چکیده:بنیامیه همواره برای ضربه زدن به ساحت مقدس اهلبیت(علیهمالسلام) از هر حیلهای بهره میبردند. آنها با وقاحت هرچه تمامتر روایتی جعل نمودند که آیه تحریم شراب در شأن امیرالمومنین(علیهالسلام) نازل شده است. این در حالی است که در بسیاری از منابع معتبر اهل سنت به این مطلب اذعان شده است که آیه تحریم شراب، در شأن عمر بن خطاب نازل شده است
ما در این پست در مورد تهمت ناروای شراب نوشیدن که دشمنان اهل بیت(علیهمالسلام) به ساحت مقدس امیرالمومنین(علیهالسلام) روا داشتند سخن گفتیم و بیان نمودیم که این تهمت، نوعی فرافکنی و پردهپوشانی بر شرابخواری خلفای خود، خصوصا «عمربنخطاب» و «معاویه» بود که لکه ننگ شرابخواری را همواره بر تارک خویش داشتند. آنها خواستند اینچنین افکار عمومی مسلمانان را استحاله کنند و بگویند این امیرالمومنین(علیهالسلام) بود که شراب نوشید و آیه تحریم شراب بهخاطر او نازل شد، در حالیکه در خود روایات اهل سنت آمده است که آیه تحریم خمر، در داستان شرابخواری عمربن خطاب نازل شده است که بهشدت نیز از جانب پیامبر(علیهالسلام) مورد عتاب قرار گرفت. در پست گذشته، به چند نمونه از شرابنوشی عمربن خطاب اشاره نمودیم و اکنون در این پست به چند نمونه دیگر از شرابنوشیهای او اشاره میکنیم:
نادیده گرفتن آیات تحریم خمر
نسائی مینویسد: «آنگاه که آیه تحریم شراب نازل شد، عمر گفت: خدايا! در مورد خمر بيان كافى و روشنى بفرما. آیهای كه در سوره بقره است نازل شد. «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبِيرٌ [بقره/219] از تو درباره شراب و قمار مىپرسند. بگو در آنها گناهى بزرگ مىباشد».[1] آيه را براى عمر خواندند اما دوباره او گفت: خدايا در مورد خمر، بيانى روشن بفرما. [گوئيا از نظر عمر گناه بزرگ بيان روشنى نبود!] آیهای كه در سوره نساء است نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى [نساء/42] اى مومنين در حال مستى به نماز نزديك نشويد». آيه را براى عمر خواندند ولی مجدد گفت: خدايا! در مورد خمر بيانى روشن بفرما. آیهای كه در سوره مائده است نازل شد. تا آنجا كه فرمود: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ [مائده/91] آيا دست بر مىداريد؟» كه عمر اینجا گفت: دست برداشتيم».[2]
نكتهاى كه از روايات صحاح برداشت میشود اين است: وقتى آيات مربوط به خمر نازل مىشد آن را بر عمر مىخواندند. سؤال اين است: مگر عمر در ميان اصحاب چه خصوصيتى داشت كه آيات فوق بر او خوانده مىشد؟ آيا چنين نبود كه در ميان آنها علاقه او به شرب خمر از همه بيشتر بوده و ديرتر از همه آن را ترك كرد؟! اصلا پس از نزول تحريم خمر، ديگر درخواست بيان شافى، برای چيست؟!
