سلام علیک
یه سوال داشتم
جواد به معنای بخشش. مثال یعنی من از مال خودم ببخشم به غیر.
در مقابل بخیل هست. یعنی از مال خودش نبخشد به غیر. حال گاهی من از خدا یه چیزی میخواهم و خدا به من نمیدهد پس خدا بخیل است ؟.
اگر شما بگید به صلاح من نیست. خب چطور هم جنس من خیلی چیز هایی که من میخواهم رو دارد. فرضا من پنج ملیون پول میخوام. آیا مثلاً به صلاح من نیست ولی هم نوع من میلیارد ها پول دارد تا اون به صلاحش هست کما اینکه خیلی ها هستن پول خدا بهشون دادن و گمراه شدن.
پول به عنوان مثال بود. میتونه هر چیز دیگه ای باشه که من طلب کردم و خدا بهم نداده ولی هم نوع من داره
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با عرض سلام و ادب خدمت شما
در ضمن بیان چند نکته پاسخ حضرتعالی را عرض میکنیم:
1. در بسیاری از مواقع معیار در عنایت و بخشش و عدم بخشش به بندگان، مصلحت جمعی است، نه مصلحت شخصی اشخاص و نفع فردیِ آنها. همچنین گاهی دنیا ظرفیت توجه به تمام اشخاص و اجابت خواستههای تمام آنها را ندارد. مثلاً فرض کنید جمعی از خدا نزول باران میخواهند و جمعی عدم بارش باران را. یا فرض کنید همه از خدا میخواهند تا در قرعهکشی بانک نفر اول باشند و یا همه میخواهند تیمشان در مسابقه فوتبال برنده باشد و یا همه از خدا میخواهند که دشمنشان مغلوب شود و ... . بدیهی است که اجابت خواستههای تمام این افراد امکانپذیر نیست و اقتضای مصلحت جمعی این است که برخی از خواستهها اجابت و برخی اجابت نشود. برخی از خواستههای شخصی هم به جهت مصلحت جمعی اجابت نمیشود. مثلاً فرض کنید که مردی از خدا میخواهد که پولدار شود. همسرش نیز از خدا میخواهد که محبت شوهرش به او پابرجا بماند. خداوند که میداند اجابت دعای مرد، مساوی با تمایل به همسران دیگر و از هم پاشیدن زندگی اوست؛ ولی اجابت خواسته زن مساوی با بقاء محبت بین آن دو و لذت بیشتر مرد از زندگی است، دعای زن را اجابت میکند تا در واقع هردو به خواسته خود که لذت بیشتر از زندگی است، برسند. البته اینها که گفته شد، تنها بهعنوان چند مثال ساختگی برای تقریب به ذهن بود و الا در واقعیت دهها مثال دیگر وجود دارد که ما از آنها بیاطلاع هستیم و خدا از آن آگاه است.
پس گاهی عدم عنایت به یک شخص نه به بخل خداوند برمیگردد و نه به مصلحت شخصی او، بلکه اقتضای مصلحت عمومی یا چند نفری است که ما از آن بیاطلاع هستیم.
2. گاهی اجابت دعای افراد یا عدم آن، به جهت امتحان آنهاست. خداوند در قرآن میفرماید: «انسان وقتی پروردگارش او را آزمایش میکند و به او نعمت داده و او را اکرام میکند، میگوید: خدا مرا اکرام کرده و اما وقتی او را آزمایش میکند و روزی را بر او تنگ میگیرد، میگوید: خدا به من اهانت کرده».[فجر 15 و 16] خداوند در مقام انکار این دو حالت انسان میفرماید: نه آن نعمت دادن اکرام بود و نه این تنگ گرفتنِ روزی، اهانت؛ بلکه هر دوی اینها امتحان بودند برای اینکه انسان نشان بدهد در آسایش و سختی رفتارش چگونه است.
واقعیت آن است که محل حقیقی جود و بخشش الهی بهشت است. لطف و عطای الهی در دنیا نیز اگرچه جریان دارد؛ ولی ماهیت دنیا و آمدن انسان به این عرصه، برای آزمایش است.
خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ «ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند». [کهف: 7] زینتها دنیوی و نعمتهای آن در وهله اول برای رحمت خاص خدا نیستند؛ بلکه برای آزمایشند. به یکی میدهد تا ببیند، چگونه از آن استفاده میکند و به یکی نمیدهد تا ببیند با نداشتن آن چگونه بندگی میکند و از یکی پساز دادن میگیرد تا ببیند چه عکسالعملی انجام میدهد. اما نعمتهای بهشتی بههیچوجه چنین ماهیتی نداشته و تنها مظهر فضل و رحمت و جود الهی هستند. اگر کسی میخواهد جود و رحمت خدا را بسنجد، باید جایگاهی که مظهر جود و رحمت الهی است را در نظر گرفته و ببیند که آیا خداوند در آن جایگاه و موطن بخیل است یا نه.
خداوند در توصیف آن جایگاه میفرماید: «لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ خَالِدِينَ ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ وَعْدًا مَسْئُولًا»؛ «هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ این وعدهای است مسلّم که پروردگارت بر عهده گرفته است». [فرقان: 16]
تفاوت بهشت با دنیا در سه چیز است:
1. فضای بهشت بینهایت و نامحدود است و عنایت و تفضل به کسی در تزاحم و تنافی با عنایت به دیگری نیست، بر خلاف دنیا که محدودیت داشته و باید مصلحت جمعی در آن لحاظ شود.
2. انسان در بهشت دارای ظرفیتی عظیم است و عنایت به او موجب طغیان و هلاکتش نمیشود؛ ولی انسان در دنیا چنین ظرفیتی را ندارد.
3. بهشت جایگاه پاداش و ظهور تفضل الهی است، نه محل امتحان اشخاص؛ ولی دنیا در درجه اول محل امتحان و سنجش اشخاص است، اگرچه تفضلات الهی نیز در آن بهصورت محدود و حکیمانه سنجیده شده است.
با این اوصاف، برای سنجش بخل یا تفضل الهی، در نظر گرفتن دنیا که دارای محیط و شرایط متفاوتی از بهشت است، کار صحیحی نمیباشد.