آقا حمید
مطالب ارسالی
16 مرد، 1394
14
من فریب خوردم...!
وقتی نوجوان بودم فریبم دادند. پدرم نادانسته مرا فریب داد. یادم هست که وقتی پنجم دبستان بودم یک روز بر حسب اتفاق به جای سرویس با دوچرخه پدر تا خانه رفتم. در راه از آرزو های بزرگش میگفت و اینکه دوست...
06 مرد، 1394
11
تا به حال شده است که با یک پرسش نا مربوط از دهان یک آشنای دورو یا حتی نزدیک .... انقدر غمگین شوی که نتوانی تا چند دقیقه خودت را جمع و جور کنی .... راستی چرا مردم از هم این همه سئوال می پرسند....
چرا مثلا می پرسند :...
26 خرد، 1394
21
از زبان یک خانم(متن زیباییه توصیه میکنم تا انتها بخونید)
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺷﯿﮑﯽ، ﺳﺲ ﺳﺎﻻﺩ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﺘﻮﯾﻢ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺑﺎﻻ ﮔﻔﺘﻢ " ﺍﯼ ﺑـــــــــﺎﺑــــــــﺎ " ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺧﻼﻗﺖ ،ﻧﻤﯽ...
28 اسف، 1393
0
اینل واترمن داستان آهنگری را می گوید که پس از گذراندن جوانی پر شر و شور تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند سالها با علاقه کار کرد به دیگران نیکی کرد اما با تمام پرهیزگاری در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد حتی مشکلاتش به...
30 دى، 1393
1
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب برمی خواست وتا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بودهم زمان با طلوع خورشید از نردها بالا می رفت تا کمی استراحت کند در دور دست ها خانه ای با...
10 دى، 1393
1
ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻞﻓﺮﻭﺷﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭمیخوﺍﺳﺖ ﺩﺳﺘﻪﮔﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮐﻪ ﺩﺭﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶﭘﺴﺖ ﺷﻮﺩ.ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮔﻞﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺟﺪﻭﻝ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻖ ﻫﻖﮔﺮﯾﻪ میکرﺩ....
06 دى، 1393
6
دل نوشته یکی از کاربران سایت مشاوره ازدواج، بدون کم و کاست، تقدیم نگاه زیبایتان می گردد :من مي خوام راجع به مهمترين مسئله زندگي یعنی ازدواج بگم. خواهراي خوبم، برادراي خوبم، تو رو خدا اگه مي خواهيد ازدواج كنيد و...
01 دى، 1393
1
خواستن توانستن است .... پسری که در سن 15 سالگی مبتلا به سرطان میشه اما با سرطان مبارزه میکنه و بعد از بهبودی با روزی 2 ساعت ورزش در روز چندسال بعد به ورزشکار بدنساز حرفه ای تبدیل میشه !
29 آذر، 1393
6
کشاورزی تعدادی توله سگ داشت و قصد داشت آنها را بفروشد. اعلامیه ای درست کرد و در حال نصب آن بود که احساس کرد کسی لباس او را می کشد. برگشت دید که یک پسری کوچک است.پسرک گفت: «آقا، من می خوام یکی از توله سگ های شما را...
27 آذر، 1393
5
دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند.این خانواده رفتار نامناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند، بلکه زیرزمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند.فرشته پیر در دیوار...