ممكن است کسی در پاسخ بگوید كه از مجموع روايات صحاح چنين بر مىآيد كه تنها فقط آیه 91 سوره مائده برای حرمت خمر است و عمر تا قبل از نزول این آیه، شراب مىنوشيد و بعد از آنكه حرام شد، ديگر از آن نخورد. همچنانکه آلوسی گفته است آیه 219 سوره بقره برای تحریم خمر نبود، چراکه برخی از اصحاب بعد از نزول این آیه هنوز شراب مینوشیدند. او ضمن اعتراف به شرابخواری برخی صحابه بعد از نزول آیه 219 سوره بقره میگوید: «حق این است که این آیه، نص در تحریم خمر نیست ... و از همینرو بزرگان صحابه [بعد از نزول این آیه نیز] شراب مینوشیدند و میگفتند: "ما چیزی را که برایمان نافع است مینوشیم"؛ از نوشیدن شراب امتناع نکردند تا آنکه آیه 91 سوره مائده نازل شد، پس این آیه شرابخواری را تحریم نمود».[3]
در جواب این توجیه، میگوییم: چگونه ممکن است آیه 219 سوره بقره که قبل از آیه91 مائده نازل شد بر حرمت شراب دلالت نداشته باشد؟! هر چه كه در آن گناه باشد قطعا حرام است، ولو آنكه داراى منافعى هم باشد و لذا نمىتوان گفت كه خداوند فرمود: در خمر گناهى بزرگ است، ولى آن را حرام نكرد. مگر ممكن است كه چيزى حرام نباشد، ولى مرتكب آن گناهكار باشد؟! از همینرو بسياری از حفاظ و مفسرين اهل سنت، نزول آيات حرمت شراب را در اوايل هجرت میدانند و نوشتهاند كه حرمت خمر به آيه 219سوره بقره بوده است نه به آيه 91سوره مائده؛ چراکه آیه سوره مائده برای تشدید و تاکید حرمت بود.[4] همچنانکه قرطبی مینویسد: «خدای متعال اعلام نمود که اثم و گناه، بزرگتر از منفعت اندک شراب است و وعده ضرر [عذاب] در آخرت داده است. پس اثم کبیر، بعد از تحریم است و منافع، قبل از تحریم....».[5]
از همين روايتی که در بالا ذکر کردیم نيز معلوم مىشود كه قبلا خمر حرام شده بوده، چنانچه بعضی از علماى اهل سنت تصريح كردهاند كه رسول خدا(صلىاللهعليهوآله) بعد از بعثت، اولین چيزهایى را كه حرام کرد، شرب خمر و منازعه و ناسزاگوئى بوده است.
بنابراین باید گفت که عمر بن خطاب حتی پس از نزول دو آیه در تحریم شراب، خمر مینوشید و در نهایت، پس از نزول آیه91 مائده، گفت: از شراب نوشیدن دست کشیدم.
حال، ببنیم عمر بن خطاب پس از نزول آیه 91 مائده که گفت از خوردن شراب دست کشیدم، آیا واقعا از خوردن شراب دست کشید؟ در پست قبل، به چند نمونه از شرابخواریهای وی پس از تحریم خمر، اشاره نمودیم. اکنون به چند نمونه دیگر نیز اشاره میکنیم:
1. عمر، نبیذ را به خاطر هضم غذا و دوست داشت
بیهقی در سنن خود مینویسد: «عمر میگفت: ما از این نبیذ [شراب] مینوشیم تا گوشت شتر را در شکم ما هضم نماید، تا اذیت نشویم!».[6]
مولف کتاب «بدائع الصنائع» مینویسد: «روایت شده است که سرور ما عمر، نبیذ [شراب] غلیظ مینوشید و میگفت: ما شتران را قربانی میکنیم و گوشت گردن آن به خاندان عمر میرسد و چیزی آن را جز نبیذ غلیظ هضم نمینماید».[7]
متقی هندی و نیز ابن ابی شیبه استاد بخاری در مورد توجیه عمر برای شرابنوشی، مینویسند: «از عمر روایت شده است که گفت: نبیذ را در این پیمانهها بنوشید؛ زیرا پشت را محکم کرده و آنچه را در شکم است هضم مینماید؛ و تا زمانی که آب برای نوشیدن همراه داشته باشید [و به همراه آن بنوشید] شما را مست نمیکند».[8]
2. عمر در زمان خلافت، شراب را با آب رقیق كرده و آن را نوشید
جالبتر از همه این كه «محمد بن محمود خوارزمی» از بزرگان اهل تسنن در کتاب «جامع مسانید ابوحنیفه» میگوید: «بیابانگردی را که مست شده بود به نزد عمر آوردند؛ عدهای برای او طلب بخشش کردند؛ اما وقتی پذیرفته نشد، عمر گفت: "او را زندانی کنید تا زمانی که به خود آید و سپس او را شلاق بزنید". سپس خود عمر آبی طلبیده بر روی همان شراب ریخته و آن را رقیق کرده و نوشید و به دیگران نیز نوشانید. سپس گفت: اگر شیطان شراب بر شما غالب شد، اینچنین آن را با آب رقیق سازید!».[9]
مصیبت آنجاست که همین روایات، حکم خداوند تلقی گردیده و اعمال خلاف شرع امثال عمربن خطاب را منبع تشریع دانسته و بر اساس آن، فتوا صادر میکنند؛ چنان که سرخسی فقیه مشهور حنفی مذهب در کتاب فقهی خود به نام «المبسوط» به روایت بالا استدلال کرده و میگوید: «و ما بیان کردیم که مسکر آن چیزی است که با نوشیدن آن، شخص مست شود! یعنی آخرین پیمانه [پس تا قبل از آن مسکر نیست و حرام نیست!].
