مبارزه‌طلبی، راه‌کاری برای اثبات حقانیت یک مکتب

12:03 - 1396/01/20

برای اثبات حقانیت یک مکتب، نمی‌توان به انجام کارهای خارق‌العاده از سوی برخی از طرفداران آن مکتب اکتفا کرد، بلکه یک مکتب که ادعای هدایت جامعه به سوی رستگاری را دارد، باید بتواند با تحدی کردن دیگر مکاتب را از میدان خارج کند.

مکاتب

وجود رفتارهای خارق‌العاده و ادعاهای گوناگون در دوران کنونی سبب شده است که جویندگان حقیقت در رسیدن به راه صحیح دچار سردرگمی شوند، از این‌رو در ادامه تلاش می‌کنیم، چگونگی شناخت راه صحیح را از مسیر اشتباه مورد تحلیل قرار دهیم.

در نوشتاری دیگر[1]، به این نکته اشاره کردیم، که صرف انجام کارهای خارق العاده سبب حقانیت یک مکتب و یک اندیشه نمی‌شود، و در مرحله اول باید آموزه‌های یک مکتب مورد تأیید عقل قرار گیرد، از این‌رو اگر شخصی ادعا کند خدا و آفریننده‌ی عالم است، و برای ادعای خویش هزاران کار خارق‌العاده انجام دهد، هیچ‌گاه ادعا وی مورد قبول نیست، زیرا با دلایل متعدد عقلی اثبات شده است، که خداوند و خالق هستی، نمی‌تواند جسم باشد و محدودیت‌های جسم را داشته باشد، و ادعای چنین شخصی با بدیهیات عقلی سازگاری ندارد.[2]

حال اگر کسی ادعایی بکند که با عقل تعارضی ندارد، مثلا بگوید من پیامبر خدا هستم، دستورات او نیز خلاف فطرت و عقل آدمی نباشد و به نیکی‌ها و خوبی‌های مورد تایید عقل هم حکم کند؛ و برای تایید این ادعای خود، نیز عملی خارق العاده انجام دهد که بشر در آن روز از انجامش ناتوان باشد، در این‌صورت مردم هیچ راهی ندارند الا این‌که دعوای او را بپذیرند و اگر او راستگو نباشد همه مردم گمراه خواهند شد. چرا که او برای اثبات ادعای خویش تحدی کرده و مخالفان خویش را به مبارزه فرا خوانده است.

در این صورت، اگر خداوند متعال که قادر مطلق است، با قدرت بی‌انتهای خود جلوی او را نگیرد و عمل او را باطل نکند، هیچ راهی برای مردم وجود نخواهد داشت؛ از طرفی چون این قدرت را خداوند متعال به او داده، پس مضل و گمراه کننده‌ی مردم خواهد بود. پس خداوند متعال باید بر اساس برهان حکمت و این‌که او هدفش هدایت مردم است نه گمراهی آن‌ها، جلوی قدرت او را گرفته و اجازه ندهد که او آن عمل خارق العاده را انجام دهد.

نبابراین در این حالت، بر خداوند متعال واجب است، بر اساس حکمت خویش چنین شخصی را رسوا سازد، زیرا چنین شخصی مدعی‌ست، که از سوی خداوند متعال به مقام و منصبی منصوب شده است و کار خارق العاده‌ای وی معجزه‌ایست برای اثبات ادعایش. بر این اساس که معجزه فعلی از جانب خداوند است و فعل خداوند خالى از حكمت و هدف نيست و هدف از معجزه نیز تصديق شخص در ادعاى خویش است، اکنون اگر خداوند متعال چنین شخصی را رسوا نسازد، چنین عملی توسط فرد مدعی، سبب گمراهی مردم می‌شود، در این صورت لازم می‌آید که خداوند متعال بندگان خویش را گمراه سازد، حال آن‌که شأن و جایگاه خداوند متعال بالاتر از این است که چنین رفتاری انجام دهد.[3]

بر این اساس می‌گوییم اگر کسی نیرویی خاص داشته باشد(حال از نفس خویش یا از شیطان) و هیچ ادعایی نداشته و تحدی نکند، نیروی او حفظ شده و می‌تواند به راحتی در دنیا اعمال قدرت کند و کارهای خارق العاده انجام دهد، مانند بسیاری از مرتاض‌های هندی؛ اما اگر همین شخص ادعا کند که پیامبر است، یا امام یا هر منصبی که منتسب به خداوند متعال باشد، بدون شک در این حالت نیروی او گرفته می‌شود و دیگر نمی‌تواند عملی خارق العده انجام دهد. پس فارق بین معجزه و عمل خارق العاده دیگر، همین ادعای منصب الهی بودن و تحدی است، یعنی پیامبر یا امام هم عمل خارق العاده دارد و هم ادعا می‌کند از جانب خداوند متعال آمده و مبارزه طلبی می‌کند، اما غیر معجزه چنین ادعایی ندارد و تنها قدرتی برای خود دارد و ربطی به خداوند متعال ندارد.

در نتیجه: نباید انجام کارهای خارق‌العاده را دلیلی بر حقانیت یک مکتب دانست، بلکه یک مکتب باید در مدار سنجش عقل قرار گیرد و بتواند با تحدی مخالفان خویش را از میدان خارج کند، در این صورت است که می‌توان به آن اعتماد کرد و از آن پیروی نمود، و الا وجود امر خارق العاده نه می‌تواند حقانیت یک اندیشه را اثبات کند و نه می‌تواند حقانیت آن را نفی نماید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت
[1]. ر.ک. «عقل، تفکیک کننده‌ی عصای موسی و گوساله سامری»
[2]. مجموعه آثار، شهید مطهری، نشر صدرا، 1379ش، ج 6، ص 1018.
[3]. ر.ک. «رهنمودهای معجزه»

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****