رهروان ولایت ـ امام موسی کاظم(علیهالسلام) هفتمین امام شیعیان است. مدت امامت ایشان مصادف بود با حکومت چهار نفر از حکام بنی العباس. [1] ایشان در زمان هادی و هارون الرشید جمعاً حدود شش سال را در زندان گذراند.[2]
هارون الرشید یکی از سفاکترین و عیاشترین خلفای عباسی بود که در طول زندگی ننگین خود، چند هزاران نفر از فرزندان حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) را کشت.[3] هارون منتظر موقعیتی برای برخورد با امام کاظم(علیهالسلام) بود و به بهانههای مختلف با ایشان در مسائل مختلف مناظره میکرد. در منابع تاریخی چندین رویارویی بین امام کاظم(علیهالسلام) و هارون و علمای درباری مانند ابویوسف قاضی گزارش شده است.[4]
در این نوشتار به یکی از این مناظرات اشاره میکنیم:
برخی از دشمنان اهل بیت، نزد هارون الرشید مطالبی را در مورد امام کاظم(علیهالسلام) گفته بودند که سبب خشم هارون شد و امام را احضار کرد و طومار بلندی را كه در آن عقايد زشتى به شيعيان امام نسبت داده بودند، به ایشان داد. امام کاظم(علیهالسلام) در ابتدای امر فرمودند: «پدرانم از پیامبر نقل کردهاند که فرمودند: هر گاه دو نفر خویشاوند همدیگر را لمس کنند(در بغل گیرند) كششى در ميان آنها به وجود میآید و باعث آرام آنها میشود».
سپس با هارون دست دادند و هارون امام را برای مدتی طولانی در آغوش گرفت و مقداری گریه کرد و شروع به پرسیدن سوالاتی از امام نمود و امام برای هر سوالی طلب امان میکردند و سپس پاسخ میگفتند. در مجموع چهار سوال اصلی مطرح کرد:
1. چرا شما فرزندان علی بن ابیطالب(علیهالسلام) خود را برتر از فرزندان عباس میدانید؟ در حالیکه همه ما فرزندان عبدالمطلبیم و عمو زادگان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله).
حضرت در جواب فرمودند: عبد الله(پدر پیامبر) و ابوطالب از جهت پدر و مادر با هم برادر بودند.(پدر و مادرشان یکی بود) بر خلاف عباس که فقط از جهت پدری با عبدالله برادر بود و مادرشان یکی نبود.
2. چرا ادعا میکنید که وارثین پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هستید، در حالیکه علی بن ابیطالب(علیهالسلام) پسر عموی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود و عباس عموی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و با وجود عمو، پسر عمو ارث نمیبرد(بنابراین ما وارثان پیامبریم).
حضرت فرمودند: طبق مبنای قرآنی امیرالمومنین(علیهالسلام) طبقه اول وارثین، اولاد پدر، مادر و همسر متوفی است و با وجود اینها چیزی به عمو نمیرسد(و هنگام وفات پیامبر دخترشان زنده بوده است). البته ابوبکر و عمر خلاف این مبنای قرآنی حکم به ارث بردن عمو با طبقه اوّل کردهاند. از بین اهل سنّت هم بزرگانی مانند نوح بن درّاج در اين مسأله، طبق همين رأى فتوى میدهند.
علاوه بر اینکه طبق آیه 72 انفال[5] کسانی که با پیامبر مهاجرت نکردند، از پیامبر ارث نمیبرند و عبّاس از جمله مهاجرین نبود(و در مکّه ماند تا مکّه فتح شد).
3. چرا شما به مردم اجازه میدهید که به شما بگویند: فرزندان رسول الله(صلّیاللهعلیهوآله) در حالیکه پیامبر جد مادری شماست و شما فرزندان علی بن ابیطالب(علیهالسلام) هستید!
حضرت فرمودند: اگر پيامبر زنده شوند، و دختر شما را خواستگارى كند، آيا به ايشان جواب مثبت مىدهيد؟
هارون گفت: سبحان اللَّه! چطور ممكن است جواب مثبت ندهم؟! بلكه با اين كار بر عرب و عجم و قريش افتخار مىكنم.
