مطالب دوستان رضا جلوه

تصویر مرادی مرادی 06 خرد, 1403 از خانوادم پیش نامزد و خانوادش بدگویی کردم
سلام و وقت بخیر راجع به دو مسئله ای که مطرح کردید نکاتی را خدمتتان عرض می‌کنم.   همین که همسرتان دلیل واقعی یا بهانه برای شما می‌آورند خودش دلیل بر این است که نسبت به این مسئله بی تفاوت نیست یا حداقل خصومت ظاهری و آشکار ندارد؛ یعنی با مرور زمان و با راهکارهای درست می‌توان او را متمایل کرد که به خانه پدرتان بیایند. سعی کنید حریم‌ها را حفظ کنید و اجازه ندهید که با شما و خانواده‌تان مقابله یا لج کند. مثلاً اگر دفعه بعد هم گفت که بخاطر فلان دلیل نمی‌توانم بیام به او نگویید کارت همین شده هر وقت بهت میگم بهونه های الکی میاری یا در این زمینه جروبحث‌ها را کم کنید که احساس نکند خانواده شما عامل نارضایتی یا تنش در زندگی‌تان هستند. در انتخاب زمان مهمانی او را در مضیقه قرار ندهید. مثلاً وقتی که می‌خواهید بگویید مادرتان شما را دعوت کرده بگویید مامان زنگ زده دعوت کرده گفت امشب یا فردا شب هر کدوم که موقعیتتون بهتره تشریف بیارید. بعد به او بگویید ببین کدومش موقعییتت بهتره تا من بهش اطلاع بدم. موفق و سربلند باشید. اگر حریم‌ها بین مادر و همسرتان شکسته نشده، می‌توانید به مادرتان بگویید که گاهی خودش به همسرتان بگویند و خودش همین گونه گفتم او را دعوت کنند. اما برای بعد از زایمان معمولاً طبیعی است که ممکن است همه روزهایی که شما خانه مادرتان باشید را آنجا نیایند اما نوع واکنش و درخواست شما در اینکه چند وعده را آنجا بیایند خیلی مهم است. البته می‌بایست توقع خودتان را هم واقعی‌تر کنید. توقع نداشته باشید بعد از زایمان به‌طور کامل آنجا بیاید یا زمانی که می‌آید طولانی مدت آنجا باشد (مثلاً شب هم آنجا بخوابد) اجازه دهید اگر خواست زود برود مانع او نشوید. اما در مجموع خوب است که راهکارها را دریافت کنید تا بدانید با او چگونه برخورد کنید اما قرار نیست از الآن حال خودتان را خراب کنید و نگران آن موقع باشید. زندگی الآن را بچسبید و دغدغه چیزی که نیامده را نداشته باشید. موفق و سربلند باشید.
تصویر مرادی مرادی 03 خرد, 1403 از خانوادم پیش نامزد و خانوادش بدگویی کردم
سلام و عرض ادب مجدد همان‌طور که در پاسخ قبلی هم خدمتتان عرض کردم می‌بایست مسئله افراط را رعایت کنید؛ یعنی اگر تا امروز به شدت بدگویی خانواده خودتان را کرده‌اید نباید الآن که پشیمان شده‌اید به شدت خوبی‌های خانواده خودتان را بگویید؛ بلکه باید این تغییر به نرمی صورت بگیرد. کاملاً فرمایش خودتان درست است. در حال حاضر اولاً همین روال را ادامه دهید حتی اگر در موردی واقعاً به شما بدی کردند به هیچ وجه درباره بدی آن‌ها صحبت نکنید. در آینده و بعد از گذشت زمان، گاهی اوقات به صورت مختصر و کوتاه می‌توانید به اشتباه خودتان هم اشاره‌ای کنید تا بتوانید کم‌کم نوع نگاه همسرتان را تغییر دهید. مثلاً بگویید الآن که فکر می‌کنم می‌بینم در مورد خانواده زیاده‌روی کردم نباید اینقدر راحت در موردشان قضاوت (بد می‌گفتم) می‌کردم.(حواستان باشد الان نه ، بعدا که روابط تان بهتر می شود). نکته‌ای که لازم است به آن توجه جدی داشته باشید این است حالا که جو بین همسرتان و خانواده‌تان آرام شده سعی کنید وقتی با خانواده خودتان صحبت می‌کنید یا اینکه به خانه شما می‌آیند یا شما به خانه آن‌ها می‌روید نوع رفتار شما بهتر شود. به گونه‌ای باشد که همسرتان برداشت کند چون با خانواده‌اش رفت‌وآمد کردیم این جوری شده، پس رفت و آمد را قطع کند. مراقب باشید در همین حال که روابطتان با خانواده پدری تان بهتر می شود زندگی خودتان نیز هر روز گرم و صمیمی‌تر شود. اما در مجموع، در حال حاضر خیلی ذهن خودتان را درگیر نکنید و همین که شما این بدی گویی ها را قطع کنید و در حق آن‌ها دعا کنید انشالله بسیاری از مسائل حل خواهد شد.   موفق و پیروز باشید.
