اگر ازدواج سنت است، چرا حضرت معصومه ازدواج نکرد؟

10:37 - 1394/05/25

چکیده:یکی از شبهاتی که درباره حضرت معصومه(علیهاالسلام) مطرح می‌شود در مورد ازدواج نکردن ایشان است. با اینکه ازدواج سنت الهی و نبوی است و تاکید فراوانی بر آن شده است اما می‌بینیم حضرت معصومه ازدواج نکرد.

فاطمه معصومه(سلام‌الله‌عليها)

یکی از شبهاتی که درباره حضرت معصومه(علیهاالسلام) مطرح می‌شود در مورد ازدواج نکردن ایشان است. با اینکه ازدواج سنت الهی و نبوی است و در اسلام بر امر ازدواج تأكید و سفارش فراوان شده است؛ تا آن‌جا كه در قرآن کریم، درباره این معجزه ماندگار الهی، آیات متعددی وجود دارد؛ و پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «ازدواج سنت من است؛ هر كس از سنت من رو بگرداند، از من نیست».[1] پس چرا حضرت فاطمه معصومه(سلام‌الله‌علیها) از این سنت الهی و نبوی روی گردان بوده است؟ مگر مجرد زندگی كردن به شدّت نكوهش نشده است؟ پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: «بدترین شما، مجردها و بی‌همسران هستند. دو ركعت نماز فرد متاهّل، بهتر است از هفتاد ركعت نماز غیر متأهل».[2]

اما به راستی چرا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) با آن مقام علمی و آگاهی كه از دستور‌های اسلام و سنّت پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) داشت، چرا ازدواج نكرد و تشكیل خانواده نداد؟ از سوی دیگر، بر اثر موقعیت علمی و معنوی و زیارتی آن حضرت، بسیاری از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه برای خود پذیرفته‌اند كه روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممكن است بهانه‌ای برای فرار از ازدواج باشد.
این نكته را هم اضافه می‌كنیم كه نه تنها حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) ازدواج نكرد، بلكه هیچ یك از دختران حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) ازدواج نكردند.

بررسی نظریات مختلف
احتمالات و نظریات مختلفی برای ازدواج نكردن آن حضرت بیان شده است كه به برّرسی و صحت و سقم هر یک می‌پردازیم.

1. وصیّت موسی بن جعفر(علیهماالسلام)
یكی از احتمالات كه در واقع یكی از پاسخ‌ها به پرسش فوق است، این است كه خود امام موسی کاظم(علیه‌السلام) به دخترانش وصیت كرده تا ازدواج نكنند! «ابن واضح یعقوبی» طرف‌دار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: «موسی بن جعفر(علیهماالسلام) وصیت نمود كه دخترانش شوهر نكنند و هیچ كس از آنان شوهر نكرد، مگر «ام‌سلمه» كه در مصر به ازدواج «قاسم بن محمد» در آمد و در این‌ باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آن‌جا كه قاسم قسم خورد كه با او هیچ رابطه‌ای نداشته است و جز آن‌كه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج منظوری نداشته است».[3]

در پاسخ به سخنان یعقوبی باید گفت: اولا: چنین وصیّتی برخلاف سنت رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و سیره اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمی‌شود.
ثانیاً: متن وصیت حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیهماالسلام) غیر از آن چیزی است كه یعقوبی ادّعا دارد. برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می‌كنیم:
ابراهیم بن عبدالله از موسی‌بن‌جعفر(علیهماالسلام) نقل كرده كه آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و ... را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: «شاهد می‌گیرم آن‌ها را كه این وصیّت من است كه به فرزندم علی وصیت كرده‌ام... [از جمله وصیتم این است] اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او [حضرت رضا] و نه دختران من [حق دارند] كه یكی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آن‌ها و نه سلطانی، و نه كاری برای آن‌ها انجام دهد، مگر این‌كه با نظر و مشورت او [حضرت رضا] باشد. اگر بدون اجازه او به چنین كاری اقدام كنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه كرده‌اند و او [حضرت رضا] به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه‌تر است. اگر خواست به كسی شوهر دهد، شوهر می‌دهد و اگر خواست رد كند، رد می‌كند».[4]

در این وصیت‌نامه، حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیهماالسلام) با صراحت به فرزندان اعلام می‌دارد كه حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(علیهماالسلام) است و خواهران باید در هر كاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت كنند و هر فردی را كه امام رضا(علیه‌السلام) مناسب دید، آنان با او ازدواج كنند؛ چرا كه آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه‌تر و به وضعیت بستگان و آشنایان، آشناتر است. در این‌جا هرگز سخن از ترك ازدواج دختران حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) و خواهران حضرت رضا(علیه‌السلام) نیست؛ سخن در این است كه بر ازدواج آنان حضرت رضا(علیه‌السلام) باید نظارت داشته باشد.
بنابراین نظریه یعقوبی بی‌اساس است و نمی‌توان بر آن اعتماد كرد و به همین جهت، برخی محققین صریحاً سخن یعقوبی را مجعول و بی‌اساس دانسته‌اند.[5]

