قرآن و نظریه داروین

11:21 - 1395/10/26

گروهی تلاش کرده اند فرضیه تکامل داروین را به عنوان دیدگاه علمی معرفی کنند و بین این دیدگاه و قرآن تعارض ایجاد کنند، ولی آن چه به نظر می رسد این است که فرضیه داروین مطلب متقن علمی نیست تا بتواند با قرآن در تعارض باشد، زیرا هم اشکالات فراوانی دارد و هم مخالفان فراوان.

 

داروین

تعارض علم و دین، حکایتی است که از قرون وسطی و مخالفت‌های کلیسا با علم آغاز شد و بعد از آن توسط روشنفکران به دیگر ادیان سرایت کرد به گونه‌ای که این ذهنیت در برخی افراد به وجود آمد که هرجا سخن از دین است، تعارض و ستیز آن با علم و عقل حتمی است. این پندار، سبب شد که برخی از این افراد گمان کنند که اسلام نیز با علم و عقل در تعارض است. به همین خاطر بعد از جستجو در دین اسلام برای ادعا خویش سخن از تعارض اندیشه آفرینش انسان ار منظر اسلام با فرضیه تکامل داروین سخن به میان آورده‌اند.

صحبت از تعارض دین اسلام با عقل و علم از سخنانی است که بیشتر شبیه هذیان است تا کلامی اندیشمندانه.[1] به همین خاطر پرداختن به آن سود چندانی ندارد، ولی این استدلال که نظریه تکامل با اندیشه آفرینش در تعارض است ما را بر آن داشت تا به بررسی این ادعا بپردازیم.

تبیین نظریه داروین

ابتدا لازم است نظریه داروین را به صورت مختصر توضیح دهیم و سپس به بررسی آن بپردازیم. داروين بر آن بود كه جانوران و گياهان، توليد مثل بسيار دارند؛ به طورى كه پايايى آن ها موجب اشغال همه زمين و كمبود غذا و مسكن براى آنها خواهد شد. در نتيجه هر موجودى براى بقاى خود در برابر ديگر رقيبان، بايد بكوشد و در اين تنازع مستمر، آنكه اصلح و داراى صفت برتر است، باقى خواهد ماند. اين صفت برتر - كه موجب بقاى يك فرد مى ‏شود - از طريق وراثت به افراد ديگر منتقل شده و به اين وسيله نسل موجودات ادامه مى ‏يابد.[2]

اشکالات نظریه داروین

این تئوری بعد از داروین مورد مناقشات و نقدهای جدی از سوی دانشمندان بيولوژيست قرار گرفته و افرادی زیادی با آن به مخالفت برخواستند و آن را به کلی رد کردند و گروهی نیز این قاعده را در خصوص انسان نادرست می‌دانستند.[3] پس با توجه به این مخالفت ها نباید گمان شود که این دیدگاه یک نظریه قطعی است و اگر گزاره های دینی با آن مخالف بود، تعارض علم و دین پیش آمده است زیرا نظریه داروین یک فرضیه است که هنوز در جوامع علمی به عنوان یک دیدگاه قطعی علمی اثبات نشده است، و آن چه در تعارض علم و دین مورد نظر است مخالفت دین با مسائل قطعی و یقینی است.

از سوی دیگر اشکالات مهمی بر این دیدگاه وارد است که به برخی از آنان اشاره می کنیم:

الف) وجود نوع پيچيده، پس از نوع ساده و تشابه بعضى از موجودات با يكديگر - كه قائلان تحول انواع به آن استناد مى ‏كنند، دليل بر آن نيست كه انواع پسين، از انواع پيشين مشتق شده باشند.[4]

ب) تفاوت های اساسی بین انسان و اجداد حیوانی(میمون) مورد ادعا وجود دارد، از جمله این که، فاصله عميق ميان مغز و قواى دماغى انسان و ميمون، تمايز زبانى آشكار بين انسان و ميمون، استعداد و توانايى آفرينش هنرى در انسان، و از همه مهم تر عدم تفاوت مغزى بين انسان متمدن كنونى و قبايل بدوى كه داروين آنها را حلقه فاصل بين انسان متمدن و ميمون خوانده است.[5]

ج) اكنون قرن‏ هاست بشر حيوانات را مي‏ شناسد و به صورت عادی و تخصّصی در باغ وحش‏ ها يا مناطق طبيعی با آن‏ ها ارتباط دارد و دانشمندان علوم طبيعی و جانورشناسان با دقت، حيات وحش را زير پوشش تحقيقی خود گرفته‏ اند؛ حتی در تعليم و تربيت حيوانات مي‏ كوشند؛ ليكن تاكنون تغيير چشمگيری ديده نشده است كه بتواند شاهد فرضيه داروين باشد، بنابراين فرضيه وی، نه دليل تجريدی دارد و نه شاهد تجربی.[6]

د) از دیدگاه داروین موجودات پست در طول زمان از بین می روند و موجودات اصلح جایگزین ایشان می شوند اکنون این سوال مطرح است که اگر انسان از نسل میمون است پس چرا اکنون تعداد زیادی از این حیوان در دنیا زندگی می کنند؟ در حالی که بنا بر دیدگاه وی باید این نسل از حیوانات مدت های پیش از بین می رفت.

ر) از سوی دیگر بیش از هزار سال است که رفتارهایی از سوی گروهی از افراد بشر به عنوان یک کار اصلح و خوب انجام می شود رفتارهایی مانند ختنه کردن که در میان مسلمانان هزار و چهارصد سال است که رواج دارد ولی این عمل سبب نشده است که این کار به نسل بعد منتقل شود و فرزندی به صورت ختنه کرده متولد شود.

جدا از این اشکالات، مبنای اندیشه داروین استقرار و تجربه است که ضعیفت ترین[7] راه رسیدن به یقین است، زیرا وی بعد از مشاهده هزار نوع فسیل و جانور به این نتیجه می‌رسد که نسل این حیوان برخواسته از فلان حیوان است، در حالی که اگر به مورد هزار و یکم توجه می‌کرد، شاید نظرش عوض می‌شود، به همین خاطر ایان باربور در کتاب خویش تئوری‌های علمی را این گونه زیر سوال می‌برد و می‌گوید: «اساساً تئورى‏ هاى علمى، برآيند مشاهدات صرف و تحويل پذير به داده ‏هاى حسى نيست؛ بلكه اين ها برآيند هم‏كنشى داده ‏هاى حسّى و ساخته ‏هاى ذهنى دانشمند است. بنابراين نظريات علمى، اكتشافات محض نيست و جنبه اختراعى نيز دارد. از اين رو نمى‌توان اين گونه نظريات را كاملاً مطابق با واقعيت و عينيت خارجى دانست.»[8]

تعارض نداشتن دیدگاه قرآن با نظریه داروین

علاوه بر تمام  اشکالاتی که گفته شد، اگر فرضاً نظریه تکامل داروین را قبول کنیم، باز این دیدگاه نمی‌تواند با دیدگاه قرآن در تعارض باشد؛ زیرا مغایرتی بین این دیدگاه و آیات آفرینش انسان وجود ندارد. چرا که این دیدگاه تنها می‌تواند اثبات کند که انسان‌های اولیه بر اثر تکامل خلق شده‌اند، ولی نمی‌تواند نفی کننده این اندیشه باشد که برخی از انسان‌ها به صورت مستقیم خلق شده‌اند. و بر این اساس می‌توانیم بگوییم: انسان‌های قبل از آدم و حوا بر روی کره زمین زندگی می‌کرده‌اند[9] که بر اساس فرضیه تکامل رشد کرده‌اند، ولی آدم و حوا به صورت مستقیم از خاک خلق شده‌اند و بدین گونه تعارض این دو اندیشه را بر طرف کنیم.[10]

