من یک مدت نماز نخواندم بعد دوباره شروع کردم به خواندم بعد دروغ گفتم ولی بعد راستش رابه مادرم گفتم ولی از مرگ میترسم که به جهنم بروم یا اینکه دوباره گناه بکنم ا شب ها گریه میکنم احساس خدا مرا نبخشیده به این فکر میکنم چرا دنیای اخرت ابدی است به مادر و خواهرم اینقدر گفتم سرم داد مزنن از خود مرگ هم میترسم ازهمه کمک گرفتم ولی باز هم نشد شاید بخاطر اینکه سید خستم احساس میکنم که مسئولیت زیادی روی دوش من است لطفا کمکم کنید
من یک مدت نماز نخواندم بعد دوباره شروع کردم به خواندم بعد دروغ گفتم ولی بعد راستش رابه مادرم گفتم ولی از مرگ میترسم که به جهنم بروم یا اینکه دوباره گناه بکنم ا شب ها گریه میکنم احساس خدا مرا نبخشیده به این فکر میکنم چرا دنیای اخرت ابدی است به مادر و خواهرم اینقدر گفتم سرم داد مزنن از خود مرگ هم میترسم ازهمه کمک گرفتم ولی باز هم نشد شاید بخاطر اینکه سید خستم احساس میکنم که مسئولیت زیادی روی دوش من است لطفا کمکم کنید