حضرت فرمودند: ولى آن حضرت نه از دختر من خواستگارى مىكند و نه من دخترم را به ازدواج آن حضرت در مىآورم، زيرا ايشان پدر من است و پدر شما نيست.
هارون از پاسخ امام به وجد آمد و گفت: أحسنت! اى موسى.
4. چگونه و به چه دليل خود را نسل و ذرّیّه پیامبر میدانید در حالیکه پیامبر اولاد ذکور نداشت و از ایشان نسلی به جا نمانده است؟
حضرت فرمودند: به چند دلیل:
اوّلاً: آیات 84 و 85 انعام[6] که عیسی(علیهالسلام) را از ذریه ابراهیم(علیهالسلام) معرفی کرده است در حالیکه حضرت عیسی پدر نداشت و از طرف مادر به حضرت ابراهیم منتسب بود.
ثانیاً: بر طبق آیه مباهله [7] حسین و حسن فرزندان رسول الله(صلّیاللهعلیهوآله) بودهاند و کسی خلاف این را ادعا نکرده است.
ثالثاً: علمای اسلام اتفاق نظر دارند بر اینکه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در روز احد پس از جانفشانی امیرالمومنین(علیهالسلام) فرمود: او از من است و من از او.
هارون که از پاسخهای دقیق امام شگفتزده شده بود، ایشان را تحسین کرد و گفت: هر درخواستی از من دارید بگویید تا انجام دهم.
حضرت برای اینکه دروغ هارون بر این وعده را آشکار کند، فرمودند: حاجتم اين است كه اجازه بدهى پسر عمويت به حرم جدّش و نزد عيالش باز گردد.
هارون گفت: تا ببينيم، إن شاء اللَّه.[8]
در ادامه روایت به اوج مظلومیّت امام کاظم(علیهالسلام) اشاره شده است آنجا که مینویسد: (بر اثر همین مناظره بود که) هارون الرشید ملعون با وجود اینکه به امام امان داده بود، ایشان را به دست سندى بن شاهك ملعون سپرد تا ایشان را به قتل برساند.[9] ایشان در سال ۱۸۳(ه.ق) در پنجاه و پنج سالگى در زندان بغداد به شهادت رسيد.[10]
--------------------------------------------------
پي نوشت
[1]. منصور، مهدی، هادی و هارون عباسی: جلسي، بحارالانوار، ج48.
[2]. مجلسي، جلاء العيون، ص899- زاهدي گلپايگاني، زندگاني چهارده معصوم، ص 201.
[3]. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%87%D8%A7%D8....
[4]. تحف العقول، النص، ص: 404، بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج10، ص: 234، باب 16 احتجاجات موسى بن جعفر عليهما السلام على أرباب الملل و الخلفاء و بعض ما روي عنه من جوامع العلوم.
[5]. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَـئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛ [انفال/72] آنان که ايمان آورده اند و مهاجرت کرده اند و با مال و جان خويش در راه ، خدا جهاد کرده اند و آنان که به مهاجران جای داده و ياريشان کرده اند ،خويشاوندان يکديگرند و آنان که ايمان آورده اند و مهاجرت نکرده اند خويشاوندان شما نيستند تا آنگاه که مهاجرت کنند ولی اگر شما را به ياری طلبيدند بايد به ياريشان برخيزيد مگر آنکه بر ضد آن گروهی باشد که ميان شما و ايشان پيمانی بسته شده باشد و خدا به کارهايی که می کنيد بيناست.»
[6]. «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ. وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ؛ [انعام/84و85] و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همگی را هدايت کرديم و نوح را پيش ، از اين هدايت کرده بوديم و از فرزندان ابراهيم داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسی و هارون را هدايت کرديم و نيکوکاران را اين گونه جزادهيم؛ و زکريا و يحيی و عيسی و الياس ، که همه از صالحان بودند.»
[7]. «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ؛ [آل عمرا/61] از آن پس که به آگاهی رسيده ای ، هر کس که در باره او با تو مجادله کند ، بگو : بياييد تا حاضر آوريم ، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را ، ما زنان خود را و شما زنان خود را ، ما خود و شما خود آنگاه دعا وتضرع کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.»
[8]. ترجمه عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 159.
[9]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 82.
[10]. كشف الغمّة، ج۳، ص۳۷- ۳۰.