پس به صورت مختصر می‌توان این‌گونه گفت که نظریه تکامل یک فرضیه است که با چالش‌های مهمی درگیر است، به همین خاطر نمی‌تواند به عنوان دلیل مسلم و یقینی مطرح شود تا مدعی شویم که با دین در تعارض است. از سوی دیگر اگر فرضاً این نظریه به عنوان یک دلیل متقن و یقینی تلقی شود، باز با دیدگاه دین در تعارض نیست و می‌توان با آن جمع شود.[11]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت
[1]. روح توصیه، اسلام و قرآن توصیه به تعقل است و این مطلب را می‌توان از آیات متعدد ــ حدود پنجاه آیه ــ که با بیانات مختلف مانند تعقلون، نعقل... آمده است به سادگی درک کرد. و همچنین حضور دانشمندان متعددی در جامعه اسلامی به خوبی این ادعا را رد می‌کند.
[2]. ايان باربور، علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، مركز نشر دانشگاهى، تهران، چاپ دوم، 1375ش، ص 113-115.
[3]. جایزه نوبل به نقد علمی نظریه داروین اختصاص یافت که توسط by Jerry Bergman از زیست شناسان آمریکایی  نوشته شده است و برای آشنایی با مخالفان دیگر نظریه داروین رجوع کنید به کتاب علم و دین، ص 418-422.
[4]. مبانى انسان‏ شناسى در قرآن، عبداللَّه نصرى، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، تهران، چاپ اول، بی‌تا، ص 68.
[5]. علم و دين، ص 141 - 99.
[6]. تسنيم، آیت الله جوادی آملی، اسراء،1389، ج17، ص 157.
[7]. ر.ک. به منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی آملی، اسراء، 1389ش، بخش دوم، فصل اول.
[8]. علم و دين، ص 169 – 244.
[9]. آن‌چنان که در جوامع روایی به وجود انسان‌هایی قبل از آدم و حوا در روی کره زمنین اشاره شده است. رجوع کنید به البرهان في تفسير القرآن، بحرانى، سيد هاشم بن سليمان‏،مؤسسه بعثه،‏ 1374 ش‏،ج‏1، ص171.
[10]. ر.ک. تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج3،ص 512.
[11].  برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به، «بحث و بررسی درباره داروینیسم و آخرین فرضیه‌های تکامل»، آیت الله مکارم شیرازی، نسل جوان،(بی‌تا)؛ و «موضع علم و دین در خلقت انسان»، فرامرز قراملکی،فرهنگ آرایه،1373ش

نظرات

تصویر آتئیست
نویسنده آتئیست در

شما هنوز اصل فرگشت رو نمیدونید بعد هم شما انسان نما ها یا فسیل های نئاندرتال رو تا به حال ندید... بیشتر از 140 ساله که کسی نتونسته فرگشت رو نهی کنه و هر کسی بتونه جایزه نوبل رو دریافت میکنه البته باید نقد بشه ولی شما هنوز چیزی از فرگشت نمیدونید اومدین دارین نقدش میکنید. 

تصویر پرچمدار مهدی
نویسنده پرچمدار مهدی در

مرگ بر آتئیست انشاالله که روز به روز اسلام قوی تر بشه و شما آتئیست ها از نابود کردن عنصر حکومتی  امام خامنه ای و دولت  عاجز بمانید چی فکر کردید ما میزاریم شما ها رهبر را نابود کنید اصلا ایشالله که امام خامنه ای انقدر از این عناصر  سو استفاده کرده و به وسیله ی همین خرافاتی که بهش میگید دین و خدا با عمر جاودان بر ملت حکومت کرده تا شما ها بیشتر در حسرت نابودی فرو رفته . امیدوارم از این مطالب در سایت ها بیشتر شود تا قدرت امام خامنه ای مستحکم تر شود .

تصویر کوروش
نویسنده کوروش در

درود

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

این نقد هایی که فرمودید در اصل تکامل خللی ایجاد نمیکنه،با اسلام هم منافاتی نداره،داروین اصلا از ژنتیک چیزی نمیدونست،به خاطر همین نتونست توضیح بده که تغییر نسل چجوری اتفاق میفته،فقط با مشاهدات متوجه شد که همچین چیزی کاملا درسته(امروزه هم کاملا درسته)فقط هم بررسی های بعدی در مورد شکل و ظاهر نبوده،مثلا بررسی هموگلوبین گونه هایی که نیای مشترک داشتن،به وضوع ثابت میکنه که از یک گونه مشتق شده ان،در ضمن این ایراد که باید از گونه های حد واسط هم به تعداد زیاد باشه ایراد علمی نیست،الان دایناسورهایی که قابلیت پرواز داشتن و گونه نیایی پرنده ها هستن کلا منقرض شده ان!ولی پرنده هستش،نمیشه گفت باید از همه گونه ها به تعداد زیاد باشه،اتفاقا داروین هم این رو میگه که فقط متناسب با دوره و اقلیم فقط اونایی که سازگارتر هستن میمونن،در ضمن این مساله هیچ منافاتی با اسلام نداره(حتی در مورد انسان)تکامل اتفاقا در راستای مبانی اسلام هیچ خللی ایجاد نمیکنه

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

با سلام و احترام
ممنون از وقتی که برای مطالعه این نوشتار گذاشتید، ولی نقدهایی که فرموده‌اید بسیار کلی است و فقط فرموده‌اید که این اشکالات به نظریه تکامل خللی وارد نمی‌کند، در حالی که برخی از دانشمندان غربی به خاطر وارد کردن چنین اشکالاتی برنده جایزه نوبل شده اند که برای اطلاع می‌توانید به این نوشتار مراجعه کنید:«جایزه نوبل به فیلسوف ضد داروینیسم» اما ادعا دیگر شما که بیان کردید نظریه داروین با اسلام تضادی ندارد، این مطلب نیز چندان صحیح به نظر نمی‌رسد، زیرا از دیدگاه داروین انسان بر اساس تکامل ایجاد شده است، پس از ابتداء موجودی تک سلولی بوده، ولی بنا بر نظریه اسلام، انسان از نسل حضرت آدم(سلام‌الله‌علیه) آفریده شده است، و تنها راه صحیح بر طرف کردن تعارض نیز ظاهراً همان مطلبی است که در نوشتار بالا به آن اشاره شده.

 

تصویر امیر محمد
نویسنده امیر محمد در

جرعت انتشارش رو ندارید میدونم ولی میگم نویسنده بدونه .

 

همیشه دو تا چیز رو در نظر بگیرید :

۱. گونه های حذف شده بخاطر ضعف یا شرایط بهرانی یا ...

۲. گونه های کشف نشده ( معمولا جانوران آبزی )

 

این سوال و استدلال شما بر اساس نادانی و تعصب مطرح شده .

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خیلی جالبه

این که اولش نوشته میدونم تایید نمیکنی

نشون دهنده اینه که این موجودات که از نسل میمون هستند(داروین) همیشه با توهماتشون میجنگند

و هیچ وقت حقیقت رو درک نمیکنند

و جز دروغ و فحاشی چیزی بلپ نیستند

و بر اساس تکبر همه رو متعصب میدونند

و حال آنکه نادان ترین افرادند

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

سلام علیکم

ممنون از وقتی که قرار دادید مطالب حقیر را مطالعه کردید، ولی کاش نقدهای خود را به صورت شفاف بیان می‌کردید تا بشه در موردش صحبت کرد، و الا صرف متهم کردن حقیر به جهل و تعصب مشکلی حل نخواهد شد.

اگر به رفرنس‌ها(آدرس‌ها) اشکالات دقت بیشتر می‌کردید، به این نکته پی می‌بردید که برخی از این اشکالات از سوی  خود دانشمندان غربی بیان شده است، و از کتاب علم و دین، ایان باربور است، شما لطف کنید که به این کتاب مراجعه کنید، و ببنید که آیا ایشان را نیز می‌توان به تعصب و جهالت متهم کرد یا خیر!؟

بعد چند اشکال عقلی در مورد نظریه داروین مطرح شده است، شما اگر لطف میکردید این اشکالات را پاسخ می‌داید تا ما پی به اشتباه خود ببریم، و الا  صرف اهانت که مشکلی را حل نخواهد کرد، بکله شما را در مظان صفاتی که بیان کردید قرار می‌دهد.

امیدوارم در ادامه از نظرات اندیشمندانه شما بهره‌مند بشم، تا بتوانیم در این زمینه با یکدیگر گفتگو کنیم.

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

این مطلب در توئتر منتشر شد

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام در بیشتر متون اسلامی به طور اعمم نظریه داروین از بابت تکامل رد شده ولی آیه 14 سوره نوح ظاهرا تکامل یا به قولی مرحله مرحله بودن خلقت انسان را تایید کرده،تا نظر شما چی باشه//وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا ﴿۱۴﴾و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است (۱۴)

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

سلام علکیم

در نظریه تکامل سخن اصلی خلق مرحله به مرحله بشر نیست، بلکه موضوع اصلی چگونگی طی این مراحل است، و گرنه خود قرآن مجید نیز به طی خلق مرحله به مرحله بشر اشاره دارد آنچنان که می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ[غافر/67] «او کسى است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، بعد از علقه (چیزى شبیه به خون منعقد)، بعد شما را به صورت طفلى از شکم مادر بیرون مى فرستد، سپس به مرحله کمال و قوت و توانائى مى رسید، بعد از آن به مرحله پیرى، هر چند گروهى از شما پیش از رسیدن به این مرحله ، مى میرند و هدف آن است که به سرآمد عمر خود برسید، شاید تعقل کنید.»