تصویر مرادی مرادی 02 خرد, 1403 شدیدا وسواس فکری و نشخوار فکری دارم و اذیت میشم
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم از اینکه مدتی است که دچار وسواس شده‌اید و به شدت از این مسئله احساس ناراحتی می‌کنید برایم قابل درک است و از اینکه تلاش می‌کنید تا این مسئله را به‌خوبی برطرف کنید تا مشکلات آن گریبان گیر شما نباشد قابل تحسین است. با توجه به سؤال نکاتی خدمتتان عرض می‌کنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود.   همان‌طور که در بیماری‌های جسمی برای درمان بیماری‌ها نیاز به مراجعه حضوری وجود دارد در درمان بیماری‌های روحی نیز همین گونه است. گاهی اوقات ممکن است شما سرماخوردگی داشته باشید اما برای درمان آن اقدام خاصی انجام ندهید و تا بعد از مدتی علائم آن برطرف شود و آثار آزار دهنده آن برای شما وجود نداشته باشد. اما اگر مثلاً میگرن یا سنگ کلیه داشته باشید و برای درمان آن اقدام نکنید و هر روز فقط مسکن مصرف کنید بعد از مدتی درمان آن برای شما سخت‌تر خواهد شد. درمان وسواس نیز از نوع دوم است. هر مقدار که درمان آن را به تأخیر بیفتد اولاً درمان را سخت‌تر می‌کند و ثانیاً بسیاری از جنبه‌های مهم زندگی شمارا درگیر خواهد کرد. پس لطفاً منتظر روزهای شنبه نباشید و در اولین فرصت برای درمان حضوری آن اقدام کنید. توجه داشته باشید به روانشناس عمومی هم مراجعه نکنید بلکه به روانشناسی که در زمینه درمان اختلالات ( اختلال وسواس) تخصص دارد مراجعه کنید تا اینکه انشالله زودتر هم نتیجه بگیرید. اگرچه می‌توان راهکاری نظری را به شما ارائه داد اما واقعیت این است که معمولاً تا مراجعه حضوری صورت نگیرد درمان انجام نمی‌شود. اما با این وجود منطق و راهکار کلی درمان وسواس را خدمتتان عرض می‌کنم. درمان وسواس در یک جمله «مواجهه و عدم پاسخ » است، یعنی فرد باید با وسواس‌هایش مواجه شود و در عین حال به آن وسواس‌ها پاسخ ندهد. مثلاً وقتی شما وقتی این افکار به ذهنتان می‌آید با آنها مقابله نمیکنید و اجازه می دهید که بدون هیچ گونه ممانعتی به ذهن شما بیایند.( البته متوجه هستم که ممکن است محتوای این افکار ناخوشایند و گاها زشت باشد). در مراحل و لحظات اول اضطراب زیادی را تجربه خواهید کرد اما به‌مرور زمان این اضطراب کاهش پیدا می‌کند. البته این کار نیاز به برنامه ریزی و تکنیکهای خاص خودش دارد که باید با تشکیل سلسله مراتب وسواس‌ها، از وسواس‌های ساده‌تر و با اضطراب پایین‌تر شروع کرد و در نهایت به وسواسی که بیشترین اضطراب را ایجاد می‌کند رسید. وقتی با رفتارهای وسواسی کوچک مواجه شوید و به آن پاسخ ندهید به تناسب، رفتارهای وسواسی بزرگ‌تر هم از شدتش کاسته می‌شود و راحت‌تر می‌توان با آن مقابله کرد. همه این موارد گفته شد تا اهمیت مراجعه حضوری را خدمتتان عرض کنم. تأکید می‌کنم معمولاً افراد وسواسی با مشاوره‌های مکتوب یا حتی تلفنی جواب نمی‌گیرند و نیاز به مشاوره‌های حضوری دارند. نکاتی که در این پاسخ ها داده شد برای این بود که بینش و شناخت مناسبی نسبت به این مشکل به شما داده شود تا انشالله به زودی برای درمان آن اقدام کنید. امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم. در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم. موفق و مؤید و پیروز باشید.  