این داستان در نقل دیگری چنین روایت شده: بیابانگرد مستی را به نزد عمر آورده و همراه با او مشکی از نبیذ غلیظ شده بود؛ پس عمر خواست که برای او راهکاری قرار دهد؛ هیچ راهی به ذهن او نرسید، مگر اینکه او اکنون عقل ندارد؛ پس دستور داد تا او را زندانی کرده تا زمانی که هوشش سر جای خود باز گردد و سپس او را حد زد؛ و سپس مشک او را طلبیده در حالی که در آن نبیذ بود؛ پس از آن چشید و گفت: وای! این با او چنین کرده است! پس مقداری از آن را در ظرفی ریخته و بر روی آن آب ریخت و از آن نوشید و به یارانش نیز نوشانید و گفت: اگر مایل به این شراب شدید، مستی آن را با آب از بین ببرید!».[10] وی همچنین میگوید: «از عمر روایت شده است که برای او نبیذی آوردند؛ پس آبی آورده و بر روی آن ریخت و از آن نوشید و سپس گفت: شراب کشمش طائف ارزشمند است!».[11]
3. شرابخواری عمر در حال احتضار
جالب است كه جناب عمر، حتی در آخرین لحظات عمرش نیز از شرابخواری دست برنمیداشت، تا جایی كه در هنگام مرگ نیز درخواست كرد كه برایش شراب بیاورند. ابن سعد از علمای بزرگ اهل سنت در كتاب معتبر «الطبقات الكبری» مینویسد: «از عبدالله بن عبید بن عمیر [نقل شده است] که هنگامی که عمربن خطاب، چاقو خورد، مردم به او گفتند: ای امیرمومنان، اگر نوشیدنی بنوشی [خوب است]؛ پس گفت: به من نبیذ دهید! که نبیذ دوستداشتنیترین نوشیدنی در نزد وی بود. عبدالله گفت: نبیذ از زخم وی همراه با لختههای خون خارج شد».[12]
بیهقی مینویسد: «عمر [پس از مجروح شدن] به منزلش حمل شد و سپس طبیب بر بالین او آمده و از او پرسید: کدام شراب نزد تو محبوبتر است؟ عمر گفت: "شراب نبیذ". سپس شراب نوشید، و نبیذ از یکی از زخمهایش خارج میشد. اما عمر میگفت: این لختهی خون است».[13]
ابن عبدالبر اندلسی نیز در اینباره مینویسد: «عمر گفت: برای من طبیبی را حاضر نمایید. طبیب آمد و به عمر گفت: کدام شراب نزد تو نیکوتر است؟ عمر گفت: شراب نبیذ. سپس شراب نبیذ را نوشید و از بعضی زخمهایش نبیذ خارج میشد و مردم میگفتند: لخته خون است».[14]
معنای نبیذ در کتب اهل سنت
شاید برخی بخواهند با ایجاد تشکیک در معنای "نبیذ" و یا توجیهاتی از این قبیل بگویند: از کجا معلوم نبیذ، همان شراب حرام و مست کننده باشد؟! در پاسخ میگوییم: اهل لغت در معنای نبیذ گفتهاند: «نبیذ را از آنرو، نبیذ گویند، که آن را از خرما و کشمش گرفته و آن را در ظرف یا مشکی ریخته و سپس بر روی آن آب میریزند و میگذارند تا [خود به خود] جوشیده و سر رود و در این صورت مست کننده میشود».[15]
محیی الدین نووی در کتاب فقهی خود به نام «المجموع» که یکی از مهمترین کتابهای فقهی مذهب شافعی است به صراحت مینویسد: «اما شراب نجس است بدین علت که خداوند عزوجل فرموده است: "شراب و قمار و بتها بخت آزمایی، پلیدند و از عمل شیطانند" و نیز بدین علت که نوشیدن شراب اگر (ترکش) ضرر نداشته باشد، حرام است؛ پس شراب همانند خون نجس است. و اما نبیذ، پس آن نیز نجس است؛ زیرا شرابی است که غلیظ شده و به طرب میآورد؛ از این رو، مانند شراب نجس است».[16]
بنابراین، به هیچ وجه نمیشود شرابخواری و نبیذ نوشی عمر را انکار نمود.