و این آیه از قرآ ن نیز که شما به آن اشاره کردید نظر به این آیه دارد.

 

تصویر علی
نویسنده علی در

به سوره انبیا ایه 30مراجعه فرمایید

تصویر محمد رضا 453382
نویسنده محمد رضا 453382 در

در مقاله عنوان شده که نظریه داروین صرفا یک فرضیه است و شواهد قابل توجهی ندارد در حالی که این دید به هیچ عنوان درست نیست. مجموعه بسیار غنی از مشاهدات غیر مستقیم تکامل را تایید می کنند و حتی نمونه هایی از تکامل به صورت مستقیم در طبیعت و آزمایشگاه هم مشاهده شده .

نکته ی خیلی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که نظریات علمی به طور کلی به هیچ عنوان قابل اثبات (به معنای ریاضی کلمه ) نیستند ,  یعنی هیچوقت نمی توان آن ها را تحت قوانین منطق از مجموعه ای اصول موضوعه استنتاج کرد , نظریات علمی مقدم بر تجربه هستند و ما صرفا از رهگذر تجربه با آن ها آشنا می شویم . نظریات ساخته ذهن انسان هستند و هیچگاه نمی توانند مدعی خدشه ناپذیری بشوند . نویسنده محترم از این ویژگی سوء استفاده کرده و آن را برای زیر سوال بردن تئوری های علمی مورد استفاده قرار داده در حالی که این نوع نتیجه گیری ,اکثر استنتاجات ما در زندگی را شامل می شود. مثال واضحی از این نوع کاربرد استقرا و تجربه در علوم قضایی قابل مشاهده است.شواهدی که یک قاضی با آن ها قضاوت می کند هیچگاه توان این را ندارند که به طور مستقیم گناهکاری شخص مظنون را اثبات کنند و این امر صرفا با به کارگیری ساخته های ذهنی و تخیل قاضی ممکن می شود , برای مثال یک قاضی هیچگاه نمی تواند صحنه قتل را خود تجربه کرده و گناهکاری فرد مظنون را اثبات نماید در بیشتر موارد تمام چیزی که یک قاضی در اختیار دارد شواهد و مدارک جمع آوری شده است که به هیچ عنوان قابلیت ارائه اثباتی قیاسی برای گناهکاری فرد مظنون را ندارد , برای مثال حتی اگر تمام شواهد هم بر گاهکاری فردی دلالت داشته باشد هیچگاه نمی توان اطمینان داشت که او گناهکار است (مگر در مواردی که خود فرد اعتراف کند) چون هیچکس نمی تواند اثبات کند که در آینده هیچ شواهدی دال بر بی گناهی او پبدا نخواهد شد. اما همه می دانیم که قاضی در این گونه موارد  صرفا با اتکا به استقرا که از نظر نویسنده محترم سایت "ضعیف ترین راه رسیدن به یقین است" ,   حکم مرگ صادر می کند.

فرآیند تکامل نه تنها در طبیعت مشاهده شده بلکه انسان هزاران سال است که از آن بهره برداری می کند . اصلاح نژاد حبوانات و گیاهان اهلی قرن هاست که در تمامی تمدن ها انجام شده و موجودات زنده را دستخوش تغییراتی در جهت ارضاء نیاز ها و هوس های انسان می کند .

انسان در گذر زمان صفت هایی مثل گوشت بیشتر و خوشمزه تر , پشم بیشتر , شیر بیشتر ,  تخم گذاری سریعتر و ... را با فرآیندی شبیه به انتخاب طبیعی داروینی در مرغ ها , گاوها , گوسفند ها و دیگر حیوانات اهلی ایجاد می کند. دامپروران برای جفت گیری حیوانات پرورشی شان آن هایی را انتخاب می کنند که صفات دلخواهشان را دارند برای مثال گاو های یک گله علاوه بر شباهت بسیار زیاد با یکدیگر هر کدام ویژگی های منحصر به فردی هم دارند ,  بعضی رام ترند و بعضی سرکش تر , بعضی شیر بیشتری دارند و بعضی شیر کمتری تولید می کنند , بعضی گوشت بیشتر و بهتری دارند و بعضی لاغرترند و ذاتا گوشت کمی تولید می کنند . دامپروران هزاران سال از این تفاوت ها بهره برداری کرده و صفات دلخواهشان را در گاو ها می پرورانند فی المثل برای جفتگیری گاو ها از گاو های پرشیر تر استفاده کرده و به گاو های کم شیر و لاغر اجازه جفت گیری نمی دهند , به همین شکل کشاورزان دانه های مرغوب خود را در زمین می کارند و برای جمع آوری دانه های خراب و نامرغوب وقت خود را تلف نمی کنند . به این ترتیب نسل به نسل فراوانی موجوداتی که صفات مورد دلخواه انسان ها را دارند افزایش یافته و طی هزاران سال چنان تغییراتی در جمعیت حیوانات و گیاهان اهلی به وجود می آید که گاهی بین حیوانات و گیاهان اهلی و  اجداد و خویشاوندان وحشی آن ها  شباهت های اندکی مشاهده می شود.

در یک مثال افراطی دانشمندی روسی به نام دیمیتری بلیوف توانست در طی حدود 40 سال نژاد جدیدی از روباه ها را ایجاد کند . او نسل به نسل روباه های وحشی را پرورش می داد و از هر نسل اعضایی را که رام تر و اهلی پذیر تر بودند(و تنها همین صفت ) را انتخاب کرد ; این حرکت موجب ایجاد انواعی از روباه ها شد که کاملا متفاوت از اجداد وحشی خود بودند ,  با انسان رفتار بسیار دوستانه ای داشتند و از ارتباط با انسان لذت می بردند – در حالی که این موضوع شدیدا خلاف چیزی است که در روباه های وحشی دیده می شود- در ثانی روباه های اهلی شده حتی از لحاظ ظاهر هم متفاوت از اسلافشان بودند : رنگ پوست آن ها روشن تر شده و جمجمه گرد تری داشتند و برخی از آن ها حتی با گوش های غیر افراخته به دنیا می آمدند .[1]

داروین با خود اندیشید که تغییرات موجودات زنده در اثر انتخاب انسان ها که موجب به ایجاد چنین تفاوت های خارق العاده ای می شوند محدود به حیوانات اهلی نیستند بلکه در تمامی موجودات رخ می دهد و مسئول ایجاد گونه ها و موجودات جدید اند با این تفاوت که در طبیعت هیچ موجود هوشمندی فرآیند انتخاب را انجام نمی دهد بلکه این نیرو های طبیعت و محیط است که انتخاب را انجام می دهد . برای مثال انسان ها همانند بقیه موجودات با هم تفاوت هایی دارند مثلا بعضی نسبت به سرما مقاوم ترند و بعضی به گرما  حال اگر جمعیتی از انسان ها در محیطی زندگی کنند که نسل به نسل آب و هوا در آن محیط سرد تر بشود انسان هایی که مقاومت بیشتری نسبت به سرما داشته باشند عمر طولانی تری می کنند و فرزندان بیشتری به دنیا می آورند که شبیه خودشان است . باز از این فرزندان , آن هایی که مقاومت کمتری نسبت به سرما دارند از بین می روند و آن هایی که مقاوم ترند فرصت تولید مثل پیدا کرده وزاده های بیشتری به وجود به وجود می آورند و به این ترتیب نسل به نسل انسان های آن جمعیت همگام با محیط به سرما مقاوم تر شده و تغییر می کنند , حال تصور کنید این تغییرات کوچک نسل به نسل وقتی برای مدتی بسیار بسیار طولانی انجام شود ( عمر زمین حدود 4.5 میلیارد سال تخمین زده شده) چه تغییراتی شگرف و گوناگونی خیره کننده ای در موجودات زنده ایجاد می کند : روی دوپا راه رفتن انسان ,  قابلیت شامپانزه ها در بالا رفتن از درخت , قدرت پرواز پرندگان , سرعت بسیار زیاد شیر ها و ... همه و همه تحت این فرآیند نسبتا تدریجی و فوق العاده طولانی می تواند ایجاد شود و در گذر زمان تجمع این تغییرات تدریجی , گونه ها را به هم تبدیل کند.

و حیات از خزندگان به پرندگان , از پستانداران سم دار خشکی زی به نهنگ و از پستانداران درخت زی به انسان برسد.

