شراب‌خواری اربابان خود را به امیرالمومنین نسبت می‌دهند

09:00 - 1395/02/11

چکیده: گاه در شبکه‌های وهابیت دیده می‌شود که به ساحت مقدس امیرمومنان(علیه‌السلام) بی احترامی کرده به حضرت، تهمت شراب‌نوشی زده‌اند این در حالی است که عمر بن خطاب همواره شراب می‌نوشیده و برای فرافکنی و تطهیر چهره عمر، به ساحت علی(علیه‌السلام) چنین نسبت دروغی می‌دهند.

بارها در برخی شبکه‌های وهابیت _ که همواره در دروغ‌پردازی و تهمت زدن و افترا به شیعه و نیز پرده‌پوشانی بر حقائق تاریخی ید طولایی دارند _ دروغ بزرگی تاریخی دیده و شنیده شده که با وقاحت هر چه تمام‌تر به امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) تهمت شراب‌خواری زده‌اند. البته این اتفاق تازه‌ای نیست، چرا که «ابن تیمیه» بزرگ‌ترین تئوریسین وهابیت و سلفی‌گری نیز چنین افتراها و نسبت‌های دروغی را بر ساحت امیرالمومنین(علیه‌السلام) روا داشته است. او دشمنی خود را به بدترین نحو ممکن نسبت به اهل بیت(علیهم‌السلام) اظهار کرده و هر جا روایتی از فضائل اهل بیت(علیهم‌السلام) دیده است در آن مناقشه کرده و آن فضیلت را انکار نموده است.
وی در کتاب «منهاج السنه» خود می‌گوید: «هنگامی که علی(علیه‌السلام) نماز خواند و در نماز خود اشتباه کرد، خداوند این آیه را نازل فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ [نساء/۴۳] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید».[1]

ما در این مقاله ثابت خواهیم کرد که آیات مربوط به حرمت شراب‌خواری است، درباره «عمر بن خطاب» نازل شده است و در واقع امثال ابن تیمیه در این موضوع، دست پیش را گرفته تا پس نیافتد؛ چراکه نیت پلید آن‌ها، در مرتبه اول، زدودن لکه ننگ شراب‌خواری از  خلفای خود، و در مرتبه دوم، ضربه زدن به آبروی امیرالمومنین(علیه‌السلام) است. بدون شک، منشأ این تهمت بزرگ، بنی امیه هستند که همواره در آبرو بخشی به خلفای غاصب و بی‌آبرو کردن امیرالمومنین(علیه‌السلام) تمام تلاش خود را به کار می‌گرفت.

طبق روايات موجود در كتب‌ شيعه و سنی، این، «عمر بن الخطاب» بود که شراب نوشیده و آيات تحریم شراب‌خواری درباره‌ او نازل شده است. بسياری از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند كه تعدادی از مسلمانان در خانه «ابوطلحه» جمع شدند و شراب نوشيده و مست شدند. يكی از آن‌‌ها كه خيلی مست شده بود، شعرهايی درباره كشتگان بدر از كفار سرود. خبر به پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسيد و آن حضرت با عصبانيت آمد و با چيزی كه در دست داشت، به شخصی كه شعر خوانده بود [یعنی ابوبكر] زد ....
از بين افرادی كه شراب خورده بودند، اسم 9 نفر آنان مشخص است كه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری،‌ تك تك آنان را نام می‌‌برد. اسامی اين افراد از اين قرار است:
1. ابو عبيده جراح؛ 2. ابو طلحه، زيد بن سهل [ميزبان مجلس]؛ 3. سهيل بن بيضاء؛ 4. ابیّ بن کعب؛ 5. ابو دجانه بن خرشه؛ 6. ابو ايوب انصاری؛ 7. معاذ بن جبل؛ 8.  انس بن مالک که در این بزم، پياله گردانی می‌کرده؛ 9. عمر بن الخطاب؛ 10. نفر آخر شخصی است به نام ابوبكر.

