چکیده: زمانیکه غاصبین به خانهی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هجوم آوردند و آن مصائب را بر حضرت وارد ساختند، امیرالمومنین(علیهالسلام) اینطور نبود که دست روی دست بگذارد و هیچ اقدامی نکند؛ بلکه....
رهروان ولایت ـ امیرالمومنین(علیهالسلام) یگانه شخصیت عالم بعد از وجود پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهواله) میباشد، که در دفاع از دین خدا و حمایت از رسول خدا و اهل بیتش(علیهمالسلام) از هیچ کاری مضایغه نکرد و همیشه برای حمایت از دین خدا و رسول او پیشقدم بود و در این راه بارها از جان خود نیز میگذشت. به گواه تاریخ امیرالمومنین(علیهالسلام) تنها کسی است که در هیچ میدان جنگی پشت به دشمن نکرد و جوانمردانه و شجاعانه در رکاب رسول خدا(صلیاللهعلیهواله) شمشیر زد.
امّا برخی برای شبههافکنی و زیر سوال بردن شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) میگویند: اگر هجوم به خانهی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) و ماجرای حمله خلیفه دوم به ایشان حقیقت دارد، پس چرا امیرالمومنین(علیهالسلام) از همسرش دفاع نکرد؟ مگر فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) امانت رسول خدا(صلیاللهعلیهواله) نبود، پس چرا حضرت در حفظ این امانت کوتاهی کرد؟
این مسأله دروغ و تهمتی است که دشمنان برای از بین بردن این حقیقت تلخ و جانسوز، به امیرالمومنین(علیهالسلام) نسبت دادهاند، چرا که حضرت لحظهای فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) را به حال خود وانگذاشت و در حفظ امانت رسول خدا(صلیاللهعلیهواله) کوتاهی نکرد. در این جا به کیفیت برخورد امیرالمومنین(علیهالسلام) با مهاجمین و فلسفه و حکمت این اقدام اشاره میکنیم:
1. زمانیکه غاصبین به خانهی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هجوم آوردند و آن مصائب را بر حضرت وارد ساختند، اینطور نبود که امیرالمومنین(علیهالسلام) دست روی دست بگذارد و ذکر بگوید، چنانکه «سلیم بن قیس» در کتاب خود که مورد تأیید اهل بیت(علیهمالسلام) بوده، ماجرای برخورد حضرت امیر را این چنین بیان میکند: «عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعلهور ساخت، سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به طرف عمر آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول اللَّه». عمر شمشير را در حالىكه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: يا ابتاه! عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مىكنند! ناگهان امیرالمومنین(علیهالسلام) از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولى به ياد سخن پيامبر و وصيتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: «اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانهی من داخل شوى».[1]
آلوسی مفسر مشهور اهل سنت در این باره مینويسد: «عمر عصبانی شد و در خانهی علی(علیهالسلام) را به آتش کشيد و داخل شد، فاطمه به طرف عمر آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول الله» عمر شمشيرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی مبارك فاطمه زد، تازيانه را بلند کرد و بر بازوی او زد، حضرت فرياد زد: «يا ابتاه». علی(علیهالسلام) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت کشيد و بر زمين زد و بر بينی و گردنش کوبيد».[2]
2. آری این وصیت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهواله) به امیرالمومنین(علیهالسلام) بود که فرمود: «وَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا يَنْزِلُ بِكَ وَبِهَا [يعني بفاطمة] حَتَّى تَقَدَّمُوا عَلَيَّ..: یا علی بر آنچه که به تو و زهرا نازل میشود صبر کن».[3] و امیرالمومنین(علیهالسلام) برای حفظ دین سکوت کرد و از اقدام عملی که موجب به هم ریختن نظام اسلامی و دین خدا بود، اجتناب کرد، چرا که دین اسلام بزرگترین امانت از جانب خدا و رسول او بود و حضرت میبایست به هر شکلی این امانت را حفظ کند. کشتن مهاجمان و غاصبان با حفظ این امانت الهی منافات داشت و موجب از هم گسستگی جامعه و نظام اسلامی میشد.
از این نکته نباید غفلت کرد که امیرالمومنین و حضرت زهرا(سلاماللهعلیهما) به وظیفه و تکلیف شرعی خود عمل نمودند، و در واقع این مهاجمان بودند که با حکم خدا مخالفت کردند و امانت رسول خدا را مورد تعدی و تجاوز قرار دادند. و اگر کسی قرار است، مستحق مذمت و ندامت باشد، هتاکان و مهاجمان به خانهی وحی هستند، نه امیرالمومنین(علیهالسلام).
بنابراین این اقدام امیرالمومنین(علیهالسلام) یک تکلیف شرعی و اعتقادی بود که به بهترین وجه ممکن، صورت گرفت و اگر حضرت در این امر افراط میکرد، امروز دیگر اثری از دین و زحمات و رنجهای پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهواله) در راه رسالت باقی نمیماند.
___________________________________
پینوشت:
[1]. كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568.
[2]. تفسير آلوسی، ج3 ، ص124، چاپ اول، نسخه قدیمی.(متأسفانه برای از بین بردن حقایق تاریخی، این مطلب را در چاپهای بعدی حذف نمودند)
[3]. خصائص الأئمه، سيد رضی، ص73 .