نویسنده محترم ادعا کرده است که نظریه تکامل اذعان به اشتقاق انسان از میمون دارد, جدای از این حقیقت که میمون یک گونه مشخص محسوب نمی شود باید گفت که این ادعا یکی از رایج ترین اشتباهات در زمینه تکامل است. داروین هیچگاه ادعا نکرد که انسان از نسل میمون است بلکه بر طبق تکامل انسان و میمون (انسان و نهنگ , انسان و گل لاله , انسان و قارچ و ...) نسبی مشترک دارند . فرآیند تکامل یک فرآیند خطی نیست که موجودات زنده را بر طبق سلسله مراتب کمال مرتب کند بلکه به صورت یک شجره نامه با نیاهای مشترک می باشد .

با قدری مسامهه می توان گفت که طبق نظریه داروین میمون ها اجداد انسان نیستند بلکه به نوعی پسرعمو ها و دخترعمو های اویند.  نباید تصور کرد که انسان تکامل یافته ترین موجود رو زمین است . در واقع لفظ تکامل یافته ترین تا حدی غلط انداز است , در نظریه تکامل هیچ جهت کمالی وجود ندارد و مسئله فقط بر سر سازش با محیط است میمون ها هم به اندازه انسان تکامل یافته محسوب می شوند البته در زمینه های دیگر (برای مثال انسان به هیچ عنوان نمی تواند به چابکی شامپانزه ها از درخت بالا برود همانطور که شامپانزه ها هم بر عکس انسان در پیاده روی های طولانی مدت دچار مشکلاتی جدی می شوند).

طبق ادعای شما (و البته آیت الله جوادی آملی) [2] : "اكنون قرن‏ هاست بشر حيوانات را مي‏ شناسد و به صورت عادی و تخصّصی در باغ وحش‏ ها يا مناطق طبيعی با آن‏ ها ارتباط دارد و دانشمندان علوم طبيعی و جانورشناسان با دقت، حيات وحش را زير پوشش تحقيقی خود گرفته‏ اند؛ حتی در تعليم و تربيت حيوانات مي‏ كوشند؛ ليكن تاكنون تغيير چشمگيری ديده نشده است كه بتواند شاهد فرضيه داروين باشد، بنابراين فرضيه وی، نه دليل تجريدی دارد و نه شاهد تجربی ".

در حالی که به هیچ عنوان اینگونه نیست و نه تنها تکامل به طور مستقیم در طبیعت مشاهده شده بلکه دیرزمانی است که انسان ها از آن بهره برداری می کنند(که قبلا ذکر کردم).

در اینجا به چند نمونه تجربی می پردازم : حیواناتی که در طبیعت از گیاهان تغذیه می کنند عموما سازگاری هایی پبدا کرده اند که به آن ها در کمک می کند تا به مقدار کافی از منابع غذایی اصلی شان تغذیه کنند . اما هنگامی که گیاه خواران شروع به تغذیه از گیاهانی کنند که با منبع غذایی همیشگی شان فرق داشته باشد معمولا تغییراتی در بدن موجود گیاهخوار ایجاد می شود که با تکامل داروینی قابل توجیه است این مسئله را می توان با بررسی نوعی ساس مشاهده کرد(ساس Jadera haemetoloma ) این ساس ها با استفاده از خرطومشان( عضو توخالی و میله ای شکل دهان) از دانه های درون میوه های گیاهان مختلف تغذیه می کنند . در فلوریدای جنوبی این نوع ساس از دانه های درون میوه های نوعی پیچک بومی(Cardiospermum corindom) تغذیه می کند. اما در فلوریدای مرکزی  این پیچک ها کمیاب شده اند بنابراین در آن ناحیه ساس ها امروزه از "درخت باران طلایی" (Koelreuteria elegans) تغذیه می کنند , گونه ای که اخیرا از آسیا وارد شده . این ساس ها زمانی بهترین تغذیه را دارند که طول خرطومشان متناسب با  فاصله دانه ها از سطح میوه باشد , هسته میوه  K.elegans به سطح میوه بسیار نزدیکتر از پیچک بومی است . محققان دانشگاه بوتا پیشبینی کردند که انتخاب طبیعی باعث می شود خرطوم ساس هایی که از میوه درخت تغذیه می کنند نسبت به آن هایی که از پیچک تغذیه می کنند کوتاهتر شود . در حقیقت با مقایسه نمونه ساس های زنده و نمونه های جمع آوری شده در موزه که قبل از ورود درخت باران طلایی جمع آوری شده بودند چنین تفاوتی مشاهده شد که با دیدگاه داروینی کاملا همخوانی دارد.[3]

نمونه دیگری از تکامل داروینی ناخوشایند که در حال وقوع است و زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد , تکامل عوامل بیماریزا مقاوم به دارو هاست . این رویداد در باکتری ها و ویروس ها یک مسئله خاص است زیرا سویه های مقاوم این عوامل بیماریزا می توانند خیلی سریع تکثیر پیدا کنند .

تکامل باکتری "استافیلوکوکوس اورئوس" (Staphylococcus aureus) مقاوم به دارو را در نظر بگیرید.حدود یک سوم افراد بدون ابنکه بدانند این کونه را بر روی پوست و بینی خود حمل می کنند اما بعضی از نمونه های ژنتیکی مقاوم به متی سیلین بیماریزا های قوی هستند وجود این گونه سوش ها با استفاده از تکامل داروینی قابل توجیه است.این داستان از سال 1943 شروع شد زمانی که پنی سیلین به مقدار زیادی به عنوان آنتی بیوتیک استفاده شد. از آن زمان , پنی سیلین و سایر آنتی بیوتیک ها زندگی میلیون ها نفر را در سراسر دنیا نجات داده اند اما تا سال 1945 بیش از بیست درصد از سوش های استافیلوکوکوس اورئوس موجود در بیمارستان ها به پنی سیلین مقاوم شدند. در سال 1959 پزشکان شروع به استفاده از آنتی بیوتیک های قوی تر از جمله متی سیلین کردند اما در عرض دو سال سوش های مقاوم به متی سیلین ظاهر شدند , پدیده ای که کاملا در چارچوب نظریه داروین توجیه پذیر است .[4]

نمونه دیگری از گونه زایی هم در آزمایشگاه مشاهده شده است : دایان داد(Diane Dodd) از دانشگاه Yale جمعیتی از مگس های سرکه را تقسیم کرد و چند گروه را در محیط کشت نشاسته دار و گروه های دیگر را در محیط کشت مالتوز دار(نوعی قند موجود در جوانه جو) پرورش داد. بعد از چند نسل (حدود 40 نسل) انتخاب طبیعی و تکامل داروینی به واگرایی انجامید . جمعیت هایی که در محیط نشاسته دار پرورش یافته بودند نشاسته را بهتر هضم می کردند و آن هایی که در مالتوز رشد یافته بودند در هضم مالتوز موفق تر بودند. سپس او مگس هایی از این دو جمعیت را در ظرف جفتگیری قرار داد و فراوانی آمیزش های انجام شده را ثبت کرد . او مشاهده کرد که مگس ها بیشتر به جفتگیری با جمعیت های همسان گرایش دارند برای مثال مگس هایی رشد کرده در محیط مالتوز دار بیشتر میل به جفتگیری با مگس های رشد کرده در محیط مالتوز دار گرایش داشتند تا با مگس های رشد کرده در محیط نشاسته دار , در حالی که هردو از مگس های اجدادی واحدی به وجود آمده بودند به عبارت دیگر مگس های به وجود آمده از اجداد واحد , در مسیر تبدیل شدن به گونه های جدا گانه ای بودند.[5]

(تذکر: موجوداتی که می توانند با هم تولید مثل کرده و فرزندان زنده و با قابلیت تولید مثل ایجاد کنند از یک گونه ی واحد محسوب می شوند برای مثال انسان های مختلف از یک گونه هستند اما الاغ و اسب از یک گونه نیستند زیرا موجود حاصل از جفتگیری آن ها یعنی قاطر با اینکه زنده می ماند ولی عقیم است)

توماس هنری هاکسلی (Thomas Henry Huxley) از معاصران داروین با مطالعه آناتومی پرندگان و مقایسه آن با آناتومی خزندگان به این نتیجه رسید که پرندگان نیای مشترک نزدیکی با خزندگان دارند و احتمالا از خزندگان تکامل یافتند . چند سال بعد از ارائه این فرضیه توسط هاکسلی فسیلی بدست آمد که این فرضیه را به نحوی درخشان تایید کرد.این فسیل که حد واسط بین پرندگان و خزندگان در نظر گرفته می شود بعضی از صفات پرندگان و بعضی از صفات خزندگان را دارد , این فسیل آرکئوپتریکس (Archaeopteryx) نام گرفت. یافت شدن این فسیل و نمونه های مشابه بسیار از موجودات حد واسط تاییدی بر غنا و کمال نظریه داروین است به نحوی که این نظریه وجود فسیلی را پیشبینی کرد که هرگز دیده نشده بود و کشف آن تاییدی درخشان بر نظریه داروین بود.