ابتدا ابن حجر، تلاش می‌‌كند كه بگويد منظور از ابوبكر شخص ديگری به نام ابوبكر بن شغوب است، نه خليفه اول؛ اما در نهايت می‌‌پذيرد كه نفر آخر به قرينه وجود عمر بن الخطاب در ليست شراب‌خواران، همان ابوبكر صديق خليفه اول مسلمانان است.
ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: «سپس به گونه‌ای ديگر گزارشی از طريق بزار خواندم که انس گفته است: من در آن روز ساقی گروه شراب‌خوار بودم و در ميان شراب‌خواران مردی بود که او را ابوبکر می‌گفتند و چون شراب را سركشيد اين شعر را خواند كه: "مادر بكر را به تندرستی درود فرست ..."
در اين هنگام مردی از مسلمانان وارد شد و گفت: "مگر نمی‌‌دانيد كه فرمان حرمت شراب نازل شده است؟!". منظور از ابوبكر در روايت، ابوبكر بن شغوب است. البته برخی خيال كرده‌اند كه اين شخص همان ابوبکر صديق است؛ ولی چنين نيست. اما از آن جايی كه نام عمر بن الخطاب هم در ليست شراب‌خواران وجود دارد، اين مطلب را می‌رساند که اين ابوبكر، همان ابوبكر صديق است و خطائی در اين نقل روی نداده است. از آن چه گذشت، می‌‌توانيم نام اين ده نفر را مشخص نماييم».[2]

زمخشری از عالمان بزرگ اهل سنت نیز در کتاب «ربیع الابرار» می‌نویسد: «خداوند متعال درباره شراب در سه مرحله آیه نازل فرمود:
1. نخست این آیه نازل شد: "از تو در مورد شراب و قمار می‌پرسند".
2. پس از نزول این آیه، گروهی از مسلمانان شراب خورده و گروهی ترک کردند تا اینکه یکی از ایشان شراب خورد، به نماز ایستاد و هذیان گفت؛ آن‌گاه آیه دیگری نازل شد: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید در حال مستی به نماز نزدیک نشوید".
3. باز گروهی از صحابه از جمله عمربن خطاب شراب خورد و در حالی که استخوان فک شتری در دست داشت سر عبدالرحمن بن عوف را مورد ضربه قرار داد و آن را بشکست و برای کافران کشته شده در جنگ بدر، با اشعار اسود بن عبد یغوث مرثیه سرایی کرد. پس از آنکه خبر به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسید حضرت در حالیکه ردایش بر زمین کشیده می‌شد، با عصبانیت بیرون آمده و چیزی را از روی زمین برداشته و در دست گرفت تا با آن عمر را بزند عمر که این صحنه را دید، گفت: از خشم خدا و رسولش به خدا پناه می‌برم؛ در این هنگام این آیه نازل گردید: "به درستی که شیطان می‌خواهد....آیا شما از شراب خوردن دست می‌کشید؟" این جا بود که عمر گفت: اکنون از شراب خواری دست کشیدیم».[3]

دیار بکری نیز در کتاب «تاریخ الخمیس» می‌‌گوید آیه‌ی 219 سوره مبارکه بقره « يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبِيرٌ...» در شأن عمر نازل شده است چون عمر و چند نفر دیگر از صحابه نزد رسول‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و و عرضه داشتند: "ای رسول خدا در باره خمر و میسر که عقل و دارایی ما را برده اند به ما فتوی بده".[4]

ابو حامد غزالی از برترین عالمان تاریخ اهل تسنن نیز در كتاب «مكاشفة القلوب» به این امر اذعان می‌کند و می‌نویسد: «عده‌ای از مسلمانان شراب می‌خوردند و عده‌ای نمی‌خوردند؛ تا اینکه یکی از ایشان شراب خورده و در نماز کلمات نامناسب گفت؛ پس آیه نازل شد: "لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ ...". اما باز عده‌ای از مسلمانان از آن خورده و عده‌ای آن را ترک می‌کردند؛ تا اینکه عمر از آن خورده و استخوان فک شتری را گرفته و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را شکافت و سپس نشسته و بر کشتگان بدر [از کفار] گریست!!! پس خبر به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) رسیده و ایشان با عصبانیت در حالیکه ردای خویش را می‌کشیدند [حتی صبر نکردند تا آن را درست بپوشند] بیرون آمده و چیزی را که در دست داشتند بالا برده با همان عمر را زدند؛ پس عمر گفت: پناه می‌برم به خدا از عصبانیت خدا و رسولش؛ پس آیه نازل شد که: "انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ ..." پس عمر گفت: [از نوشیدن شراب] دست برداشتیم».[5]