تصویر مرادی مرادی 02 خرد, 1403 از خانوادم پیش نامزد و خانوادش بدگویی کردم
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم از اینکه در دوران نامزدی‌تان حرف‌هایی را به خانواده همسرتان گفته‌اید که در حال حاضر از گفتن آن‌ها پشیمان هستید و حس بدی نسبت به این جریان دارید برایم قابل درک است و از اینکه تلاش می‌کنید این حس منفی را برطرف کنید و آن را جبران کنید قابل تحسین است. با توجه به سؤال نکاتی را خدمتتان عرض می‌کنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود. همین‌که در حاضر متوجه اشتباه خود شده‌اید و در ادامه زندگی این کار را تکرار نکرده‌اید خودش نقطه قوت است. هر وقت جلوی اشتباه را بگیرید فایده است. بدون شک اگر برای جبران این اشتباهات تلاش‌های لازم را انجام دهید به نتیجه مطلوب مارسید. قانون کلی که وجود دارد این است که تجربیات ناخوشایند را می‌بایست با تجربیات خوشایند جبران کرد. اگر تا به امروز بدگویی خانواده‌تان را کرده‌اید، در مرحله اول می‌بایست این بدگویی‌ها را کلاً قطع کنید و به هیچ وجه درباره بدی آن‌ها صحبت نکنید و ثانیاً بابت کارهای مثبتی که برایتان انجام می‌دهند تعریف و تمجید کنید و از آن‌ها نیز تشکر کنید؛ یعنی سعی کنید کم‌کم (مواظب افراط‌وتفریط باشید) خوبی‌های خانواده‌تان را نیز بیان کنید. یکی از موضوعاتی که ممکن است شما را اذیت کند قضاوت یا افکاری است که دیگران ممکن است درباره شما داشته باشند. اولین نکته اینکه حواستان به این موضوع باشد که معمولاً آن‌ها به پایین بودن سنتان توجه دارند. همین که الآن این موضوعات را مطرح نمی‌کنید معمولاً می‌گویند که فلانی پخته‌تر شده (با تجربه تر شده) است و ثانیاً اگر بالفرض درباره حرفه‌ای گذشته شما صحبت کردند بر درست بودن حرف‌های خودتان اصرار نکنید و حتی گاهی اوقات لازم است که اقرار کنید که برخی از آن حرف‌های اشتباه بود. با انجام کارهای خوب و محبت کردن به خانواده خود می‌توانید این ناراحتی‌های گذشته را تا حد زیادی جبران کنید. وقتی رفتار شما با آن‌ها سالم و خوشایند باشد نوع واکنش و رفتار آن‌ها نیز با شما متفاوت‌تر خواهد شد. طبیعتاً وقتی مدت زیادی این محبت‌ها را تکرار کنید اشتباهات گذشته شما را می‌پذیرند و می‌بخشند. در پایان توصیه می‌کنم در حق خانواده خودتان دعا کنید و از خداوند متعال بخواهید تا محبت آن‌ها را در دل همسرتان و خانواده‌اش بیندازد و این بدگویی‌هایی شما را به نحو احسن جبران نماید. امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم. در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم. موفق و مؤید و پیروز باشید.    