نویسنده در ادامه به فرآیند ختنه کردن در مسلمنان و یهودیان استناد کرده و آن را مخالف نظریه داروین دانسته در حالی که این دو موضوع مطلقا به هم ارتباطی ندارند . ویژگی های وراثتی موجودات زنده تحت تاثیر ژن های آن موجود ایجاد می شوند و از محیط تاثیر نمی گیرند در ثانی ختنه کردن ویژگی مفید و تاثیر گذاری نیست و حتی اگر هم در بقا موثر می بود نمی توانست تحت تاثیر محیط (ختنه شدن ) ایجاد شود .

                                                          ******************

[1]: Lyudmila N. Trut0 “Early Canid Domestication: The Farm-Fox Experiment0” American Scientist 161 (1999): 161.

[2]: با اینکه دستورات اسلام عمدتا بر نهی سخن گفتن بدون علم تاکید دارند, در میان نقد های انجام شده به نظریه داروین خصوصا نقد هایی که توسط مذهبیونی که نظریه تکامل را بدون مطالعه کردن جوانب آن و فقط برای نجات دادن عقاید خود از برچسب غیر علمی بودن انجام می شود عموما سخن گفتن بدون علم به کرات دیده می شود (از جمله سخنان آیت الله جوادی آملی و نویسنده سایت). برای احادیث نهی سخن گفتن بدون علم مثلا رجوع کنید به :

عبدالواحد آمدی , تصنیف غرر الحکم , ص 202

محمدحسین حر عاملی , وسایل الشیعه , ج 18, ص16

نهج البلاغه , نامه 31

[3] :S. P. Carrol and C. Boyd, Host race radiation in soapberry bug: natural history with the history, Evolution 46: 1052-1069(1992)

[4]: اطلاعات کلی در مورد MRSA را می توان در وب سایت مراکز پیشگیری کنترل بیماری (CDC), Cdc.gov/mrsa) ) و در G.Taubes و Science 321:356-361 مشاهده کرد.

 [5]: D.M.B. Dodd, Reproductive isolation as a consequence of adaptive divergence in Drosophila pseudoobscura, Evolutin 43:1308-1311

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

با سلام و احترام

ممنون از اینکه وقت گذاشته و مطلب را با تأمل و تفکر مورد نقد و بررسی قرار داده‌اید.

لازم میدونم در زمینه نوشته شما چند مطلب را بیان کنم.

نکته اول: در آغاز سخن شما مغالطه‌ای وجود دارد و آن اینکه گذاره‌های تجربی را با گذاره های علمی مساوی قرار داده‌اید این در حالی است که گزاره‌های علمی اقسام مختلفی دارند که در مباحث معرفت شناسی به آن‌ها پرداخته شده است و هر کدام از جهت ارزشمندی متفاوت هستند به گونه‌ای که در مقام تعارض بین این گزاره‌ها آن مورد که ارزش بیشتری دارد مقدم می‌شود.

با توجه به این نکته و بر اساس آنچه که در معرفت شناسی آمده است و حقیر در متن نیز به آن اشاره کرده‌ام و شما نیز بیان کرده‌اید گذاره‌های تجربی قابل اثبات نیست به این معنا که قانون نمی‌توان از آنها استخراج کرد مگر آنکه یک معرفت عقلی پشت آن وجود داشته باشد، به همین خاطر در پایین ترین سطح معرفت هستند و قابل مقابله با معرفت دینی و عقلی نیستند، تا بخواهند با آن تعارض کند.

اما در مورد تمام مثال‌هایی که شما بیان کردید هیچکدام دلیلی برای اثبات نظریه داروین نیست بلکه تنها بعد از اثبات می‌توان به عنوان موید از آنها نام برد، نه به عنوان دلیل آنچنان که شما در متن تلاش دارید به مخاطب خویش القاء کنید.

زیرا در تمام این موارد تنها یک ویژگی براساس شرائط برای یک نوع به وجود آمده است نه اینکه نوعی تبدیل به نوع دیگر شود زیرا همان گونه که مخالفان نظریه تکامل گفته‌اند: هیچگاه طرفداران داروین این موضوع را توضیح نداده‌اند که چگونه از موجودات ساده یک موجود پیچیده نشأت می‌گیرد.

سخن پایانی اینکه نه تنها مذهبی‌ها بلکه خود اندیشمندان غرب نیز نظریه تکامل را به چالش کشانده‌اند که به عنوان نمونه می‌توانید به این دو مقاله مراجعه کنید.

دانشگاه هاروارد و نفی تکامل داروین

اشکالات نظریه داروین، از دیدگاه برنده جایزه نوبل

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

متاسفانه شما متوجه منظور بنده نشدید . اولا منظور من از (علمی) در متن بالا صرفا گزاره های علوم تجربی بود نه شاخه های دیگر (مثلا ریاضیات و ....).در ثانی اگر به مثال قاضی که بیان کردم دقت بیشتری مبذول می داشتید احتمالا این مشکل به وجود نمی آمد. شما عنوان کردید که در مقام تعارض بین گزاره های مختلف آن که ارزش بیشتری دارد مقدم می شود , می پذیرم , اما شما باید اولا ارزش گزاره هایی را که در مقام دفاع از آن ها بر آمده اید اثبات کنید و ثانیا نشان دهید و ثابت کنید که بین آن ها عدم تعارضی وجود دارد که هیچگاه مرتفع نخواهد شد . شکی نیست که اگر بین نظریه تکامل و برای مثال اصل عدم اجتماع نقیضین تعارضی به دست آمد باید آن  را کنار گذاشت اما آیا شما این ادعا را در مورد ظاهر آیات قرآن اثبات کرده اید؟  در این حال شما چگونه ادعا می کنید که در تعارض بین نظریه داروین و ظاهر قرآن تفسیری که شما از ظاهر آیات قرآن ارائه کردید از لحاظ معرفت شناختی مقدم بر نظریه داروین است ؟