گرچه عمر در اینجا گفت که "ما از نوشیدن شراب دست برداشتیم" ولیکن به اعتراف علمای اهل سنت، او هرگز از شراب‌خواری دست نکشید و حتی در دوران حکومتش نیز نتوانسته شراب‌خواری را ترک نماید. ما در این نوشتار به چند مورد اشاره می‌کنیم:

1. عمر: عجب شراب نیکویی!
مالك بن أنس، امام مالكی‌ها در كتاب الموطأ كه به اعتقاد بسیاری از علمای اهل سنت هم‌ردیف صحاح سته به حساب می‌آید، می‌نویسد: «از عبدالرحمن بن قاسم [نقل شده است که] "اسلم" غلام عمر به وی گفت که من، عبدالله بن عیاش مخزومی را در حالی‌که در راه مکه بود دیدم و در نزد او شراب نبیذ دیدم!!! سپس اسلم به او گفت: این نوشیدنی‌ای است که عمر آن را دوست دارد. عبدالله بن عیاش ظرف بزرگی پر کرده و آن را به نزد عمر آورد و در جلوی وی گذاشت؛ عمر آن را به دهان خود نزدیک کرد؛ سپس سرش را بلند کرد و گفت: این شرابی نیکو است؛ سپس از آن نوشید».[6]

2. شخصی از مشک عمر شراب نوشید و مست شد !!!
ابن ابی شیبه استاد بخاری در کتاب خویش چنین روایت می‌کند: «عمر در راه سفر با مردی روزه‌دار همراه بود؛ وقتی که افطار نمود مشک عمر را که در آن شراب بوده و عمر آن را به شترش آویزان نموده بود و شتر نیز آن را تکان داده بود، برداشت و از آن نوشید و مست شد؛ عمر او را حد زد!!! آن شخص به عمر گفت: من از مشک تو نوشیدم!!! عمر در پاسخ گفت: ما تو را به خاطر مستی حد زدیم [نه به خاطر نوشیدن شراب]».[7]
ابن عبد ربه نیز می‌گوید: «شعبی گفته است که بیابان‌گردی از مشک عمر نوشید و مست شد!!! عمر نیز او را حد زد!!! و تنها او را به خاطر مست شدن حد زد و نه به خاطر شراب خوردن!!!».[8]

3. عمر شراب را با دُردی آن سر می‌کشید:
همان‌طور که در اشعار فارسی و عربی مشهور است وقتی شخصی دائم‌الخمر باشد، دیگر برای وی نوشیدن تفاله‌ی شراب و دُردی [عکر] آسان شده و به اصطلاح به وی دردی‌کش گفته می‌شود؛ در روایات اهل سنت آمده است که عمر نیز از دردی‌کشان بوده است: «زید بن اسلم از پدرش _ که غلام عمر بود _ روایت می‌کند که گفت: من برای عمر صبحگاه شرابی آماده می‌کردم و او شب آن را می‌نوشید و شب هنگام برای او شراب آماده می‌کردم و او صبح آن را می‌نوشید و حتی در آن دُردی را هم باقی نمی‌گذاشت!!!».[9]

به جهت رعایت اختصار در این مقاله ناچاریم که به همین مقدار بسنده نموده و در پست مستقل دیگری، به چند نمونه دیگر از شراب‌خواری عمر و در پست دومی به شراب‌خواری معاویه اشاره کنیم و سپس در پست دیگری نیز به نقد و بررسی روایت جعلی‌ای که در آن، به ساحت مقدس امیرالمومنین(علیه‌السلام) تهمت شراب نوشیدن زده شد بپردازیم.

