فریب خورده ام...!

20:04 - 1394/05/16

من فریب خوردم...!

وقتی نوجوان بودم فریبم دادند. پدرم نادانسته مرا فریب داد. یادم هست که وقتی پنجم دبستان بودم یک روز بر حسب اتفاق به جای سرویس با دوچرخه پدر تا خانه رفتم. در راه از آرزو های بزرگش میگفت و اینکه دوست دارد من یا دکتر یا مهندس شوم و او را خوشحال کنم. و من هم که باسنم روی میله ی دوچرخه درد گرفته بود با خودم میگفتم حق با اوست. من باید آنقدر موفق و ثروتمند شوم تا بتوانم یک اتومبیل بنز ، از آنها که چرخش موقع پیچیدن کج می شود بخرم.
سالی که دیپلم ریاضی را گرفتم با ترس و لرز به پدر گفتم که میخواهم بجای درس خواندن کار کنم اما آنقدر حرفم برایش غیر قابل باور بود که به شوخی اش گرفت و گفت : من با این همه سابقه یک شبه توی بازار بدبخت شدم، حالا تو میخوای چه غلطی کنی!! و من لال شدم.

سالها از پی هم گذشت و من مهندس شدم و بلافاصله فوق لیسانس مدیریت صنعتی هم خواندم. اما نکته جالب این است که فریب خوردم. من از دوستانی که بعد از دبیرستان به کار مشغول شدند خیلی عقب تر هستم.
کاش به من میگفتند که نسل بچه های دهه 60 قرار است دکتر و مهندسهای بیکار آینده باشند.
کاش میدانستم در سال 1394 یک دختر آرایشگر متولد 1370 آرایشگاه و خودروی 30میلیونی دارد و شخصا مخارج عروسی را پرداخت میکند اما یک دختر متولد 1365 با دکترای برق هنوز بیکار و مجرد است.
کاش به من میگفتند در سال 1394 نخبه های هم دانشگاهی ام راننده آژانس هستند ولی اراذل و اوباش دبیرستان طلافروشند.
کاش بمن میگفتند که در 27 سالگی قرار است کجا باشم.
شاید یک سنگ کار افغان حقش باشد که ماهی 10 میلیون تومان درآمد داشته باشد.اصلا نوش جانش. ولی ای کاش بمن میگفتند این مملکت بیشتر از مهندس به عمله و بنا نیاز دارد تا من هم عمله و بنا میشدم.
کاش بمن میگفتند آقا زاده ها به پست و مقام و کرسی دانشگاه و مال و منال میرسند نه رعیت زاده ها ، تا لااقل من هم دهقانی پیشه میکردم.
ما فریب خوردیم.

تقدیم به همه متولدین دهه ی  60و70

http://btid.org/node/70935

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 7 =
*****
تصویر doki
نویسنده doki در

با سلام.از قدیم گفتن زگهواره تا گور دانش بجوی...حالا هم دیر نشده میتونی طلا فروش راننده تاکسی و یا عمله بشی....اما کسی برای حرف آدم بیسواد تره هم خرد نمیکنه

تصویر جوادی
نویسنده جوادی در

سلام

یادمه سال 74 از رئیس جمهور اون زمان سوال کردن: اقا با توسعه دانشگاه ها اینهمه تحصیلکرده رو چه کار میکنید؟ که اون آقا در جواب خبرنگار گفتک ماکارگر تحصبلکرده میخواهیم.

واقعیت اینه که وقتی رشته های دانشگاهی بی حساب و کتاب توسعه داده میشه و بی مطالعه برای آینده دانشجو میگیرن نتیجش همینه!

اما تو بازار کار اینطور نیست. نمیشه الکی وارد شد. جای نظریه پردازی های من در آوردی نیست، بلکه جای عمله!

اینه تفاوت دانشگاه و بازار

یه کسی در  25 سالگی بعد از تحصیلات و سربازی میاد بازارکار میبینه کار نیست. حالا تو این سن و سال چه کار کنه؟

اینه که نسل جدید به این وضع دچار شدن.

به نظرم تو نسل آینده اونایی موفقند که به اندازه درس بخونن نه از سر بیکاری.