تصویر مرادی مرادی 30 ارد, 1403 خواستگاری داشتم که از خدام بود بیاد، ولی وقتی اومد جواب منفی دادم
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم از اینکه به نظرتان فردی برای ازدواج با شما مناسب بوده و حتی یک بار هم به خواستگاری شما آمده و او را رد کرده‌اید اما به شدت از این مسئله پشیمان هستید تا جایی که تصور می‌کنید دنیا به آخر رسیده و موجب ناامیدی شما شده برایم قابل درک است؛ و از اینکه در حال حاضر به فکر راهکار مناسب برای برطرف شدن این نگرانی‌تان هستید و تلاش می‌کنید حال شما خوب شود قابل تحسین است. با توجه به سؤال نکاتی را خدمتتان عرض می‌کنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود. یکی از دلایلی که به شدت حال شما را خراب می‌کند این است که تصور می‌کنید این فرد، همسر مناسبی برای شما بوده و اگر با او ازدواج می‌کردید حتماً خوشبخت می‌شدید. در مقابل الآن که با او ازدواج نکردید خدایی تاکرده بدبخت خواهید شد. در صورتی که به هیچ وجه از آینده باخبر نیستید. توجه داشته باشید اگرچه خوب است با فردی که می‌خواهید زندگی کنید به او علاقه داشته باشید اما حواستان باشد برای یک عمر زندگی فقط عشق کافی نیست اگر ویژگی‌های شخصیتی فرد مورد نظر با شما تطابق نداشته باشد هر مقدار هم عاشق او باشید نمی‌توانید با او زندگی کنید. یکی از دیگر از دلایلی که حال شما را خراب می‌کند این است که فقط به خوبی‌های او فکر می‌کنید و چون شناخت کافی از او ندارید نمی‌توانید به بدی‌های او هم فکر کنید. مثلاً تصور کنید اگر ایشان خود مهار گری خوبی نداشته باشند اگرچه تمام خوبی‌ها را داشته باشند نمی‌توانید با این مورد کنار بیایید؛ یعنی ایشان نمی‌تواند خواسته‌های خودشان را مدیریت کنند و دوست دارند سریع به خواسته‌های خودشان را عملی کنند. آیا واقع اگر ایشان فردی باشد که تعهد به شما نداشته باشد و با خانم‌های دیگر هم ارتباط برقرار کند آیا حاضر هستید با چنین فردی زندگی کنید. البته بنده نمی‌خواهم بگویم ایشان این گونه هستند ولی عرضم این است که چون شما شناخت کافی نسبت به ایشان ندارید نمی‌توانید این موارد را در نظر بگیرید و فقط به خوبی‌های ایشان فکر می‌کنید. در پایان توجه شما را به فرمایش خداوند مهربان که از همه چیز زندگی آگاه است جلب می‌کنم. خداوند متعال می‌فرماید: عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ »«ممکن است چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است؛ و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید». واقعیت این است که ما خیلی از مواقع خیر و صلا ح خودمان را به خوبی تشخیص نمی‌دهیم و ممکن است به چیزی علاقه داشته باشیم اما واقع شر ما در آن باشد و حال آنکه حتی فکر هم نمی‌کنیم شاید این علاقه ما باعث به هم ریختن آینده ما باشد. از خداوند متعال بخواهید هر آنچه که خیر شماست را برایتان رقم بزنند نه فقط آنچه دوست دارید.   امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم. در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم. موفق و مؤید و پیروز باشید.  
تصویر مرادی مرادی 24 ارد, 1403 دخترم تا می خوام نماز رو شروع کنم مدام با بغض صدام می کنه
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم از اینکه رفتار دخترتان موقع نماز برایتان آزار دهنده است و اجازه نمی‌دهد به خوبی نمازتان را بخوانید و ذهنتان درگیر می‌شوید برایم قابل درک است و از اینکه تلاش میکنید با روش خوبی با او رفتار کنید تا اینکه هم نمازتان را به خوبی بخوانید و هم دخترتان آسیب نبیند قابل تحسین است. با توجه به سؤال نکاتی را خدمتتان عرض می‌کنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود. یکی از نیازهای اساسی و مهم در بچه‌ها توجه کردن به آن‌هاست. برخی از کارها و حتی بعضی از بدرفتاری‌ها را برای جلب توجه انجام می‌دهند. ممکن است این رفتار او نیز برای این باشد که متوجه شود شما به درخواست او اهمیت می‌دهید یا نه؟ یعنی می‌خواهد به او توجه کنید. سعی کنید قبل از شروع نماز با او بازی‌های حرکتی و جذاب داشته باشید تا اینکه خسته شود و نیاز به توجه او نیز تأمین شود. از الآن گفتگوها را با هم شروع کنید. با او صحبت کنید و او را آماده کنید که چند دقیقه موقع نماز است. مثلاً به او بگویید مامان جون الآن یه مقدار بازی کنیم بعدش وضو بگیریم نماز بخونیم. در صورتی که نسبت به نماز شما حساس شده بود نیازهای او را در اولویت قرار دهید و به او نشان دهید که نسبت به نیازهای او بی‌تفاوت نیستید. احساس امنیت به او بدهید که تأمین نیازهای او از جمله توجه کردن از اولویت‌های شماست. البته برایم قابل درک است که توجه به نماز اول وقت ممکن است برایتان اهمیت داشته باشد اما این نماز اول وقت باید با برنامه ریزی باشد تا آسیبی به نیازهای فرزندتان نیز وارد نشود. اگر مدتی برای ساکت و سرگرم کردن او از خوراکی استفاده کرده باشید در واقع کودک را شرطی می‌کنید. یاد می‌گیرد هر وقت که شما می‌خواهید نماز بخوانید این توقع را دارد که خوراکی هم به او بدهید. بعد از مدتی این خوراکی هم تکراری می‌شود و باید چیز جدیدی به او بدهید (در واقع هر بار باید به او باج بدهیدکه این کار اشتباه است). زمانی که مشغول نماز هستید ولی بهانه می‌گیرد و می‌خواهد که شما به او توجه داشته باشید سعی کنید مستحبات نماز را انجام ندهید تا زودتر به او برسید. بعد از نماز رفتار شما با او زیباتر باشد تا اینکه خاطرات خوبی از نماز در ذهن او شکل بگیرد.  امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم. در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم. موفق و مؤید و پیروز باشید.
