چکیده: حضرت فرمود: «تو اى على بر ستم قريش شكيبا باش، و با پشتيبانى آنها از يكديگر بر عليه تو، از جا در نرو؛ زيرا مثال تو به منزله هارون است و پيروان او، و قريش به منزله گوساله است و پيروان گوساله».
یکی از مباحثی که بین شیعه و اهل سنت مطرح است، این است که آنان میگویند: اگر امیرالمومنین(علیهالسلام) برحق و خلیفه رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) بود، پس چرا بعد از اینکه حق او غصب شد، قیام نکرد و سکوت اختیار کرد و حتی با خلفا بیعت کرد؟ اگر او خلیفه بود میبایست قیام کند و با مخالفین بجنگد تا حق خود را پس گیرد.
شیعه معتقد است روایات زیادی در دست است که حضرت قصد قیام داشت و اگر مردم او را یاری میکردند، قیام میکرد، اما چون مردم از ایشان حمایت نکردند، برای حفظ اسلام و عدم تفرقه بین مسلمین سکوت کرد و از حق خود گذشت تا اسلام زنده بماند. در این مطلب به یکی از این روایات اشاره میکنیم:
«سليم بن قيس هلالى» میگوید: از «سلمان فارسى» شنیدم كه مىگفت: «من در آن مرضى كه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در آن رحلت كرد، در نزد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نشسته بودم، در اينحال فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) وارد شد، و چون ضعف جسمانی پدر را ديد گريه كرد، به نحوی که اشكهايش بر روى چهرهاش جارى شد».
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «سبب گريه تو چيست؟ فاطمه(سلاماللهعلیها) عرض كرد: مىترسم بعد از رحلت تو، خودم و فرزندانم محروم شوند، در اينحال اشك در چشمان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) حلقه زد، و فرمود: اى فاطمه، مگر نمىدانى كه ما اهل بيتى هستیم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است». آنگاه پيغمبر(صلیاللهعلیهوآله) مفصلا طريق خلقت اهل بيت و مقامات و درجات آنها را بيان مىفرمايند و مقامات و درجات حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) و مزايایى را كه خداوند به آن حضرت اختصاص داده است، و از جمله وجود يازده امام از نسل آن حضرت را كه آخرين آنها مهدى امت است، را بيان مىكند.
وصيت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به اميرالمومنين(علیهالسلام) و توصیه ایشان به صبر
سپس پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) رو به امیرالمومنین(علیهالسلام) کرد و فرمود: «اى برادر من، تو بعد از من زندگى مىكنى، و به زودى از ناحيه قريش، شدت و گرفتارى خواهى ديد، آنان براى شكستن تو، و درهم كوبيدن تو، و ستم نمودن بر تو، پشت به پشت يكديگر مىدهند. پس اگر تو يارانى بر عليه ايشان يافتى كه تو را یاری كنند، با قريش جهاد كن، و با کمک موافقين خود، مخالفين را برانداز و با آنها بجنگ؛ و اگر يارى نيافتى، صبر پيشه كن، و دست از جنگ بردار، و با دست خود، خود را در هلاكت نيافكن، چون نسبت تو با من مثل نسبت هارون است با موسى، و هارون براى تو الگوی خوبى است، چون قوم او، او را ضعيف شمردند و نزديك بود وى را بكشند».[1]
از این روایت به خوبی میتوان علت سکوت امیرالمومنین(علیهالسلام) را فهمید، ایشان به علت عمل به دستور پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و به علت به وجود آمدن تفرقه و شکاف در میان جامعه نوپای اسلامی سکوت کرد، و از حق خود پذشت تا جامعه اسلامی بتواند به حیات خود ادامه دهد و منافقین و دشمنان اسلام نتوانند با استفاده از شرایط نامناسب موجود، اصل اسلام را از بین ببرند.
همچنین از اين روایت استفاده میشود مخالفين امیرالمومنین(علیهالسلام) و شتاب كنندگان برای سقيفه بنى ساعده، براى رسیدن به مقاصد خود از هيچ جنايتی دريغ نداشتند، گرچه منجر به قتل و ريختن خون قسمت عظيمى از مسلمانان شود، و گرچه اسلام و قرآن از بين برود، و اسم و اثرى از خدا و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به جا نماند. به همین خاطر است که مىبينيم كه براى بيعت گرفتن از امیرالمومنین(علیهالسلام) و یاران اندک او كه در خانهی فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) به عنوان تحصن، متحصن شده بودند، يورش بردند، و خانهی حضرت را آتش زدند.
----------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. شیخ صدوق، كمال الدّين، چاپ مؤسسة النّشر الإسلامى، ج 1، ص 262 تا ص 264؛ کتاب سليم بن قيس از ص 69 تا ص 79 با مختصر اختلافى در لفظ.