________________________________
پی‌نوشت:
[1]. «وقد انزل الله تعالى في علي :"يا ايها الذين ءامنوا لا تقربوا الصلاة وانتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون" لما صلى فقرأ وخلط». منهاج السنة النبویة، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، مصر، ج۷، ص۲۳۷.
[2]. «ثُمَّ وَجَدْتُ عِنْدَ الْبَزَّارُ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ عَنْ أَنَسٍ قَالَ كُنْتُ سَاقِيَ الْقَوْمِ وَكَانَ فِي الْقَوْمِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ أَبُو بَكْرٍ فَلَمَّا شَرِبَ قَالَ تُحَيِّي بِالسَّلَامَةِ أُمَّ بَكْرٍ الْأَبْيَاتَ فَدَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ قَدْ نَزَلَ تَحْرِيمُ الْخَمْرِ الْحَدِيثُ وَأَبُو بكر هَذَا يُقَال لَهُ بن شَغُوبٍ فَظَنَّ بَعْضُهُمْ أَنَّهُ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ وَلَيْسَ كَذَلِكَ لَكِنْ قَرِينَةُ ذِكْرِ عُمَرَ تَدُلُّ عَلَى عَدَمِ الْغَلَطِ فِي وَصْفِ الصِّدِّيقِ فَحَصَّلْنَا تَسْمِيَةَ عَشَرَةٍ». فتح الباری شرح صحيح البخاری، أحمد بن علی بن حجر أبوالفضل عسقلانی شافعی، بیروت، دار المعرفة، 1379، عدد الأجزاء: 13، باب "نزل تحریم الخمر، ج10 ص37. تصویر کتاب 
[3]. «أنزل الله تعالى في الخمر ثلاث آيات، أولها: "يسألونك عن الخمر والميسر"، فكان المسلمون بين شارب وتارك، إلى أن شرب رجل ودخل فی الصلاة فهجر، فنزلت: "يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى"، فشربها من شرب من المسلمين، حتى شربها عمر فأخذ لحی بعير فشج رأس عبد الرحمن بن عوف، ثم قعد ينوح على قتلى بدر بشعر الأسود بن عبد يغوث. و كائن بالقليب قليب بدر ... فبلغ ذلك رسول الله(صلى‌الله‌عليه‌وسلم)، فخرج مغضباً يجر رداءه، فرفع شيئاً كان فی يده ليضربه، فقال: أعوذ بالله من غضب الله و رسوله. فأنزل الله تعالى : "إنما يريد الشيطان... إلى قوله: فهل أنتم منتهون". فقال عمر: انتهينا». ربيع الأبرار و نصوص الأخيار، جارالله زمخشری(م583هـ)، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1412هـ، عدد الأجزاء: 5، ج5، ص9؛/ و با اندکی تغيير در کتاب «تاريخ المدنية»، ابن شبه، ج3،‌ ص863 طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبری، الإْصدار الثانی. تصویر کتاب
[4]. تاریخ الخمیس، دیاربکری، بیروت، دارالصادر، ج2، ص27.
[5]. «فكان فی المسلمین شارب و تارك، الی ان شرب رجل فدخل فی الصلاة فهجر، فنزل قوله تعالی: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى... » الآیه(النساء/43) فشربها من شربها من المسلمین، و تركها من تركها، حتی شربها عمر رضی‌الله‌عنه فأخذ بلحی بعیر و شج بها رأس عبدالرحمن بن عوف ثم قعد ینوح علی قتلی البدر. فبلغ ذلك رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فخرج مغضبا یجر رداءه، فرفع شیئا كان فی یده فضربه به، فقال: اعوذ بالله من غضبه، و غضب رسوله، فأنزل الله تعالی: ِ«انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ»(المائده/91) الآیة، فقال عمر رضی‌الله‌عنه: انتهینا انتهینا». مكاشفة القلوب باب 91، باب عقوبة الشارب الخمر، ص459. تصویر کتاب 