من نظرم این است که شما اولا باید ادعای خود در باره این تعارض را ثابت کنید و ثانیا اثبات کنید که این مشکل در آینده هم حل نخواهد شد و با توجه به این که بیشتر اثبات های ظاهرا عقلی در طبیعیات که توسط حکمای ما ارائه شده اند به جای روشن کردن واقعیت صرفا باعث به تاخیر انداختن پیشرفت علم شدند تا کشف حقیقت , این مسئله (اثبات برتری معرفت شناختی ادعا های شما بر نظریه داروین) بسیار حیاتی به نظر می رسد.
 (دقت کنید که منظور من از این ادعا رد عقل و بدیهیات عقلی نیست بلکه رد پیشداوری هایی است که به جای بدیهیات عقلی می نشینند , برای مثال می توانید به برهان های اثبات خداوند و غیر مادی بودن فرآیند خود آگاهی و حافظه و... مراجعه بکنید که همه مفروضاتی به نظر بدیهی اما اثبات نشده دارند و عموما بیشتر ناشی از پیشداوری های ذهنی هستند تا بدیهیات عقلی) مهمتر از همه این که حکمای ما در مورد مکانیسم به وجود آمدن موجودات زنده نظر دقیق و مشخصی را اثبات نکرده اند. 
اما شما ادعا کردید شواهدی که ارائه کردم هیچ کدام اثبات نظریه داروین نیست در جواب باید گفت که شما متاسفانه به مقدمه نظر قبلی من توجه نکردید من در مثال قاضی سعی کردم نشان دهم که ارائه اثبات قیاسی نه تنها برای نظریات علمی ضروری نیست بلکه حتی امکان هم ندارد و خواستم نشان دهم که پارادایم داروینی در حال حاظر تا چه حد قدرتمند است و چه مشاهدات ظاهرا بی ربطی را توجیه می کند , ضمن این که دشوار می توان فهمید که اگر نظریه داروین صحیح نیست پس چرا تابه حال بیشتر پیشبینی های زیستشناسان تکاملی در باب فسیل ها و مقاومت باکتری ها درست از آب درآمده به نحوی که تا به حال تعداد زیادی از فسیل ها صرفا از لحاظ نظری و با اعمال نظریه تکامل داروین بر آناتومی موجودات زنده پیشبینی و سپس کشف شدند. اگر نظریه تکامل غلط است آیا از روی تصادف تقریبا تمام پیشبینی هایش درست از آب در می آید؟!؟  
شما عنوان کردید : ( در تمام این موارد تنها یک ویژگی براساس شرائط برای یک نوع به وجود آمده است نه اینکه نوعی تبدیل به نوع دیگر شود زیرا همان گونه که مخالفان نظریه تکامل گفته‌اند هیچگاه طرفداران داروین این موضوع را توضیح نداده‌اند که چگونه از موجودات ساده یک موجود پیچیده نشأت می‌گیرد. ) جواب این ادعای شما را هم به طور خلاصه در نظر قبلی ام دادم اما برای بررسی مبسوط آن باید ابتدا مفهوم نوع (گونه ) را بررسی کرد اگر درست منظور شما را درک کرده باشم این دیدگاه شما درباب حیات ( که از این به بعد آن را اندیشه سنخ شناختی یا ماهیت گرایی) می نامیم در زیست شناسی جایگاهی ندارد. ماهیت گرایان بر مبنای دیدگاه های فیثاغورث و ارسطو فکر می کردند که می توان همه پدیده های ظاهرا متغیر طبیعت را در طبقاتی دسته بندی کرد . هر طبقه با تعریف آن مشخص می شود . این ماهیت ثابت و نا متغیر است و به دقت با همه ماهیت های دیگر مرزبندی می شود طبق این تعریف نوع یا گونه کاملا ثابت است و امروز هم شبیه همان چیزی است که در روز خلقت بوده است.
داروین با اندیشه ای کاملا جدید گسستی بنیادی در سنخ شناسی سنتی ماهیت گرایی ایجاد کرد.به گفته او آن چه ما در میان موجودات زنده شاهدیم نه طبقات ثابت (سنخ ها) بلکه جمعیت های متغیر اند , هر گونه از بیشمار جمعیت های محلی تشکیل شده است . بر خلاف یک طبقه در درون یک جمعیت هر فرد به طور بی مانندی با افراد دیگر متفاوت است. این موضوع حتی در مورد گونه انسان با جمعیت هفت میلیارد نفری هم صادق است , امروزه این شیوه ی جدید تفکر داروین که بر مطالعات جمعیت ها متمرکز است اندیشه جمعیتی نامیده می شود.  
مفروضات اندیشه جمعیتی کاملا متفاوت از مفروضات سنخ شناختی است.جمعیت گرایان بر یکتایی هر چیز در جهان آلی تاکید دارند از این نظر گونه(یا به قول شما نوع) امری واقعی نیست بلکه یک مفهوم آماری و انتزاعی است گونه یا نوع صرفا وجود ذهنی دارند 
 و آنچه که واقعی است تنوع بی پایان در جمعیت های موجودات زنده است.مفهوم گونه تا حدی شبیه به مفهومی است که زنون در باره تپه شن بیان می کرد.اگر شما یک دانه شن را در نظر بگیرید بدیهی است که این دانه یک تپه شن محسوب نمی شود 
دو تا یا سه دانه شن هم یک تپه محسوب نمی شوند , در واقع می توان ادامه دادن و چیدن دانه های شن روی زمین را ادامه داد و در نهایت به یک تپه شن رسید ولی نمی توان مشخص کرد که دقیقا در چه زمانی تپه شن تشکیل می شود ,در واقع تپه شن تحت یک فرآیند کاملا تدریجی تشکیل می شود و نمی توان به طور مشخص تبدیل چند دانه شن به یک تپه شن را مشخص کرد.در نظریه تکامل هم فرآیند گونه زایی یا به قول شما تبدیل انواع به هم تقریبا (اگر چه نه کاملا) شبیه فرآیند تشکیل  این تپه است , به طورکلی بیشتر فرآیند های زمین شناختی مثل کوه زایی , بسته شدن دریا ها , تغییرات آب و هوایی , شروع و پایان عصر های یخبندان و ... همه یه صورتی کاملا تدریجی انجام می شوند و فرآیند گونه زایی و تبدل انواع به هم نیز در روایت تاریخی اش تقریبا شبیه فرآیند های زمین شناختی انجام شده و نمی توان زمان و نمونه ی دقیقی از این فرآیند را آنگونه که مدنظر شماست در طول عمرمان مشاهده کنیم.از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم طبیعی دانان بیشتر و بیشتری به این نکته پی بردند که گونه های موجودات زنده انواع یا سنخ ها یا طبقات خوشتعریف جدا از هم نیستند بلکه بیشتر جمعیت ها یا گروه هایی از جمعیت ها هستند.مشکل دیگر مفهوم گونه یا نوع طبیعی این است که ارجاع معیار های طبقه بندی گونه ها به تفاوت های ظاهری , فیزیولوژیک و یا حتی رفتاری و اکولوژیکمشکلات خاصی دارد , البته که تفاوت گذاشتن بین اسب و نهنگ برای هیچکس مشکلی جدی ایجاد نمی کند اما مرز بین گونه های مختلف همیشه به همین سادگی تعریف نمی شود مثلا تعداد نسبتا زیادی از جمعیت های طبیعی در یک ناحیه جغرافیایی یافت شده اند با هم تولید مثل نمی کنند ولی با هم تفاوت های زیادی از نظر ساختاری ندارند . طبقه بندی این گونه ها از روی ساختار بدنشان همانند تشخیص بین اسب و نهنگ نیست و مشکلات عدیده ای برای زیستشناسان ایجاد می کند , چنین گونه هایی را گونه های هم نژاد یا گونه های مخفی می نامند.مالاریا در اروپا الگوی توزیع بسیار پیچیده ای داشت تا این که مشخص پشه ی مالاریا در واقع مجموعه ای از شش گونه ی هم نژاد است.مجموعا همه ی این مشکلات زیستشناسان را بر آن داشت تا از مفهوم طبیعی و ارسطویی گونه دست بردارند و مفهوم گونه را بر پایه تولید مثل جنسی تعریف کنند به این معنی که یک گونه مجموعه ای از جمعیت هایی تعریف می شود که باهم قادر به تولید مثل هستند و فرزندانی زیستا و زایا به دنیا می  آورند(این مفهوم را در نظر قبلی هم مطرح کرده بودم) وقتی گونه یا نوع را به شکل بالا تعریف کردیم با تمام مشکلاتی که در مشاهده مستقیم فرآیند گونه زایی وجود دارد می توان نمونه هایی از این تبدیل را یافت .برای مثال ایجاد گونه های جدید در گیاهان مشاهده شده است. 
در اوایل دهه1900 دانشمندی به نام هوگو دووری که با گیاهان گل مغربی کار می کرد متوجه شد که یکی از گل های مغربی ظاهری متفاوت با بقیه دارد , وی با بررسی کروموزوم های این گیاه متوجه شد که این نوع جدید گل مغربی دو برابر گونه های 
طبیعی کروموزوم دارد و در صورت آمیزش با گل های مغربی طبیعی منجر به ایجاد گیاهی نازا می شود ولی اگر با گیاهی شبیه خود آمیزش کند زاده ایی شبیه به خود را به وجود می آورد و این نشان می دهد که تحت بررسی های ما از مفهوم گونه , این نوع
جدید گل مغربی گونه یا به قول شما نوع جدیدی است و در این جا فرآیند تبدیل انواع به هم را مشاهده می کنیم.این فرآیند در جنس متعلق گیاه تنباکو هم مشاهده شده است.به هر حال علت اصلی پذیرفتن فرآیند گونه زایی یا تبدل انواع تعمیم منطقی فرآیند تکامل خرد 
است(تکامل خرد همان فرآیندی است که شما آن را به وجود آمدن یک ویژگی بر اساس شرائط تعریف کرده بودید) . شما تغییر ویژگی های یک جمعیت(دقت کنید یک جمعیت نه یک موجود زنده) را پذیرفتید بدون آنکه به تعمیم منطقی آن به سطوح بالاتر توجه کنید.از آنجایی که تمام ویژگی های یک موجود زنده صرفا حاصل برهمکنش ژن های آن موجود با محیط است و باز از آنجایی که تغییر در ژن های یک موجود تحت فرآیند جهش هیچ محدودیتی ندارد می توان فهمید که تغیر یک جمعیت تحت جهش و انتخاب طبیعی محدودیتی ندارد(البته این فرآیند نمی تواند موجود را از پیشینه تاریخی اش رها سازد ولی به هر حال در تغییر ماده ژنتیکی و به طبع آن صفات موجود زنده محدودیتی وجود ندارد).
من از کسانی که با ناباوری به فرآیند تبدل انواع نگاه می کنند می خواهم که به نژاد های مختلف حیوانات اهلی و مخصوصا سگ ها نگاه کنند.چنان تفاوت حیرت آوری بین نژاد های مختلف سگ ها وجود دارد که گاهی حتی نمی توان باور کرد که این نژاد ها همگی سگ هستند برای مثال می توانید تصویر نژاد یورکشایر تریر را با 32 سانتی متر قد با نژاد اینگلیش ماستیف با حدود 1 متر قد مقایسه بکنید . این نژاد ها به قدری از نظر رفتار با انسان ,عادات غذایی و رفتاری و ... متفاوت شده اند که تشخیص آن ها از هم بسیار راحت تر از تشخیص بسیاری از گونه های طبیعی از یکدیگر است.وقتی این مشاهدات را با قدرت بالقوه نامحدود ماده ژنتیکی برای تغییر و جهش در کنار هم قرار بدهیم متوجه می شویم که تبدیل انواع به هم فرآیندی دور از ذهن و غیر ممکن نیست . طرفه این که این گونه های متنوع سگ تحت انتخاب مصنوعی توسط مربیان حیوانات و همچنین تحت اصلاح نژاد در سال های اخیر ایجاد شده اند .
نکته دیگر این که در فرآیند تبدیل انواع به هم دیگر بافته های فسیلی می توانند به ویژه بسیار کمک کننده باشند چون بسیاری از فسیل هایی که تا به حال یافت شده اند حلقه میانی بین موجودات زنده حال حاظر و موجودات منقرض شده دوران های قبلی زمین شناسی را پر می کنند برای نمونه به فسیل آرکئوپتریکس که حلقه میانی بین پرنده ها و خزندگان است در نظر قبلی ام اشاره کردم .این موجود هم ویژگی های خزندگان از جمله دندان ها و چنگال های جلویی را دارد و هم ویژگی های پرندگان از جمله پر و بال را.نمونه های دیگری از این حلقه های میانی برای موجودات یافت شده است به ویژه برای نهنگ ها ,دوزیستان ,اسب ها , تکامل پستانداران از خزندگان و حتی انسان ! که با یک جستجوی ساده در اینترنت می توانید هزاران فسیل اینچنینی را مشاهده کنید. معلوم نیست که اگر تکامل داروینی غلط است پس چرا این فسیل ها دقیقا طبق پیشگویی های نظریه تکامل کشف شده اند . آیا خداون به عمد این فسیل ها را دقیقا طبق پیشگویی های داروین در زمین قرار داده تا مردم را گمراه کند؟؟!! آیا مطابقت این فسیل ها با پیشگویی های داروین کاملا تصادفی است ؟؟!! فر آیند تکامل حتی در پزشکی نیز به کار می رود به طوری که بر اساس این نظریه و برای مهار تکاملباکتری ها و ویروس ها باید تجویز آنتی بیوتیک ها و آنتی ویروس ها با دقت انجام بگیرد 
شما ادعا کردید که طرفداران داروین هیچگاه چگونگی به وجود آمدن موجودات پیچیده از ساده را تبیین نکرده اند در حالی که اگر نظر قبلی من را با دقت مطالعه کرده بودید متوجه می شدید که چگونه موجودات پیجیده از ساده (و ایضا موجودات ساده از پیچیده) می توانند تحت فرآیند دو
مرحله ای جهش تصادفی و انتخاب غیر تصادفی و تحت تکامل تنوع بنیاد ایجاد شوند.
سخن پایانی این که شما مدعی شده اید که نظریه تکامل را خود غربی ها رد کرده اند و برای ادعای خود به جای دلیل آوردن از منابع معتبری مانند مجله نیچر یا ساینس  یک سایت غیر علمی  به عنوان منبع خود انتخاب کرده اید ,  سایت(icr.org)که به آن استناد کردید نه 
یک منبع معتبر علمی بلکه یک سازمان آفرینش گرای مسیحی است(اگر به عنوان سایت دقت کنید این مطلب را متوجه می شوید) این کار دقیقا شبیه به این است که من بخواهم برای معرفی اسلام از نظرات ابن تیمیه یا آیت الله برقعی  استفاده کنم.
جدای این مطلب که هانری برگسون که در این سایت به عنوان یک فیلسوف ضد تکامل معرفی شده اصلا یک زیستشناس نبوده و جایزه نوبل را نه در فیزیولوژی بلکه در ادبیات گرفته , هانری برگسون به هیچ عنوان مخالف تکامل نبوده و نسل انسان را منتهی به حیوان می دانسته است.  