همین و بس

تصویر sayed ali
نویسنده sayed ali در

سلام دوست عزیز
در این مطلب که دهه شصتی ها ،نسل سوخته هستن،حرفی نیست،
من کارم به صورتی هست که با خیلی از آدمهایی سر و کلر دارم که شاید به سختی دیپلم دارن اما یا بخاطر نامناسب بودن و بی در و پیکر بودن بازار و .. تونستن به جایی برسن.
و تعداد زیادی قشر تحصیلکرده میبینم که شاید درآمد ماهانشون به دو میلیون هم نرسه.
اما خب چاره چیه؟میتونیم شکستو قبول کنیم،یا میتونیم با تمام انرژیمون تلاش کنیم تا بقول قدیمیها آخر و عاقبت بخیر بشیم

تصویر ماهارا

آره.ازون دختر آرایشگرا زیادن
بعضی از آرایشگرها ماهی 50میلیون درآمد خالص دارن
همین یکیش که خودم میشناسم و آدم گمنامیه مثلا معروف نیست،حداقل ماهی بین 5الی 15میلیون به طور متغیر بسته به مناسبتها ،درآمد داره.
یا یه دختر خانم بسیاااار جوان و خیلی کم ین و سالتراز ما و شما توی مسجدسلیمان ازهمین راه پول پارو میکنه بعید میدونم سراغ درس هم رفته باشه کلی هم سفر خارج از کشور رفته و پول خرج میکنه(دیگه پولداریه). .بعد ما اینهمه مخمونو سیاه کردیم درس خوندیم آخرش چشممون به استخدام آموزش پرورشه و فلان ارگان خاصه.که مثلا واردش بشیم و ماهی یه تومن حقوق بهمون بدن.یعنی اوج خواسته هامون تو حلق خودمون

تصویر ســـارا

منم پشیمونم از رشته ای که انتخاب کردم به فکر این بودم که رشته ای که انتخاب میکنم پول درار باشه الان لیسانسم رو گرفتم نمیدونم ارشد بخونم یا برم دنبال کار آزاد

تصویر آقا حمید

برو دنبال کار آزاد اونم با سرمایه

تصویر عشق پاک

پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند ...
.
.
.
کنج قلبم ، قبرستانیست پر از احساس هایی که زنده به گور شده اند...

تصویر امید به زندگی

به به میبینم تو این سایت مثل خودم ام هست
سلام رفیق
این زندگی داره اوج بی عدالتی رو نشون میده. کاریش هم نمیشه کرد . یاد اون جمله که میگه در روزگاری که ارزش ها عوض می شوند ،عوضی ها با ارزش می شوند افتادم. نمیدونم کجای کار میلنگه. 
یادمه موقعی که دانشجو بودم تو یه کارگاه کارگری میکردم که یه روز یه آقایی با پسر 10 ساله اش واسه اینکه مثلا نصیحتش کنه اومد وایستاد به پسرش گفت ببین پسرم اگه تو هم درس نخونی عاقبتت میشه مثل این جوون. اونروز غرورم به لجن کشیده شد و من هم هیچوقت به اون مرد نگفتم دانشجوی ممتاز رشته مهندسی برق هستم

تصویر گلناز
نویسنده گلناز در

احسنت

واقعا دهه شصتیا سوختن

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

چشم همه مسؤلین محترم روشن...فدای سر همشون...همه جا با جنک جووناشون کشته میشن.اینجا بدون جنگ نخبه هارو از بین بردن

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

ولا واقعا همینطوره
 دوستم میگه سرویس جا نداشت کنار دست راننده نشستم راننده جوون بود و از بیکاری و .. ناله میکرد منم خواستم نصیحتش کنم گفتم اگه درس میخوندی الان شرایطتت بهتر بود میگه راننده یه نگاه بهم کرد گفت داداش من فوق لیسانس دانشگاه تهران دارم هیچی دیگه د.ستم از خجالت پا میشه میاد عقب اتوبوس

تصویر ماهارا

نتیجه گیری:
کلا توی زندگی بیخیال نصیحت کردن دیگران بشید .

تصویر elham63
نویسنده elham63 در

ما دیگه از ای کاش ها گذشتیم و به شخصه دارم واسه اون دنیام برنامه ریزی میکنم که لااقل اونجا نسل سوخته نباشمwink

پرونده ما بسته شد روی هیچ و پوچ ...و فقط به خاطر خدا زنده هستم همین...