تصویر مرادی مرادی 23 ارد, 1403 پسرمن 3سالشه خیلی اسباب بازی هاشومیشکنه این رفتارش اشکالی ندارد؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم از اینکه برخی از رفتارهای پسرتان( شکستن اسباب بازی‌ها)  باعث نگرانی شما شده برایم قابل درک است و از این تلاش می‌کنید تا با فرزندتان با روش درستی رفتار کنید که آسیبی به او وارد نشود قابل تحسین است. با توجه به سؤال نکاتی را خدمتتان عرض می‌کنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود. موضوعی که مطرح کردید کلی بود و با این مسئله کلی نمی‌توان تشخیص داد که آیا شکستن اسباب بازی‌ها هنجار و عادی است یا اینکه غیرعادی و ناهنجار. اولین مسئله‌ای که لازم است مد نظر داشته باشید میزان ارزشی است که اسباب‌بازی‌ها نزد شما و فرزندتان دارد. ممکن است شما یک ماشین را یک میلیون پول داده باشید و پسر شما بعد از 4 روز خراب کرده باشد. وقتی شما این وضعیت را می‌بیند به شدت ناراحت می‌شوید اما ممکن است فرزندتان اصلاً ناراحت نشده باشد و نمی تواند درک کند که یک میلیون تومان هزینه کردنه یعنی چه؟ این وضعیت نیاز به درک بیشتری دارد. اما خراب شدن و گاهی شکستن اسباب بازی‌ها در این سن کاملاً طبیعی است. مثلاً گاهی حس کنجکاوی و دانستن فرزندتان اقتضاء می‌کند که مثلاً چرخ‌های ماشین را در بیاورد تا ببینید چگونه می‌شود؟  وقتی می‌خواهد به این حس خودش جواب بدهد به عواقب و خراب شدن آن فکر نمی‌کند.   اگر شکستن اسباب بازی‌ها غیرعادی بود و به گونه‌ای بود که خیلی واضح است که این  کار را معمول بچه‌ها انجام نمی‌دهند مهم‌ترین مسئله‌ای که باید مورد بررسی قرار بگیرد علت این کار است. زمانی که شما متوجه شوید علت چیست راهکارهای متناسب با آن را انجام می‌دهید. مثلاً اگر از روی حسادت یا پرخاشگری یا جلب توجه یا موارد این چنین باشد باید این علل را برطرف کنید تا اینکه این رفتار او نیز اصلاح شود. اما در مجموع بعد از بررسی علل این کار، نوع واکنش شما بسیار اهمیت دارد. اگر چنین کاری دوباره از او سر زد با او برخورد تند، تهدیدآمیز و پرخاشگرانه نداشته باشید. زیرا در این صورت به شدت از لحاظ روحی آسیب می‌بیند و احساس گناه و بی‌ارزشی در او شکل می‌گیرد. امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم. در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم. موفق و مؤید و پیروز باشید.  