بهتر است برای آشنایی با نظرات برگسون در زمینه تکامل به کتاب سیر حکمت در اروپا تالیف محمد علی فروغی(چاپ 1398 انتشارات نیلوفر صفحه586 )مراجعه کنیم :(برگسون در کتاب معتبر خود که آن را تکامل خلاق نامیده است به تحقیق در امر حیات
یعنی جان و جانداری می پردازد.به این مناسبت در بحث تحول موجودات و رای داروین وارد می شود.تصدیق می کند که موجودات جاندار در حال تحول و ارتقا بوده و هستند و از مراتب بسیار پست و ساده آغاز کرده به مدارج کمال رسیده اند)یعنی به هر حال برگسون که 
از مدافعان نظریه راست زایی بوده است هم تکامل را قبول کرده و صرفا بر سر مکانیسم تکامل مخالف داروین است.

به هر حال در این نظرات تلاش نکرده ام لیست بلند بالایی از اثبات های تکامل را ارئه دهم , وقوع تکامل به اندازه کافی اثبات شده است و لذا 
به ارائه جزئیات چنین شواهدی نیاز نیست. در هر حال کسی که تا به حال قانع نشده است را نمی توان متقاعد کرد.
         

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ضمن اینکه باید توجه کرد که بیشتر مخالفت ها با انتخاب طبیعی(فقط انتخاب طبیعی داروینی و نه فرآیند تکامل) قبل از دهه 40 و 50 میلادی شکل گرفت یعنی قبل از تلفیق تکاملی(evolutionary synthesis). بعد از انتشار کتاب منشا انواع در 24 نوامبر سال 1859 فرض نسب مشترک موجودات و اصل تکامل تقریبا به سرعت و طی 5 یا 6 سال توسط جامعه علمی آن زمان پذیرفته شد , لیکن تا اواسط دهه 40 قرن بیستم , تبیین داروینی(یعنی انتخاب طبیعی)توسط بیشتر دانشمندان و فلاسفه مورد تایید قرار نگرفت.در سال هایی که داروین کتاب های منشا انواع و نسب انسان را منتشر می کرد , کسی از چگونگی و علت وراثت و همچنین علت وجود تنوع در جمعیت های موجودات زنده خبر نداشت و داروین ناچار شد برای توجیه وجود تنوع در جمعیت ها اصل وراثت صفات اکتسابی را بپذیرد , در همان زمان کشیشی اتریشی به نام گرگور مندل با انجام پژوهش هایی روی آمیزش نخود فرنگی ها توانست قوانین وراثت ( و مفهوم ژن ) را کشف کند که البته به علت شدیدا انتزاعی بودن این قوانین و همچنین فقدان شواهد آزمایشگاهی قانع کننده کار های او تا حدود دوازده سال بعد از مرگش مورد توجه قرار نگرفت. به هر حال در اوایل قرن بیستم میلادی دانشمندان با شروع مطالعه بر روی ژن ها و کروموزوم ها آرام آرام قوانین وراثتی مندل را از حالت یک فرضیه به واقعیت های غیر قابل انکاری مبدل کردند.در آن دوران که علم ژنتیک هنوز به اندازه کافی پیشرفته نشده بود , تصور می شد که قوانین وراثت مندل با نظریه داروین در تضاد هستند و به همین دلیل مخالفت هایی با این نظریه صورت گرفت( نظرات هانری برگسون ,تکامل پرشی , نظریه orthogenesis و ... که نویسنده محترم سایت تلاش می کند آن را به چالش کشیده شدن نظریه تکامل توسط دانشمندان غربی نمایش دهد , عموما مربوط به این دوران هستند).

