چکیده:مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) بزرگ مردیست که، نه تنها، دوستداران و محبینش، به برتری وی در جانشینی بعد از رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) اذعان داشتند، بلکه، دشمنان و غاصبان خلافت نیز به این حقیقت اعتراف کردهاند، که در ادامه به گوشهای از اعترافات خیلفه دوم در این امر میپردازیم.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیهالسلام) بزرگ مردیست که، نه تنها، دوستداران و محبینش، به لیاقت وی برای جانشینی بعد از رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) اذعان داشتند، بلکه دشمنان و غاصبان خلافت نیز به این حقیقت اعتراف کردهاند، که در ادامه به گوشهای از اعترافات خیلفه دوم در این امر میپردازیم.
خیلفه دوم، زمانی که در بستر بیماری، بود، شورایی را تشکیل داد، تا برای جانشینی پس از وی تصمیمگیری کنند. در یکی از روزها خلیفه، این افراد را فراخواند، تا ویژگی هر کدام را بیان کند. زمانی که این گروه حاضر شدن، خلیفه آنان را مورد خطاب قرار داد، و این گونه گفت:« ای طلحه! مگر تو کسی نبودی، که گفتی اگر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) قبض روح شود، زوجههایش را به عقد همسری در آوریم، چون که خدا محمد را ذیحقتر از ما ـ برای همسری ـ بر دختر عموهایمان قرار نداده است. پس خداوند با ایراد این آیه «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً [احزاب/53] شما حق نداريد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)را اذيت كنيد، و بعد از مرگش با همسران او ازدواج نماييد،اين كار تا ابد ممنوع است، چون نزدخدا كارى عظيم است»[1] تو را از این کار منع کرد.
و اما تو ای "زبیر!" پس به خدا سوگند هیچگاه نه روز و نه شب نرمش نداشتهای و همیشه تندخو و خشن بودهای.
اما تو ای "عثمان!" پس به خدا قسم پِهن و سرگین اسب از تو بهتر است.
و اما تو ای "عبدالرحمن!" پس مرد عاجزی هستی که قوم و دار و دسته خود را دوست دارد و به دیگران اعتنا نکنی.
و اما تو "ای سعد!" تندمزاج و برپا کننده فتنه هستی.
آنگاه رو به امیرالمومنین(علیهالسلام) کرد و اینگونه گفت: «اما تو ای علی(علیهالسلام)! پس به خدا سوگند اگر ایمان تو را با ایمان اهل زمین بسنجد، ایمان تو بر آنها سنگینی میکند و بچربد». در این زمان امیرالمومنین(علیهالسلام) از جا برخواست و رفت.
سپس عمر گفت: به خدا قسم، من از موقعیت مردی آگاهی دارم که اگر او را متصدی امر خود کنید، شما را به راه راست وادار خواهد کرد.
حاضرین پرسیدن: او کیست؟ عمر گفت همان کسی که از بین شما برخواست و رفت.[2]
در مورد دیگر، ابن عباس نقل میکند، که شبی، با عمر در حال راه رفتن بودیم، که وی آیه را قرائت کرد که در شأن علی(علیهالسلام) نازل شده بود، و رو به من کرد و گفت:«به خدا سوگند، ای فرزند عبدالمطلب، همانا علی در بین شما اولی به برخورددار از حق تقدم در امر خلافت ـ نسبت به من و ابوبکر بود»[3]
در بعضی از کتابها علت اینکه خلیفه دوم، مولای متقیان(علیهالسلام) را به عنوان خلیفه معرفی نکرد، این است که وی مردی شوخ طبع، بوده و این ویژگی برای خلیفه خوب نیست. به عنوان نمونه، عبدالله بن عباس، نقل میکند، که روزی، با عمر میرفتیم، که سخن از جانشینی و خلیفه بعد از خودش به میان آمد. آنگاه به من گفت: میبینم که رفیقت(علیبنابیطالب) را اولی و شایستهتر نسبت به دیگران، در این امر میدانی.
گفتم: آری والله! به خاطر سابقه او در اسلام، و علم او، ونزدیکیش با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله). عمر در جوابم گفت: مطالبی که تو گفتی صحیح است، ولی وی مردی شوخ مشرب است.[4]
اینگونه، نقلها که در تاریخ زیاد است، به این واقعیت اشاره دارد، که فضایل امام علی(علیهالسلام) به قدری زیاد بوده است، که حتی غاصبان خلافت نیز نمیتوانستهاند آنها را انکار کنند، ولی، تلاش نموداند، که با بهانهتراشی، به گونهای آنها را نادیده انگارند. همانگونه که در نقلی که در پایان، این مطالب آمد، دلیل انتخاب نکردن امام علی(علیهالسلام) شوخ طبعی وی بیان شده است، حال آنکه، این ویژگی اگر حسن و نیکی نباشد، حدأقل، با وجود دیگر فضایلی که خود خلیفه به آن اذعان کرده است، جای برای انتخاب دیگر افراد باقی نمیگذارد.
__________________________________________
پینوشت
[1]. ابن عباس نقل میکند: «طلحة بن عبید اللَّه گفت: آیا ما از گفتگو با دختر عموهایمان نهى مىشویم(مراد عایشه است چون آن دو از یک قبیله بودند) و تنها از پشت پرده میتوانیم سخن بگوییم با آنکه اگر ما بمیریم او (پیامبر) با همسران ما ازدواج میکند؟! به خدا قسم اگر محمّد(صلیاللهعلیهوآله) بمیرد بىتردید من با همسرش ازدواج مىکنم!! بعد از این سخنان بود که این آیه نازل شد: «وَ مَا کاَنَ لَکُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ الله ...». جلال الدین السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، لباب النقول فی أسباب النزول، صححه، أحمد عبد الشافی، ج 1، ص 163، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، الطیب، اسعد محمد، عربستان سعودی، ج 10، ص 3150، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، 1419ق.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج12،ص260؛ فتح المبین فی فضائل الخلفاء الراشدین، احمد زینی دحلان، ج2،ص180؛ استیعاب، ابن عبدالبر قرطبی،ج8،ص262، ذیل احوال عمر.
[3].محضرات، راغب اصفهانی، ج7،ص213.
[4]. استیعاب، ج8،ص211.