__________________________
پینوشت:
[1]. دنباله آيه مىگويد... و منافعى براى مردم دارد كه گناه آن دو از منافعشان بيشتر است. عدهاى -از جمله عمر- شراب را مىخوردند به اين عذر كه ما براى منفعتش مىخوريم نه براى گناه! گوئيا با اين نيت گناه برطرف مىشود!
[2]. این روایت، روایت صحیحی است که آنرا بسیاری از فحول علمای اهل سنت نقل نمودند از جمله احمد بن حنبل در مسند احمد؛/ و ترمذی در سنن ترمذی، ج 5 ص 236، كتاب تفسير القرآن، باب 6، تفسير سوره مائدة، ح3049؛/ و نسائی در سنن نسائی، ج8 ص299، كتاب الاشربة، باب اول، ح 5550؛/ و ابو داود در سنن ابی داود، ج3، ص325، كتاب الاشربة، باب اول، ح3670؛/ و أبوبكر أحمد بن حسين بن علی بيهقی در سه کتاب سنن کبری و سنن صغری بخش "الاشربة" و معرفة السنن والآثار بخش "الاشربة والحد فيها"؛/ و حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک علی الصحیحین که دو روایت به این مضمون نقل میکند و هر دو را به شرط شیخین صحیح میداند؛/ و سلیمان بن احمد طبرانی در کتاب المعجم الاوسط؛/ و طبری در کتاب جامع البیان ذیل تفسیر آیه 91 سوره مائده، حدیث شماره 11385 ؛/ و إبن شبة نميری در کتاب تاريخ المدينة، ج3، ص862؛/ و سیوطی در کتاب دررالمنثور، ج1، ص252.
[3]. «و الحق ان الآیة لیست نصا فی التحریم کما قال قتادة: اذ للقائل أن یقول: الاثم بمعنی المفسدة و لیس رجحان المفسدة مقتضیا لتحریم الفعل بل لرجحانه؛ و من هنا شربها كبار الصحابة رضي الله تعالى عنهم بعد نزولها، وقالوا: إنما نشرب ما ينفعنا، ولم يمتنعوا حتى نزلت آية المائدة فهی المحرمة...». روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم، شهاب الدين محمودبن عبدالله الحسينی الألوسی(م1270هـ)، محقق: علی عبدالباری عطية، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1415 هـ، عدد الأجزاء: 16، ج1، ص509. تصویر کتاب
[4]. ر ك: الغدير، علامه امینی، ج7، ص101.
