افزودن دیدگاه

تصویر مینا2
نویسنده مینا2 در

خب ادامه اینکه
بعد چند ماه از این حرفا ..دیگه با تمام سختی تصمیم گرفتم فراموشش کنم ایشونم گفت برای تموم شدن این عذاب ها میره ازدواج کنه ..رفت با یه خانمی..منم یکی دوتا خواستگار داشتم که قبول نکردم...یه سال گذشت دوباره بهم پیام داد که حلالم کن..اون دختره بهم خیانت کرده و دختر خوبی نبوده کلا مثلا نماز خوون نبوده و دعوت به مشروبم حتی کرده..از این حرفا گفتم حلالی چرا برگشتی؟من با هزار توکل و توسل فراموشت کردم ..دوباره روز از نو روزی از نو....هر چند هفته ای پیام میداد و از نیازای خودش حرف میزد میدونستم دیگه شدم عروسک خیمه شب بازی...منتها امید داشتم دوباره همون پسر روز اول بشه و از دین و مذهب و پاکی حرف بزنه هنوزم دوسش داشتم...اما بی فایده بود این وسط خودمم مریض شدم یه مدت بس حرف از نیاز جنسی میزد من که خیلی مواظب این چیزا هستم برای اولین بار فیلمای مستهجن نگاه کردم ..هی بیشتر شد..خودمم شهوت درونم زنده شد ..فهمیدم درسته میگن چشم و گوشو باید حفظ کنی..و گرنه ذهنت خراب میشه ..یکساله هیچ فیلمی نگاه نکردم همین روزام خبر داده که میخاد ازدواج کنه..با هرکی فقط میخواد ازدواج کنه..اما من گزینه ش نیستم ایمان داره که پاک پاک بودم و خودش منو اینجوری کرد ازم درخواست میکرد اصرار اصرار منم دوسش داشتم اصن نمیتونستم تحمل کنم ..حالا نمیدونم ازدواج کرد یا نه..اما من دوس ندارم به مردی دیگه ای فکر کنم نمیخوام به شوهرم خیانت کرده باشم بهرحال هر کی میاد خواستگاریم به امید پاکی من میاد؟دوست دارم توبه کنم اونم توبه کنه با هم بمونیم..چرا آخه؟ چرا یه پسر اینقد میتونه فراموش کنه؟اینقد بی انصاف باشه..من خیلی مقصرم میدونم اما اگه اون مرد بود سر قولش بود وضع این نمیشد...من گاهی بیادش خود ارضایی میکنم اصن شهوتی نیستم یه جور کمبود عاطفی یه جور میخوام بگم هنوز هست نرفته ..خدایا..منو ببخش که بین عشق تو و اون بنده رو انتخاب کردم..و تو خووب مجازاتم کردی..من چیکار کنم ؟آیا اون از زندگیش خیر میبینه؟

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 0 =
*****