چکیده:اهل سنت برای توجیه بسیاری از حقایق تاریخی ناچار به عدالت سازی برای صحابه هستند و از همین رو تنها به عدهای از آیات که در مدح صحابه نازل شده است، تمسک میکنند و چشم خود را به روی آیاتی که در ذم صحابه نازل شده است، بستهاند. در این نوشتار چند نمونه دیگر که فسق صحابه را اثبات مینماید، اشاره مینماییم
مسأله «عدالت صحابه» یکی از موضوعات بسیار مهمی است که ریشۀ بسیاری از اختلافات فکری میباشد. اهل سنت برای توجیه بسیاری از حقایق تاریخی ناچار به عدالت سازی برای صحابه هستند و از همین رو تنها به عدهای از آیات که در مدح صحابه نازل شده است، تمسک میکنند و چشم خود را به روی آیاتی که در ذم صحابه نازل شده است، بستهاند.
«ابن ابی یعلی» در اینباره مینویسد: «بنابراین هر کس اصحاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را دشنام دهد، حتی یکی از اصحاب را، یا جایگاه او را تنقیص کند، یا طعنی بر آنها وارد کند، یا عیبی از آنها را فاش سازد، یا در مورد آنها عیبجویی کند، چنین فردی بدعتگذار و رافضی و خبیث است که خداوند هیچ عملی را از او قبول نمیکند».[1]
حال سوال ما از بزرگان اهل سنت و شخصیتهایی مانند «احمدبنحنبل» که مانند سخن بالا فتوا هم دادهاند، این است که آیا خداوند که بدیهای صحابه را ذکر کرده و آنها را مورد مذمت قرار داده، نعوذبالله بدعتگذار و رافضی و خبیث است؟ چرا هرگز آیاتی که صحابه را مورد مذمت و سرزنش قرار داده را نمیبینید؟
در پست گذشته به چند آیه که صحابه را توبیخ و تکفیر نموده، اشاره کردیم؛ در این نوشتار چند آیهی دیگر که فسق صحابه را اثبات میکند را بیان میکنیم:
از جمله آیاتی که به فسق برخی صحابه تصریح میکند، آیه 6 سوره حجرات است که میفرماید: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ[حجرات/6] ای كسانی كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهی از روی نادانی آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد».
«ابن کثیر» از مفسرین بزرگ اهل سنت در ذیل این آیه مینویسد: «بسیاری از مفسرین گفتهاند این آیه در حق "ولید بن عقبه" نازل شده است. زمانی که پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) او را برای جمع آوری صدقات قبیله بنی المصطلق فرستاده بود».[2]
اقای «نسفی» از بزرگان اهل سنت مینویسد: «این مسئله اجماعی است که این آیه در حق ولید بن عقبه ناز شده است».[3]
«احمدبنحنبل» و «سیوطی» نیز به نزول این آیه در شأن ولیدبن عقیه اقرار میکنند.[4]
آیا ما صریحتر از این آیه در فسق صحابه داریم؟ هیچ کسی نمیتواند این آیه را توجیه کند و سرپوشی بر فسق برخی صحابه بگذارد.
از جمله آیات دیگری که تعدادی از صحابه را مورد مذمت قرار میدهد این آیه است که میفرماید: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ [محمد/20] و كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: چرا سورهایى [در باره جهاد] نازل نمىشود، اما چون سورها نازل شد و در آن نام كارزار آمد، آنان كه در دلهايشان مرضى هست مانند كسى كه به حال بيهوشى مرگ افتاده به تو مىنگرند». همچنین قرآن کریم درباره همین افرادی که از جهاد فرار میکنند، میفرماید: «إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُون[توبه/45]تنها كسانى از تو اجازه مىخواهند [به جهاد نروند] كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دلهايشان به شك افتاده و در شك خود سرگردانند».
خداوند در این آیات کسانی که از رفتن به جهاد طفره میروند و یا از جهاد فرار میکنند را با صفت عدم ایمان و شک در دین توصیف میکند. آیا این آیات تصریح به کفر صحابه و مرض داشتن آنان نیست؟ اینها مگر صحابی نبودند که این چنین مورد عتاب قرار گرفتهاند؟
همچنین قرآن کریم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ / إِلاَّ تَنفِرُواْ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[توبه/38-39] اى كسانى كه ايمان آوردهايد شما را چه شده است كه چون به شما گفته مىشود در راه خدا بسيج شويد، كندى به خرج مىدهيد؟ آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا دل خوش كردهايد؟ متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست، اگر بسيج نشويد [خدا] شما را به عذابى دردناك عذاب مىكند و گروهى ديگر را به جاى شما مىآورد و به او زيانى نخواهيد رسانيد و خدا بر هر چيزى تواناست».
از جمله آیات دیگر این آیه است که میفرماید: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[جمعه/11] هنگامى كه تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مىشوند و به سوى آن مىروند، و تو را ايستاده به حال خود رها مىكنند، بگو آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترين روزى دهندگان است».
باید از مولویهای اهل سنت سوال کنیم که اگر مردم در حین سخنرانی و ایراد خطبه، بلند شوند و مجلستان را ترک کنند، چه حالی به شما دست میدهد؟ آیا ترک کردن پیامبر عظیم الشلان اسلام(صلیاللهعلیهوآله) در حال ایراد خطبه نماز جمعه، عملی ناپسند و زشت نبود؟
در نتیجه: با وجود این آیات هرگز نمیتوان حتی تصور عدالت برای تمامی صحابی را داشت و اهل سنت میبایست در این عقیده خود تامل و تجدید نظر کنند تا راه برای ایجاد یک وحدت حقیقی بر محور قرآن و اهل بیت(علیهمالسلام) هموارتر گردد.
________________________________________________
پینوشت
[1]. محمد بن أبي يعلى أبو الحسين،طبقات الحنابلة، ج1، ص30، تحقيق: محمد حامد الفقي، دار النشر: دار المعرفة –بيروت.
[2]. إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء، تفسير القرآن العظيم، ج4، ص 209، دار النشر: دار الفكر – بيروت.
[3]. عبد الله بن أحمد بن محمود حافظ الدين النسفي، تفسير النسفي (مدارك التنزيل وحقائق التأويل)، ج3، ص350، الناشر: دار الكلم الطيب، بيروت.
[4]. أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 30، ص 404، الناشر: مؤسسة الرسالة؛ جلال الدين السيوطي، لباب النقول في أسباب النزول، ج1، ص180، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت – لبنان.