تصویر مرادی مرادی 22 ارد, 1403 مهمترین نشانه‌های افراد افسرده چیست؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم  یکی از مشکلاتی که افراد زیادی درگیر آن می‌شوند افسردگی است. همان‌طور که سرماخوردگی در بیماری‌های جسمی شایع است افسردگی نیز در بیماری‌های روانی شیوع زیادی دارد. البته انواعی دارد که تشخیص آن‌ها توسط متخصص روانشناس صورت می‌گیرد. همان‌طور که سرماخوردگی یکسری علائم عمومی دارد اما برای تشخیص دقیق‌تر نیاز به مراجعه به پزشک است در افسردگی نیز همین روند وجود دارد. یکسری از علائم عمومی را خدمتتان عرض می‌کنم اما برای تشخیص دقیق نیاز به مراجعه به روانشناس است. علائم عمومی عبارت‌اند از فرد در غالب روز احساس غم، پوچی و ناامیدی به او دست می‌دهد.   خوردوخوراک او به هم می‌ریزد. یا به شدت اشتها او کاهش پیدا می‌کند یا افزایش اشتهاء پیدا می‌کند (در افراد متفاوت است) به هم ریختن وضعیت خواب. یا دچار بی‌خوابی می‌شود یا برعکس دچار پرخوابی می‌گردد. در غالب روز احساس خستگی و بی انرژی بودن می‌کند. احساس گناه یا بی‌ارزشی به او دست می‌دهد. البته نه اینکه یک‌بار خودش را سرزنش کند بلکه اولاً سرزنش زیاد است و ثانیاً متناسب با آن کار نیست. کاهش تمرکز و یادگیری فرد. در غالب فعالیت‌های خودش احساس می‌کند به خوبی تمرکز ندارد. حتی بسیاری رویدادها را به راحتی نمی‌تواند به ذهن بسپارد.  این عدم انگیزه و بی‌حالی و حس غم و ناراحتی در رفتار و فعالیت‌های فردی خانوادگی و اجتماعی او تأثیر جدی داشته است. البته لازم نیست همه این موارد در فرد وجود داشته باشد. حداقل چهار مورد از علائمی که گفته شد می‌بایست در او وجود داشته باشد. فراموش نکنید برای تشخیص قطعی می‌بایست به متخصص (روانشناس) مراجعه کرد تا در صورت تشخیص راهکارهای درمانی آن را نیز بیان کنند. امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم. در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم. موفق و مؤید و پیروز باشید.
تصویر مرادی مرادی 19 ارد, 1403 از دست خودم عصبانی هستم که نمیتونم خودمو مدیریت کنم
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم اولین نکته‌ای که لازم است به آن توجه جدی داشته باشید اینکه گذراندن دوره فقط در حد مباحث نظری است ولی اگر بخواهد این مباحث به مهارت تبدیل شود به تمرین جدی لازم است. مثل اینکه شما آیین نامه راهنمایی رانندگی را به خوبی مطالعه کرده‌اید، حتی نمره قبولی هم گرفته‌اید اما تبدیل به مهارت رانندگی نیاز به آموزش عملی و تمرین‌های مستمر است. اگر می‌خواهید این دانش به مهارت تبدیل شود لازم است که صبوری کنید و عجله نکنید.   فاجعه سازی نکنید. اگرچه لازم است که شما رفتار مناسبی در برخورد با بچه‌ها داشته باشید اما قرار نیست خودتان را سرزنش کنید. به هر حال ممکن است گاهی اوقات به خاطر خستگی‌ و  مساعد نبودن شرایط و بسیاری از موارد نتوانید خودتان را مدیریت کنید. آن چیزی  که مهم است اینکه از این تجربه درس بگیرید و در موارد بعدی از آن استفاده کنید؛ اما به هیچ وجه خودتان را سرزنش نکنید و از خودتان عصبانی نباشید. چون در این صورت حس ارزشمندی در شما کاهش پیدا می‌کند.   از بازگردانی توجه استفاده کنید. مثلاً یک عدد کش( مثل کش پول یا کش سر و...) به دست خود بیندازید هر زمان که متوجه شدید با مسائل بچه ممکن است اعصاب شما به هم بریزید این کش را محکم به دست خود بزنید تا توجه شما متوجه این درد شود و بعد از آرام‌سازی بدنی استفاده کنید ( رمز 478) چهار ثانیه تنفس شکمی داشته باشید هفت ثانیه نگه‌ دارید و هشت ثانیه به آرامی به بیرون منتقل کنید (بازدم) و در همین حین موقعیت خودتان را تغییر دهید. اگر بتوانید به جایی بروید که بچه نباشند مثلاً اتاق که خیلی بهتر است اما اگر نمی‌توانستید حالت خودتان را تغییر بدهید. مثلاً اگر ایستاده‌اید بنشینید. اگر نشسته هستید دراز بکشید و ... یکی از راه‌ها غفلت و بی‌خبری از درگیری بچه‌هاست. می‌توانید از این راه خودتان را آرام کنید. تلاش نکنید که از موضوعات آن‌ها با خبر شوید. اما در صورتی که در جلوی چشم شما این کار را انجام دادند می‌توانید از تکنیکی که در بالا گفته شد استفاده کنید. امیدوارم توانسته باشم در این زمنیه کمکتا کرده باشم اما اگر همچنان نیاز به راهنمایی بیشتری دارید می توانید به صورت شفاهی با مجموعه مشاور 44 تماس بگیرید و یا اینکه به صورت مکتوب سوال خودتان را مطرح بفرمایید. موفق و پیروز باشید.    
