست و علم غيب آنها تكليف آور نيست امّا اينكه چرا علم غيب ائمه ـ عليهم السلام ـ براي ايشان تكليف آور نيست دلايلي براي آن ذكر گرديده كه بررسي آنها را به مجال خودشان موكول مي نمائيم.
كما اينكه موجب سلب اختيار نيست. بلكه امام اراده خود را از روي تسليم و رضا موافق با اراده حق تعالي قرار مي دهد.
پاسخ دوم: مي توان گفت كه ائمه ـ عليهم السلام ـ هر چند داراي علم غيب اند ولي علم غيب آنها بالفعل نيست بلكه شاني است يعني هرگاه كه اراده كنند چيزي را بدانند به اذن خداوند خواهند دانست و خداوند ايشان را آگاه خواهد كرد بنابراين ممكن است كه امام نسبت به نحوه شهادت خود علم نداشته باشد چون اراده نكرده بداند يا خداوند نخواسته كه او بداند.
پاسخ سوم: پيامبر و ائمه ـ عليهم السلام ـ داراي برخي تكاليف و وظايف هستند كه مخصوص به خود آنهاست و چه بسا انجام آن وظايف براي سايرين واجب نباشد بلكه مستحب باشد. بنابراين امام با وجود علم به اينكه در فلان شرايط مكاني و زماني به شهادت خواهد رسيد به موجب انجام وظيفه و تكليف خود، اقدام به آن عمل مي نمايد.
پاسخ چهارم: علم غيب امام از سنخ علم الهي و متصل به منبع علم الهي است و اين سنخ از علم منشا تغيير در حوادث عالم نيست به اين معنا كه امام حقيقت افعال اختياري خود را مانند خوردن ميوه مسموم يا ضربت خوردن به دنبال حركت به مسجد كوفه از منظري بالاتر كه همان منظر علم الهي است، مي نگرد و چون علم الهي تأثيري در حوادث عالم ندارد امام عكس العمل نشان نمي دهد و بر اساس علم عادي بشري خود عمل مي كند و تنها همين علم عادي بشري براي او تكليف آور است چون اين علم است كه منشأ تغيير و تأثير در حوادث عالم است.
پاسخ پنجم: برخي درجات و كمالاتي كه براي ائمه ـ عليهم السلام ـ مقدر شده بود از طريق تحمل همين بلاها و مصائب به دست مي آيد لذا ائمه با علم به عاقبت اين عمل ـ كه مثلا شهادت است ـ آن را انجام مي دهند.
پاسخ ششم: جان فشاني در راه خدا و براي خدا و براي حفظ دين خدا انداختن خود در ورطه هلاكت نيست بلكه كسي كه در راه خدا جانفشاني مي كند آن را وظيفه خود و ابزار كمال و سعادت خود مي داند
بنابراين به عنوان مثال اگر كسي براي نجات عزيزي يا براي دفاع از ناموس و كشورش جانفشاني كند او مصداق انداختن خود در ورطه هلاكت نيست بلكه او در مرتبه اي عالي از انسانيت و كمال قرار دارد كه اين امر را وظيفه خود مي داند.(15)
با توجه به مطالب پيش گفته روشن گرديد كه علم امام چيست، منابع آن كدام است، چگونه علم امامي به امام ديگر منتقل مي شود و اين كه اين علم امام با اختيار او در عمل تضاد ندارد.

پاورقی:

1. شيخ کليني، کافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1363ش، ج1، ص258.
2. محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، تهران، منشورات اعلمي، 1404ق، ص162.
3. کافي، همان، ج1، ص240.
4. همان، ص239.
5. همان، ص241.
6. القندوزي، ينابيع المودة لذوي القربي، دارالاسوة، چاپ اول، 1416ق، ج3، ص200.
7. کافي، همان، ج1، ص296.
8. همان، ص239.
9. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، موسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق، ج40، ص209.
10. بصائر الدرجات، همان، ص336.
11. کافي، همان، ص388.
12. همان، ص240.
13. بصائر الدرجات، همان، ص138.
14. همان.
15. ر.ک: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج18، ص192، ج13، ص72 و 764، ج19، ص92، ج12، ص144، ج4،ص 28، به نقل از مقاله چند پاسخ درباره چگونگي علم امام، سايت www.rasoolnoor.com .
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.