2. همتا نداشتن
نظریه دوم این است كه دختران امام موسی کاظم(علیه‌السلام) مخصوصاً فاطمه معصومه(علیهاالسلام) از نظر كمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و كسی هم‌سنگ و مناسب همسری آن‌ها نبود و یكی از اموری كه در تزویج دختر مورد توجه قرار می‌گیرد، هم كفو بودن است.
این نظریه نیز نمی‌تواند قابل تأیید باشد؛ زیرا اولاً: سیره ائمه اطهار(علیهم‌السلام) این نبوده كه دختران خود را به جهت پیدا نشدن هم‌سنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلكه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه را كفو یكدیگر می‌دانستند. از پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «هر گاه كسی به خواستگاری دختر شما آمد كه دین‌داری و امانت‌داری او را می‌پسندید [هر چند در حد دختر شما نباشد] شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می‌شود».[6]|
ثانیاً: در عصر امام كاظم(علیه‌السلام) جوانان شایسته‌ای از تبار امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) و حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند كه می‌توانستند همسران مناسب برای آنان باشند.
ثالثا: دیگر ائمه(علیهم‌السلام) دخترانشان را با این‌که از نظر كمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند، شوهر دادند چنان‌که عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) با عبدالله بن جعفر ازدواج نمود و.....
بنابراین: هم کفو نداشتن، دلیلی نبود که ازدواج نکنند.

3. اختناق هارون الرشید
احتمال و نظریه سوم آن است كه اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود كه حتی كسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه امام موسی بن جعفر(علیه‌السلام) مراجعه كند، تا چه رسد به این‌كه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمدِ دائمی با خانواده حضرت(علیه السلام) داشته باشد؛ چرا كه همین ارتباط نسبی زمینه‌ای را فراهم می‌ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با این‌كه هارون در مواردی تظاهر به دین‌داری می‌كرد، ولی ستم‌گری بی‌رحم بود. یكی از مورّخین می‌گوید: «هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می‌ریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالم‌تر بود».[7] همین مرد دو هزار كنیز داشت كه سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص بودند.[8]

شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و كسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر می‌بردند و كوچک‌ترین حركات‌شان زیر نظر بود. نمونه بارز آن، داستان لباسی است كه هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به امام موسی کاظم(علیه‌السلام) اهدا كرد. حضرت آن را قبول نكرد و فرمود: «این لباس را نگه‌دار و از دست مده؛ زیرا در حادثه‌ای كه برایت پیش می‌آید، به كار می‌آید».
چندی بعد یكی از خدمت‌گزاران علی بن یقطین، نزد هارون شكایت كرد و گفت: لباس مخصوص را به موسی بن جعفر(علیهماالسلام) اهدا كرده است. هارون بلافاصله او را احضار كرد و از لباس پرسش كرد. او گفت: آن را در بقچه‌ای نگه داشته‌ام. هارون دستور دارد تا فوراً آن را بیاورد. وقتی كه نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت كننده‌ای را درباره تو باور نخواهم كرد.[9]

بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو كرد و نه در نبودِ همسر متناسب و هم كفو؛ بلکه علت آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود كه باعث شد احدی جرئت نكند به راحتی به خانه امام موسی کاظم(علیه‌السلام) و بعد از او، به خانه فرزندش امام رضا(علیه‌السلام)رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد.
این‌گونه قضایا نشان می‌دهد كه ارتباط امام موسی کاظم(علیه السلام) كنترل می‌شد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را كاهش می‌داد. بعد از شهات امام، وحشت بیشتری بر مردم حاكم شد و حضرت رضا(علیه‌السلام) نیز تحت نظر قرار‌ گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یك سال، حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) و جعمعی از برادران او به خراسان حركت كردند، اما در راه، حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع كرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.

____________________________

پی‌نوشت
[1]. «اَلنِّكاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلیس مِنّی». بحارالانوار، دارالكتب الاسلامیه، ج 103، ص 220، حدیث 23؛ منتخب میزان الحكمه، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص233، حدیث 2774.
[2]. منتخب میزان الحكمه، ص 233؛ كنزالعمال، متقی هندی، روایت 44448.
[3]. تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421.
[4]. بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج 48، ص276 ـ 280؛ عیون الاخبار، ج 1، ص 26؛ عوالم، ج 21، ص 475؛ اصول كافی، ج 1، ص 317.
[5]. حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج 2، ص497.
[6]. منتخب میزان الحكمه، ص234؛ بحارالانوار، دارالكتب الاسلامیه، ج 103، ص237، حدیث25.
[7]. الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج5، ص241.
[8]. تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر كلام، مؤسسه امیركبیر، ص162.
[9]. الارشاد، شیخ مفید، بصیرتی قم، ص 293؛ شبلنجی ، نورالانوار، ص 150، با اختصار.

منبع: تبیان

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 2 =
*****