تصویر مرادی مرادی 19 ارد, 1403 حال روحم اصلا خوب نیست...
با سلام و عرض ادب خدمت شما  از حسن اعتماد شما به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم    از اینکه مدتی است بخاطر برخی امور همچون زیاد بودن کارها، خستگی، تغییرات فیزیولوژی (عادت ماهانه) و ... احساس می کنید کم حوصله شده اید و سرزنش های همسرتان نیز حالتان را بدتر میکند برایم قابل درک است و از اینکه تلاش می کنید هر چه سریعتر با روش صحیح وضعیت زندگی خودتان را اصلاح کنید قابل تحسین است. با توجه به سوال نکاتی را خدمتتان عرض می کنم که امیدوارم برایتان مفید واقع شود.   اکثر انسان ها وقتی نیازهای فیزیولوژی و جسمی آنها تامین نمی شود آستانه تحملشان هم کاهش پیدا می کند. کاملا طبیعی که هنگامی که خسته هستید یا تغییرات هورمونی دارید زود خسته میشوید. در این صورت شما نباید خودتان را به خاطر این مسئله سرزنش کنید بلکه باید فکر کنید و ببینید چگونه می توانید این مسئله را مدیریت کنید که این خسته بودن آسیبی به خودتان و اطرافیان نزد.   فاجعه سازی نکنید. اگرچه لازم است که شما رفتار درست را در برخورد با بچه‌ها و همسرتان داشته باشید اما قرار نیست خودتان را سرزنش کنید. به هر حال ممکن است گاهی اوقات به خاطر خستگی‌تان و شاید مساعد نبودن شرایط و بسیاری از موارد نتوانید خودتان را مدیریت کنید آن چیزی که مهم است اینکه از این تجربه درس بگیرید و در موارد بعدی از آن استفاده کنید اما به هیچ وجه خودتان را سرزنش نکنید و از خودتان عصبانی نباشید. چون در این صورت حس ارزشمندی در شما کاهش پیدا می‌کند. خودآگاهی خودتان را افزایش دهید. زمانی که متوجه می‌شوید خسته هستید یا از لحاظ جسمی در وضعیت مناسبی نیستید لازم است خودتان را تقویت کنید. مثلاً یک استراحت نیم ساعته داشته باشید. به هر حال هر فردی خودش بهتر می‌داند که چگونه خودش را می‌تواند شارژ کند. مهارت مدیریت خشم را آموزش ببینید. مهارت مدیریت خشم، مثل تمام مهارت‌های دیگر نیاز به تمرین دارد. اولین گام این است که یاد بگیرید چگونه باید خشم خودتان را مدیریت کنید. در مرحله بعد باید مطالبی که یاد گرفته‌اید را تمرین کنید. در مشاوره‌های مکتوب، به دلایل مختلف امکان آموزش مدیریت خشم وجود ندارد. اگر برایتان ممکن است می‌توانید از کارگاه یا مطالب آموزشی که برگزار می‌شود استفاده کنید. در صورتی که این امکان برایتان وجود ندارد می‌توانید با مجموعه مشاوره 44 تماس بگیرید و از کارشناسان این مجموعه، راهنمایی‌های لازم را دریافت نمایید. امیدوارم توانسته باشم سؤال مدنظرتان را پاسخ داده باشم. در ادامه اگر سؤالی بود در خدمتتان هستم. موفق و مؤید و پیروز باشید

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 429