فکر می کنید فطرت آدمی به چی گرایش داره به بدی ها یا خوبی ها؟

22:07 - 1391/11/09
در این برهان گفته میشه انسان از درون خود خداجوست، و به دنبال خداوند متعال میگرده، به این معنا که یک کشش درونی به سمت خدا در خودش احساس میکنه
فطرت

در این برهان گفته میشه انسان از درون خود خداجوست، و به دنبال خداوند متعال میگرده، به این معنا که یک کشش درونی به سمت خدا در خودش احساس میکنه. این برهان رو علمای ما به دو جور تقریر کردند تقریر اولش اینه:  انسان وقتی دچار بحران های شدید روحی یا جانی بشه و دستش از تموم دنیا کوتاه بشه، و دیگه هیچ امیدی به کسی تو دنیا نداشته باشه، باز کاملا نا امید نمیشه و درون خودش به یک نیرویی که کمکش بکنه امیدواره. یعنی حتی در بدترین شرایط ممکن که از حیث ظاهر تموم دنیا و امکاناتش نمی تونن به ما کمک کنند، باز می بینیم نا امید مطلق نیستیم و در درون خودمون به یک نیرویی که اون نیرو فراتر از عالم ماده و دنیاست امید داریم. با چند تا مثال مسأله روشنتر میشه؛ فرض کنید در یک کشتی گیر کردیم و دچار طوفان شدید شدیم و در حال غرق شدن هستیم، و امیدی به استفاده از هیچ امر طبیعی و مادّی نداریم، مجالی هم برای تدبر و تفكر نیست، در همین حال  در درون و وجود خودمون، همچنان امید به كمك رو احساس می كنیم و این امیدیه كه با دعا و درخواست ما همراهه.

یا فرض کنید به یه بیماری لا علاج دچار شدیم، و تموم دکترای عالم ما رو جواب کردن، و ما می دونیم قطعا هیچ راهی برای بهبودی ما وجود نداره؛ باز تو این شرایط هم کاملا نا امید نیستیم و در ردون خودمون به یه نیرویی که بالاتر از عالم ماده و دنیاس امید داریم ما رو شفا بده.

واقعا این طور نیست؟ آیا این حالت ها رو تجربه کردین؟ اون نیرو اسمش خداس و ما رو خلق کرده و این حس رو در درون ما انسان ها به ودیعه گذاشته.
تقریر علمی برهان فطرت:

میل و کشش در انسان همیشه دو طرف می خواهد که هر دو هم واقعیت دارند، و الا اصلا میل و کششی نبود، به این رابطه تضایف گفته می شود؛ در رابطه تضایف، دو طرف وجود دارد و هر دو هم وجودی هستند و واقعی، مثل رابطه پدر با پسر، یعنی تا پدر نباشد، پسر معنا ندارد و تا پسری نباشد پدر معنا ندارد، لذا این دو مفهوم به هم وابسته اند؛ و اگر یکی از آن دو در خارج وجود داشت قطعا دیگری هم وجود دارد.

در رابطه با انسان و گرایش های ردونی او نیز این قاعده صدق می کند، یعنی اگر در فطرت و درون انسان، میل و گرایشی حقیقی وجود داشته باشد، باید طرف دیگر آن گرایش، که آن میل به آن وابسته است هم در خارج وجود داشته باشد؛ مثلا انسان در درون احساس گرسنگی می کند، این میل در آدمی حقیقی است، پس باید در خارج غذایی برای رفع این میل وجود داشته یاشد. ویا اینکه انسان در ردون خود به یک نفر عشق و محبت دارد، می گوییم پس در خارج هم باید کسی یا چیزی وجود داشته باشد که این محبت انسان، به آن شئ تعلق گرفته باشد حال هر چیزی باشد فرق نمی کند.

در رابطه با خداوند متعال نیز این قاعده صادق است، علما معتقد اند : حال که در ردون آدمی چنین حس و گرایش و امیدی وجود دارد، پس باید در خارج نیز کسی باشد تا جواب گوی این حس درونی انسان قرار گیرد، چرا که این حس و وجود آن نیروی عظیم و کمکی در خارج متضایفانند؛ پس باید در خارج آن نیروی عظیم وجود داشته باشد و او کسی جز خداوند متعال نیست.1

1-برگرفته از کتاب تبیین براهین اثبات خدا؛ ایت الله جوادی آملی، انتشارات اسراء، قم، 1378ش، چاپ سوم.

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 1 =
*****