[6]. «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْقَاسِمِ : أَنَّ أَسْلَمَ مَوْلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَخْبَرَهُ، أَنَّهُ زَارَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَیَّاشٍ الْمَخْزُومِیَّ, فَرَأَى عِنْدَهُ نَبِیذاً وَهُوَ بِطَرِیقِ مَكَّةَ، فَقَالَ لَهُ : أَسْلَمُ إِنَّ هَذَا الشَّرَابَ یُحِبُّهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَحَمَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَیَّاشٍ قَدَحاً عَظِیماً، فَجَاءَ بِهِ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَوَضَعَهُ فِی یَدَیْهِ، فَقَرَّبَهُ عُمَرُ إِلَى فِیهِ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ عُمَرُ : إِنَّ هَذَا لَشَرَابٌ طَیِّبٌ، فَشَرِبَ مِنْهُ ... .». الموطأ، مالك بن أنس بن مالك بن عامر الأصبحی، المدنی(م179هـ)، محقق: محمد مصطفى الأعظمی، امارات، ابوظبی، مؤسسة زايد بن سلطان آل نهيان للأعمال الخيرية والإنسانية، چاپ اول، 1425 هـ - 2004 م، عدد الأجزاء: 8، ج5، ص1315؛/ و الاستذكار، ابن عبدالبر، ج8، ص247. تصویر کتاب موطأ
[7]. «28401 - حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ مُسْهِرٍ، عَنِ الشَّيْبَانِی، عَنْ حَسَّانَ بْنِ مُخَارِقٍ، قَالَ: بَلَغَنِی أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، سَايَرَ رَجُلًا فِی سَفَرٍ وَ كَانَ صَائِمًا، فَلَمَّا أَفْطَرَ أَهْوَى إِلَى قِرْبَةٍ لِعُمَرَ مُعَلَّقَةٍ فِيهَا نَبِيذٌ قَدْ خَضْخَضَهَا الْبَعِيرُ، فَشَرِبَ مِنْهَا فَسَكِرَ، فَضَرَبَهُ عُمَرُ الْحَدَّ، فَقَالَ لَهُ: إِنَّمَا شَرِبْتُ مِنْ قِرْبَتِكَ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: "إِنَّمَا جَلَدْنَاكَ لِسُكْرِک"». المصنف، أبو بكر بن أبی شيبة، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان بن خواستی عبسی(م235هـ)، محقق: كمال يوسف الحوت، ریاض، مكتبة الرشد، چاپ اول، 1409، عدد الأجزاء: 7، ج 5 ص502. تصویر کتاب
[8]. «وقال الشعبی: شرب أعرابی من إداوة عمر، فانتشى، فحده عمر. و إنما حده للسكر لا للشراب». العقد الفريد، أبو عمر، شهاب الدين أحمد بن محمد بن عبد ربه ابن حبيب ابن حدير بن سالم المعروف بابن عبد ربه الأندلسی(م328هـ)، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1404 هـ، عدد الأجزاء: 8، ج8 ص80. تصویر کتاب
[9]. «4680 - حَدَّثَنَا ابْنُ مُبَشِّرٍ, نا أَحْمَدُ بْنُ سِنَانٍ, نا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِيٍّ, نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ, عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ, عَنْ أَبِيهِ, قَالَ: «كُنْتُ أَنْبِذُ النَّبِيذَ لِعُمَرَ بِالْغَدَاةِ وَيَشْرَبُهُ عَشِيَّةً, وَأَنْبِذُ لَهُ عَشِيَّةً وَيَشْرَبُهُ غُدْوَةً وَلَا يَجْعَلُ فِيهِ عَكَرًا». سنن دارقطنی، أبو الحسن علی بن عمر بن أحمد بن مهدی بن مسعود بن النعمان بن دينار بغدادی دارقطنی(م385هـ)، تحقیق و تعلیق: شعيب ارنؤوط، حسن عبدالمنعم شلبی، عبد اللطيف حرزالله، أحمد برهوم، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1424 هـ - 2004 م، عدد الأجزاء: 5، ج5، ص468. تصویر کتاب

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
14 + 6 =
*****