[5]. «الثَّامِنَةُ- قَوْلُهُ تَعَالَى: (وَإِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما) أعلم الله عزوجل أَنَّ الْإِثْمَ أَكْبَرُ مِنَ النَّفْعِ، وَأَعْوَدُ بِالضَّرَرِ فِي الْآخِرَةِ، فَالْإِثْمُ الْكَبِيرُ بَعْدَ التَّحْرِيمِ، وَالْمَنَافِعُ قَبْلَ التَّحْرِيمِ». تفسير القرطبی، أبو عبدالله محمدبن أحمد بن أبیبكر بن فرح أنصاری خزرجی شمس الدين قرطبی(م671هـ)، تحقيق: أحمد البردونی و إبراهيم أطفيش، قاهره، دار الكتب المصرية، چاپ دوم، 1384هـ - 1964 م، عدد الأجزاء: 20 جزءا، ج3، ص60. تصویر کتاب
[6]. - «17416 - وَأَمَّا الرِّوَايَةُ فِيهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، رَضِیاللهُعَنْهُ فَأَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، ثنا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ مُكْرَمٍ، ثنا أَبُو النَّضْرِ، ثنا أَبُو خَيْثَمَةَ، ثنا أَبُو إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ، قَالَ: قَالَ عُمَرُ رَضِیاللهُعَنْهُ: "إِنَّا لَنَشْرَبُ مِنَ النَّبِيذِ نَبِيذًا يَقْطَعُ لُحُومَ الْإِبِلِ فِی بُطُونِنَا مِنْ أَنْ تُؤْذِيَنَا"». السنن الكبرى، أحمد بن الحسين بن علی بن موسى خُسْرَوْجِردی خراسانی أبو بكر بيهقی(م458هـ)، محقق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ سوم، 1424 هـ - 2003 م، ج8، ص519. تصویر کتاب
[7]. «(وَأَمَّا) الْآثَارُ فَمِنْهَا مَا رُوِیَ عَنْ سَيِّدِنَا عُمَرَ رَضِیاللَّهُعَنْهُ أَنَّهُ كَانَ يَشْرَبُ النَّبِيذَ الشَّدِيدَ، وَ يقُولُ: "إنَّا لَنَنْحَرُ الْجَزُورَ وَ إِنَّ الْعِتْقَ مِنْهَا لِآلِ عُمَرَ وَ لَا يَقْطَعُهُ إلَّا النَّبِيذُ الشَّدِيدُ». بدائع الصنائع فی ترتيب الشرائع، علاءالدين أبو بكر بن مسعود بن أحمد كاسانی حنفی(م587هـ)، بیروت، دار الكتب العلمية، 1406هـ - 1986م،عدد الأجزاء: 7، ج5، ص116. تصویر کتاب
[8]. «13795- عن عمر قال: اشربوا هذا النبيذ فی هذه الأسقية فإنه يقيم الصلب و يهضم ما فی البطن و إنه لم يغلبكم ما وجدتم الماء». كنز العمال، علاءالدين علی بن حسام الدين ابن قاضی خان قادری شاذلی هندی برهانفوری مشهور به متقی هندی(م975هـ)، محقق: بكری حيانی، و صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401هـ/1981م، ج5، ص522. تصویر کتاب؛/ و مصنف ابن ابی شیبه، ج5، ص110، ح24213؛/ و جامع الاحادیث، جلالالدین سیوطی، ج14، ص443، ح4252.
[9]. «حَدَّثَنَا يُوسُفُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِی حَنِيفَةَ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَخَذَ رَجُلًا سَكْرَانَ، فَأَرَادَ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ مَخْرَجًا، فَأَبَى إِلَّا ذَهَابَ عَقْلٍ، فَقَالَ: "احْبِسُوهُ فَإِذَا صَحَا، فَاضْرِبُوهُ"، ثُمَّ أَخَذَ فَضْلَ إِدَاوَتِهِ فَذَاقَهُ فَقَالَ: "أَوْهِ، هَذَا عَمِلَ بِالرِّجَالِ الْعَمَلَ"، ثُمَّ صَبَّ فِيهِ مَاءً فَكَسَرَهُ، فَشَرِبَ وَسَقَى أَصْحَابَهُ، و قَالَ: "هَكَذَا اصْنَعُوا بِشَرَابِكُمْ إِذَا غَلَبَكُمْ شَيْطَانُهُ"». الآثار، أبو یوسف یعقوب بن ابراهیم أنصاری، ج1، ص226، ح998؛/ و جامع المسانید أبی حنیفة ، ج2 ، ص192.
