به خاطر ابهامی که در اصطلاحات متافیزیکی مثل وجود و عدم و ممکن و واجب و متناقض وجود داره، هر کدوم از اینها معانی و تعابیر مختلفی پیدا میکنن و به همین دلیل، شما خیلی راحت میتونید در یک جمله، یه تعبیر از اونها رو به کار ببرید و در یه جمله دیگه، تعبیری کاملا ناسازگار و متناقض با اون، و به این شکل به ظاهر ادعا کنید که موفق شدید برهان دیگرونو باطل کنید و استدلال شما در رد مدعای دیگرون هم هیچ اشکالی نداره.
مثلا در همون کامنت اخیر نوشتید: "عدم همه چیز هست" و وانمود کردین که این جمله کاملا واضحه و فقط هم یک معنی و تعبیر بیشتر نداره و لذا هیچ نیازی به توضیح نداره. بعد نوشتید"عدم، هم جزوی از دنیاست و هم خودش یک دنیاست" و باز هم به نحو ضمنی مدعی شدید که چنین جمله هایی یک معنای کاملا واضح داره و لازم ندیدید توضیحی بدید که منظور از دنیا در جمله اول چیه و دنیا در جمله بعدی چه تعبیری داره و آیا معنای کلمه دنیا در هر دو جمله یکسانه یا نه. بعد هم برای اینکه خواننده خودشو دچار کم فهمی و بی اطلاعی بدونه و جرات نکنه معنای دقیق مورد نظر این اصطلاحات متافیزیکی مثل عدم و دنیا رو از شما خواهان بشه، نوشتید " شاید متوجه نشید چی گفتم" و باز هم بار سنگین روشن کردن تعابیر این اصطلاحاتو به گردن دیگرون انداختید.
جمله "هیچ همون عدم هست" که در ادامه آوردین، هم همون مشکلاتو داره چون اصطلاحات هیچ و عدم، که متافیزیکی هستند، تعابیر چندگانه دارن و شما از مسئولیت روشن کردن تعبیر مورد نظرتون طفره رفتید.
به همین دلیله که شما در ادامه میتونید مدعی بشید "خداوندی که با عدم برابر باشه، وجود نداره" . شما در جمله "عدم همه چیز هست" عدم رو به معنی وجود تعبیر میکنید و بعد در جمله "خداوندی که با عدم برابر باشه، وجود نداره" عدم رو به معنی عدم وجود در نظر میگیرید و لذا تظاهر میکنید تناقضی در جملات شما در کار نیست.
به خاطر این ابهامات بود که کانت اعلام کرد برهانی عقلی نه بر اثبات و نه بر رد واجب الوجود نداریم که نشه خدشه ای به اون وارد کرد. موضع شما در صورتی سازگاره که کل مدعای کانتو قبول کنید و نه اون نیمه ای از اونو که در جهت رد واجب الوجوده.
ادامه کامنت بحث با مننخ:
به خاطر ابهامی که در اصطلاحات متافیزیکی مثل وجود و عدم و ممکن و واجب و متناقض وجود داره، هر کدوم از اینها معانی و تعابیر مختلفی پیدا میکنن و به همین دلیل، شما خیلی راحت میتونید در یک جمله، یه تعبیر از اونها رو به کار ببرید و در یه جمله دیگه، تعبیری کاملا ناسازگار و متناقض با اون، و به این شکل به ظاهر ادعا کنید که موفق شدید برهان دیگرونو باطل کنید و استدلال شما در رد مدعای دیگرون هم هیچ اشکالی نداره.
مثلا در همون کامنت اخیر نوشتید: "عدم همه چیز هست" و وانمود کردین که این جمله کاملا واضحه و فقط هم یک معنی و تعبیر بیشتر نداره و لذا هیچ نیازی به توضیح نداره. بعد نوشتید"عدم، هم جزوی از دنیاست و هم خودش یک دنیاست" و باز هم به نحو ضمنی مدعی شدید که چنین جمله هایی یک معنای کاملا واضح داره و لازم ندیدید توضیحی بدید که منظور از دنیا در جمله اول چیه و دنیا در جمله بعدی چه تعبیری داره و آیا معنای کلمه دنیا در هر دو جمله یکسانه یا نه. بعد هم برای اینکه خواننده خودشو دچار کم فهمی و بی اطلاعی بدونه و جرات نکنه معنای دقیق مورد نظر این اصطلاحات متافیزیکی مثل عدم و دنیا رو از شما خواهان بشه، نوشتید " شاید متوجه نشید چی گفتم" و باز هم بار سنگین روشن کردن تعابیر این اصطلاحاتو به گردن دیگرون انداختید.
جمله "هیچ همون عدم هست" که در ادامه آوردین، هم همون مشکلاتو داره چون اصطلاحات هیچ و عدم، که متافیزیکی هستند، تعابیر چندگانه دارن و شما از مسئولیت روشن کردن تعبیر مورد نظرتون طفره رفتید.
به همین دلیله که شما در ادامه میتونید مدعی بشید "خداوندی که با عدم برابر باشه، وجود نداره" . شما در جمله "عدم همه چیز هست" عدم رو به معنی وجود تعبیر میکنید و بعد در جمله "خداوندی که با عدم برابر باشه، وجود نداره" عدم رو به معنی عدم وجود در نظر میگیرید و لذا تظاهر میکنید تناقضی در جملات شما در کار نیست.
به خاطر این ابهامات بود که کانت اعلام کرد برهانی عقلی نه بر اثبات و نه بر رد واجب الوجود نداریم که نشه خدشه ای به اون وارد کرد. موضع شما در صورتی سازگاره که کل مدعای کانتو قبول کنید و نه اون نیمه ای از اونو که در جهت رد واجب الوجوده.