باز هم قسمتی از جملات شما، برای من نامفهوم است، و سوال برانگیز که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
اصرار شما دراینکه علت ــ به معنای علت هستی بخش ــ را با شانس یک چیز بدانید، صحیح نیست، زیرا یا مقصود شما شانس به معنای عرفی است ــ که به معنای ناآگاهی انسان از علت واقعی میباشد، به همین خاطر سخن از شانس به میان میآورد ــ یا شانس به معنای دقیق کلمه است ــ یعنی اینکه یک شئ بدون علت و همینطوری به وجود آمده است ــ شانس به معنای عرفی آن که از محل بحث خارج است، اما شانس به معنای دقیق کلمه نیز با وجود علت در تعارض است،
اگر مقصود شما از شانس چیزی دیگری است، حتماً توضیح شفاف بدهید، نه اینکه یک مطلب را طوطی وار تکرار کنید. و ادعا را به جای دلیل قرار دهید.
البته تأکید شما بر روی شانس قابل فهم است، زیرا تمام نظریه فراگشت، زمانی میتواند خداوند را انکار کند، که شما قائل به شانس باشید، و این خودموضوع اصلی بحث است.
اما در مورد، موجود ازلی، این عقل است، که میگوید باید وجود داشته باشد، و نیازمند علت نباشد، و الا هیچگاه شئ به وجود نخواهد آمد، پس حتی اگر شما دید خود را نیز عوض کنید، باز نیز نمیتوانید موجود ازلی را انکار کنید، و تنها اتفاقی که میافتد این مصداق را که فرض کردهاید ازلی است، ازلی نیست، ولی اصل وجود موجود ازلی را نمیتوان انکار کرد، برای درک صحیح شما از این مثال بهره میبریم، شما تمام موجودات هستی را عدد صفر حساب کنید، حال اگر قرار باشد این عدد صفر به شمارش در آید، آیا اگر میلیونها میلیون عدد صفر قرار دهیم به شمارش میآیند، هرگز!! بلکه حتماً باید یک عدد صحیح مانند یک در سمت چپ آنها قرار گیرد تا این صفرهای به شمارش در آید. این عدد یک حکم همان وجود ازلی را دارد.
لطف کنید به این مثال دقت کافی را داشته باشد.
000000000000000000
شما این عدد بالا را چه چیزی میخوانید: صفر ولی اگر تنها یک در سمت چپ قرار گیرد، آن وقت تمام این صفرها معنا پیدا میکند.
اما بعد از اثبات وجود ازلی وارد بحث وحدت خداوند خواهیم شد که خارج از بحث ماست ولی توصیه میکنیم به مطالبی که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنید.
اما در مورد، اینکه گفتید جهان نظم ندارد، من تعجب میکنم شما چطوری علم به تمام جهان به دست آوردهاید، و مدعی میشود که در آن نظمی نیست، در حالی که بزرگ ترین دانشمندان جهان نیز این ادعا را نکردهاند، مخصوصاً با توجه به اینکه اندیشه شما پوزيتويسم و حس گرا است،
آیا شما به صد سال نوری در کهکشان سفر کردهاید تا ببنید آنجا نظم یا بی نظمی حاکم است، تا بعد مدعی شوید نابودی یک ستاره به خاطر بی نظمی است و انرژی هدر رفته است، در حالی که امکان دارد این از بین رفتن ستاره منافعی برای دیگر قسمتهای کهکشان داشته باشد.
اما این ادعا که گفتید حیوانات علیت را درک نمیکنند، سخن ناصحیح است، زیرا حیوانات نیز در حد خودشان علیت را درک میکنند، به همین خاطر هیچگاه برای برطرف شدن گرسنگی خویش آب نمیخورند، بلکه رفع گرسنگی را در غذا می بینند. در مورد مثالی که زدید هم اگر دقت می کردید علیت نهفته است، یعنی آن حیوانی که صدای شلیک را میشنود، میداند این صدا سبب و علت کشته شدن وی خواهد شد به همین خاطر به سرعت، آن مکان را ترک میکند، ولی انسان، به خاطر قدرت تحلیل که دارد میایستد وتلاش میکند ببیند که این علت این شلیک چیست!؟ آیا برای کشتن وی است، یا برای شکار حیوانی مزاحم و...
پس حیوان و انسان هر دو علیت را درک میکنند، فقط هر کدام در حد توان خویش، شما توقع نداشته باشید، حیوان مانند انسان تحلیل کند.
دوست عزیز توصیه میکنم به الفاظی که استفاده میکنید دقت بیشتری کنید قانون، چیست!؟ که میگوید این قانون را به جای خدا قرار میدهید!؟
قانون، چیزی است که در ذهن ما از عالم واقع ــ درست یا نادرست ــ نقش بسته است و حکایت کننده از عالم واقع است، نه اینکه یک چیز در عالم خارج باشد، به عنوان مثال هرگاه الف بیاید ب با آن میآید ما زمانی که این حادثه را در تعداد زیاد مشاهد کردیم، از آن تعبیر به قانون میکنیم.
اما آن چیزی که در عالم واقع اتفاق افتاده است، چون حادث است، یعنی نبوده است و به وجود آمده است، پس بر طبق قاعده علیت نیازمند علت است،
اما این جمله شما
ــ «این قانون هر علتی داشته باشه به ما مربوط نیست اونچه که مربوط هست این هست که ناظمی در جهش ها و انتخاب طبیعی شرکت ندارد و همگی قانون یا شانس هستن.» ــ
در حقیقت قرار دادن ادعا به جای دلیل است، که ناصحیح میباشد.
و اصل بحث ما نیز روی همین جمله است که شما تلاش میکنید فقط با ادعا خویش آن را مورد پذیرش ما قرار دهید.