[10]. «.... وَعَنْ إبْرَاهِيمَ رَحِمَهُاللَّهُ قَالَ أُتِیَ عُمَرُ رَضِیَاللَّهُعَنْهُ بِأَعْرَابِیٍ سَكْرَانَ مَعَهُ إدَاوَةٌ مِنْ نَبِيذٍ مُثَلَّثٍ، فَأَرَادَ عُمَرُ رَضِیَاللَّهُعَنْهُ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ مَخْرَجًا، فَمَا أَعْيَاهُ إلَّا ذَهَابُ عَقْلِهِ، فَأَمَرَ بِهِ، فَحُبِسَ حَتَّى صَحَا، ثُمَّ ضَرَبَهُ الْحَدَّ، وَ دَعَا بِإِدَاوَتِهِ، و بِهَا نَبِيذٌ، فَذَاقَهُ، فَقَالَ: أَوَّهْ هَذَا فَعَلَ بِهِ هَذَا الْفِعْلَ، فَصَبَّ مِنْهُ فِي إنَاءٍ، ثُمَّ صَبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ، فَشَرِبَ، وَسَقَى أَصْحَابَهُ، وَقَالَ إذَا رَابَكُمْ شَرَابُكُمْ، فَاكْسِرُوهُ بِالْمَاءِ». مبسوط، محمد بن أحمد بن أبی سهل شمس الأئمة سرخسی(م483هـ)، بیروت، دار المعرفة، 1414هـ - 1993م، عدد الأجزاء30، ج24، ص11. تصویر کتاب
[11]. همان، ج24، ص8. تصویر کتاب
[12]. «قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ وَالْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ قَالا: أَخْبَرَنَا هَارُونُ بْنُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدِ بْنِ عُمَيْرٍ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لَمَّا طُعِنَ قَالَ لَهُ النَّاسُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ شَرِبْتَ شَرْبَةً. فَقَالَ: اسْقُونِی نَبِيذًا. وَ كَانَ مِنْ أَحَبِّ الشَّرَابِ إِلَيْهِ. قَالَ: فَخَرَجَ النَّبِيذُ مِنْ جُرْحِهِ مَعَ صَدِيدِ الدَّمِ فَلَمْ يَتَبَيَّنْ لَهُمْ ذَلِكَ أَنَّهُ شَرَابُهُ الَّذِی شَرِبَ». الطبقات الكبرى، محمد بن سعد، أبو عبدالله محمد بن سعد بن منيع هاشمی معروف به ابن سعد(م230هـ)، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، ابیروت، دارالكتب العلمية، چاپ اول، 1410هـ - 1990م، عدد الأجزاء 8، ج 3 ، ص 270. تصویر کتاب؛/ و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج44، ص430. تصویر کتاب. و با كمی تفاوت در فتح الباری، ابن حجر، ج7، ص52؛/ و المصنف، ابن أبی شيبة كوفی، ج5، ص488؛/ و الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج3، ص1154؛/ و دهها مصدر ديگر از مصادر معتبر اهل سنت.
[13]. «قَالَ : فَحُمِلَ عُمَرُ إِلَى مَنْزِلِهِ فَأَتَاهُ الطَّبِيبُ فَقَالَ: أَىُّ الشَّرَابِ أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ: النَّبِيذُ قَالَ: فَدَعَا بِالنَّبِيذِ فَشَرِبَ مِنْهُ فَخَرَجَ مِنْ إِحْدَى طَعَنَاتِهِ. فَقَالَ: إِنَّمَا هَذَا الصَّدِيدُ صَدِيدُ الدَّمِ». سنن البیهقی، ج3، ص113.
[14]. «و قال: ادعوا لی الطبيب، فدعی الطبيب، فقال: أي الشراب أحب إليك؟ قال: النبيذ، فسقی نبيذاً، فخرج من بعض طعناته، فقال الناس: هذا دم صديد». الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج3، ص1154.
[15]. «إِنما سمی نبيذاً لأَن الذی يتخذه يأْخذ تمراً أَو زبيباً فينبذه فی وعاء أَو سقاء عليه الماء و يتركه حتى يفور فيصير مسكراً». لسان العرب: ج3، ص512، ماده نبذ؛/ و تاج العروس، ج5، ص500، ماده نبذ.
[16]. «واما الخمر فهی نجسة لقوله عزوجل ﴿إنما الخمر و المیسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشیطان﴾ و لأنه یحرم تناوله من غیر ضرر فكان نجسا كالدم واما النبیذ فهو نجس لأنه شراب فیه شدة مطربة فكان نجسا كالخمر». المجموع، محیى الدین النووی، ج2، ص563.