دوست عزیز،
باز هم قسمتی از جملات شما، برای من نامفهوم است، و سوال برانگیز که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
اصرار شما دراینکه علت ــ به معنای علت هستی بخش ــ را با شانس یک چیز بدانید، صحیح نیست، زیرا یا مقصود شما شانس به معنای عرفی است ــ که به معنای ناآگاهی انسان از علت واقعی میباشد، به همین خاطر سخن از شانس به میان میآورد ــ یا شانس به معنای دقیق کلمه است ــ یعنی اینکه یک شئ بدون علت و همینطوری به وجود آمده است ــ شانس به معنای عرفی آن که از محل بحث خارج است، اما شانس به معنای دقیق کلمه نیز با وجود علت در تعارض است،
اگر مقصود شما از شانس چیزی دیگری است، حتماً توضیح شفاف بدهید، نه اینکه یک مطلب را طوطی وار تکرار کنید. و ادعا را به جای دلیل قرار دهید.
البته تأکید شما بر روی شانس قابل فهم است، زیرا تمام نظریه فراگشت، زمانی میتواند خداوند را انکار کند، که شما قائل به شانس باشید، و این خودموضوع اصلی بحث است.
اما در مورد، موجود ازلی، این عقل است، که میگوید باید وجود داشته باشد، و نیازمند علت نباشد، و الا هیچگاه شئ به وجود نخواهد آمد، پس حتی اگر شما دید خود را نیز عوض کنید، باز نیز نمیتوانید موجود ازلی را انکار کنید، و تنها اتفاقی که میافتد این مصداق را که فرض کردهاید ازلی است، ازلی نیست، ولی اصل وجود موجود ازلی را نمیتوان انکار کرد، برای درک صحیح شما از این مثال بهره میبریم، شما تمام موجودات هستی را عدد صفر حساب کنید، حال اگر قرار باشد این عدد صفر به شمارش در آید، آیا اگر میلیونها میلیون عدد صفر قرار دهیم به شمارش میآیند، هرگز!! بلکه حتماً باید یک عدد صحیح مانند یک در سمت چپ آنها قرار گیرد تا این صفرهای به شمارش در آید. این عدد یک حکم همان وجود ازلی را دارد.
لطف کنید به این مثال دقت کافی را داشته باشد.
000000000000000000
شما این عدد بالا را چه چیزی میخوانید: صفر ولی اگر تنها یک در سمت چپ قرار گیرد، آن وقت تمام این صفرها معنا پیدا میکند.
اما بعد از اثبات وجود ازلی وارد بحث وحدت خداوند خواهیم شد که خارج از بحث ماست ولی توصیه میکنیم به مطالبی که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنید.
اما در مورد، اینکه گفتید جهان نظم ندارد، من تعجب میکنم شما چطوری علم به تمام جهان به دست آوردهاید، و مدعی میشود که در آن نظمی نیست، در حالی که بزرگ ترین دانشمندان جهان نیز این ادعا را نکردهاند، مخصوصاً با توجه به اینکه اندیشه شما پوزيتويسم و حس گرا است،
آیا شما به صد سال نوری در کهکشان سفر کردهاید تا ببنید آنجا نظم یا بی نظمی حاکم است، تا بعد مدعی شوید نابودی یک ستاره به خاطر بی نظمی است و انرژی هدر رفته است، در حالی که امکان دارد این از بین رفتن ستاره منافعی برای دیگر قسمتهای کهکشان داشته باشد.
اما این ادعا که گفتید حیوانات علیت را درک نمیکنند، سخن ناصحیح است، زیرا حیوانات نیز در حد خودشان علیت را درک میکنند، به همین خاطر هیچگاه برای برطرف شدن گرسنگی خویش آب نمیخورند، بلکه رفع گرسنگی را در غذا می بینند. در مورد مثالی که زدید هم اگر دقت می کردید علیت نهفته است، یعنی آن حیوانی که صدای شلیک را میشنود، میداند این صدا سبب و علت کشته شدن وی خواهد شد به همین خاطر به سرعت، آن مکان را ترک میکند، ولی انسان، به خاطر قدرت تحلیل که دارد میایستد وتلاش میکند ببیند که این علت این شلیک چیست!؟ آیا برای کشتن وی است، یا برای شکار حیوانی مزاحم و...
پس حیوان و انسان هر دو علیت را درک میکنند، فقط هر کدام در حد توان خویش، شما توقع نداشته باشید، حیوان مانند انسان تحلیل کند.
دوست عزیز توصیه میکنم به الفاظی که استفاده میکنید دقت بیشتری کنید قانون، چیست!؟ که میگوید این قانون را به جای خدا قرار میدهید!؟
قانون، چیزی است که در ذهن ما از عالم واقع ــ درست یا نادرست ــ نقش بسته است و حکایت کننده از عالم واقع است، نه اینکه یک چیز در عالم خارج باشد، به عنوان مثال هرگاه الف بیاید ب با آن میآید ما زمانی که این حادثه را در تعداد زیاد مشاهد کردیم، از آن تعبیر به قانون میکنیم.
اما آن چیزی که در عالم واقع اتفاق افتاده است، چون حادث است، یعنی نبوده است و به وجود آمده است، پس بر طبق قاعده علیت نیازمند علت است،
اما این جمله شما
ــ «این قانون هر علتی داشته باشه به ما مربوط نیست اونچه که مربوط هست این هست که ناظمی در جهش ها و انتخاب طبیعی شرکت ندارد و همگی قانون یا شانس هستن.» ــ
در حقیقت قرار دادن ادعا به جای دلیل است، که ناصحیح میباشد.
و اصل بحث ما نیز روی همین جمله است که شما تلاش میکنید فقط با ادعا خویش آن را مورد پذیرش ما قرار دهید.
و السلام