نهایتا با پیشرفت علم ژنتیک(مخصوصا ژنتیک جمعیت) و عمدتا با تلاش های دانشمندانی مثل رونالد فیشر , دبژانسکی , ارنست مایر , جان ماینارد اسمیت و دیگران نظریه تکامل داروین با علم ژنتیک ترکیب شد و دانشمندان متوجه شدند که این دو علم(تکامل شناسی و ژنتیک) نه تنها با هم تضاد ندارند بلکه تکمیل کننده یکدیگر نیز هستند و به این ترتیب تلفیق تکاملی(evolutionary synthesis) حاصل شد.نویسنده محترم تلاش کرده این مخالفت ها را (که مربوط به قبل از تلفیق تکاملی) هستند به عنوان به چالش کشیده شدن نظریه داروین توسط دانشمندان غربی عنوان کند در حالی که نقد های آنان به نظریه داروین بعد از تلفیق تکاملی وارد نیستند.البته هنوز هستند محققانی که در آستانه دهه سوم قرن بیست و یکم با تبیین داروینی مخالف باشند اما نظرات هیچکدام از آن ها توسط جامعه علمی مورد تایید قرار نگرفته است( و باید توجه کرد که بیشتر این مخالفان نظریه تکامل به  آفرینش هوشمند اعتقاد دارند و حتی آن ها هم انسان را از نسل حیوان می دانند و صرفا اعتقاد دارند که تکامل تحت هدایت یک نیروی ورای حسی حرکت می کند). 

نویسنده محترم به مانند متکلمان مسیحی به جای اقامه نقدی روشمند بر این نظریه صرفا ادعا کرده است که چون( نظریات علمی مبتنی بر استقرا قابل مقابله با معرفت دینی و عقلی نیستند، تا بخواهند با آن تعارض کند) باید از نظریه تکامل دست کشید یعنی ایشان به رقم ادعا ی خود در زمینه هذیان بودن تضاد بین علم و دین , خود بدون ارایه هیچ دلیل معرفتشناسانه که داستان آدم و حوا و خلقت مستقیم را برتر از استدلال مبتنی استقرا نشان دهد برای اثبات ادعای خود به تقدس قرآن پناه برده است.

البته امیدوارم از نوشته های بالا که ممکن است دارای رگه های الحاد به نظر برسند موجب سو برداشت نشده باشم , به هر حال واقعیت این است که شما نمی توانید برای اثبات برتری معرفت شناسانه داستان آدم و حوا بر نظریه تکامل متوسل به تقدس قرآن شوید.

در هر علمی باید با توسل به متدولوژی همان علم بحث کرد , برای مثال اگر در قرآن آیه ای مبنی بر برابر بودن مجموع زوایای مثلث با 180 در جه وجود داشت , ما نمی توانستیم با صرف این ادعا که این آیه در قرآن نازل شده است آن را معرفتی ریاضی دانسته و ریاضیدانان را ملزم به پذیرش این ادعا کنیم , فقط با ارایه اثباتی که در روش شناسی ریاضی مطرح باشد می توان برابری مجموع زوایای مثلث با 180 درجه را اثبات کرد. همین طور نمی توان به خاطر تضاد بین افسانه آدم و حوا و نظریه تکامل , (خلقت آدم و حوا) را واجد برتری ذاتی معرفت شناختی معرفی کرد مگر اینکه بتوان داستان آدم و حوا را بدون درگیر شدن با پیشداوری های ذهنی به نحوی قانع کننده اثبات کرد(که به نظر من چندان امکان پذیر به نظر نمی رسد). 

تصویر مهشید ۹۹
نویسنده مهشید ۹۹ در

متاسفانه شما نه از علم روز چیزی فهمیدی نه از یک فرضیه توهمی به اسم فرضیه داروین که هشتاد درصد محققین ان را قبول ندارند نه از اندیشه های قرآن!

تصویر محمد رضا 453382
نویسنده محمد رضا 453382 در

ای کاش شما به جای مطرح کردن این ادعا های بی اساس حداقل یک رفرنس معتبر از مجلاتی مانند ساینس , نیچر و ... نمونه می آوردید و نشان می دادید که طبق کدام مدرک هشتاد درصد محققبن مخالف نظریه داروین هستند. ای کاش شما به جای مطرح کردن این ادعا های بی اساس مثلا به منابع زیر رجوع می کردید تا مشخص شود که امروزه اکثریت گسترده جامعه علمی و آکادمی، از تکامل به عنوان تنها توضیحی که می‌تواند به‌طور کامل مشاهدات گوناگون در زمینه‌های زیست‌شناسی، ژنتیک، زیست‌شناسی مولکولی، دیرین‌شناسی، انسان‌شناسی و… را توجیه کند، حمایت می‌کنند:

Fact, Fancy, and Myth on Human Evolution, Alan J. Almquist, John E. Cronin, Current Anthropology, Vol. 29, No. 3 (Jun. , 1988), pp. 520–522

"Ann Coulter: No evidence for evolution?". Pharyngula. scienceblogs.com. Archived from the original on 22 June 2006. Retrieved 2006-11-18.

The National Science Teachers Association's position statement on the teaching of evolution. بایگانی‌شده در ۱۹ آوریل ۲۰۰۳ توسط Wayback Machine

ضمن اینکه  پروفسور برایان الترز نویسنده و متخصص در زمینه مناقشه بین خلقت گرایی و تکامل بیان می‌دارد که ۹۹٫۹ درصد از دانشمندان تکامل را قبول دارند.(منبع : Finding the Evolution in Medicine بایگانی‌شده در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine, Cynthia Delgado, NIH Record, July 28, 2006.)

 

البته از همه انتظار نمی رود که همه ی نظریات علمی را درک کنند اما در زمینه نظریه تکامل داروین بر خلاف نظریات دیگری همچون نسبیت یا مکانیک کوانتوم , متاسفانه هر کسی خود را کارشناسی تمام عیار تصور کرده و با هیجان شروع نقد نظریه تکامل(و در واقع شروع به نقد تصوراتش از تکامل) می کند.

تصویر مهشید 99
نویسنده مهشید 99 در

طبیعی است کسانی که برای رها شدن از قوانین و رسییدن به شهواتشان به سخنان پوچ استناد میکنند و خود را بچه #میمون میدانند! نتوانند نظرات متعدد و کارشناسانه و مقالات متعدد که در نفی یک #نظریه و نه یک قانون بیان شده را بفهمند.

آنچه من مینویسم برای انسان زاده ها هست!

بیشک اصل فرضیه تکامل را کسی رد نمیکند هرچند 99 درصد دانشمندان معتقدند دلیل قطعی بر آن نیست

منتها بحث در مورد این است که انسانها آیا مثل نویسنده بالا از میمون به وجود آمده اند یا یک انسان کامل مانند حضرت آدم و حوا

پس در تقابل نشان دادن کامل یک فرضیه با آنچه ادیان آمده اند ، تنها نشان دهنده بی سوادی و نفهمیدن اصل مطلب است

فقط بحث در این است که آیا همه مثل نویسنده بالا لزوما از میمون تکثیر شده اند و یا از یک انسان با خلقتی کامل

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

با سلام و احترام

باز هم تشکر میکنم از نقدهای منصفانه که انجام داده‌اید و سبب شد که تحقیقات حقیر در این زمینه گسترده تر شود و از اینکه یک بحث علمی را با شما آغاز کرده ام بسیار خرسند هستم.

اما لازم میدونم چند نکته را در مورد مطالب شما بیان کنم.

نکته اول: اینکه شما گفتید بر اساس نگاه زیست شناسی جدید، چیزی به اسم ماهیت یا گونه شناسی نداریم و این مطلب بر خواسته از نگاه ارسطویی است.

برای من این سوال را پیش آورد که اگر موجودات جمعیت‌های متغییر هستند و بنا بر گفته شما دارای تنوعی بی پایان هستند، چگونه برای آنها قوانین را وضع میکنم و در مورد آنها یک حکم کلی میدهیم!؟ چون بنا بر گفته شما هر کدام از آنها ویژگی‌های خاص خویش را دارند، چه چیزی سبب می شود که یک سری از موجودات را در یک گروه جمع کرده و بعضی دیگری را در یک گروه دیگر!؟ به عبارتی دیگر تقسیم بندی هایی که زیست شناسان انجام میدهند بر چه اساسی است!؟ به طور قطع باید شباهت های زیادی باشد که این جانوران تحت یک گروه قرار بگیرند و حکم واحدی داشته باشند و از سوی دیگر این موجودات تحت یک گروه باید تفاوت های زیادی با موجودات یک گروه دیگر داشته باشند که آنها در زیر نظر این گروه دیگر قرار نگیرند.  و گرنه سخن از قوانین علمی سخن عبث و بیهوده‌ای خواهد شد.

بر این اساس دوباره این سوال مطرح می‌شود که چگونه افراد یک گروه که وجود خیلی ساده دارند به یک باره داخل گروه دیگری می‌شوند که از پیچیدگی های بیشتر برخوردار است!؟  در پاسخ این سوال شما بیان کردید که این فرایند تصادفی یا .... است این پاسخ شما دقیقاً همان ادعایی است که نظریه تکامل مطرح میکند!؟ در واقع نظریه داروین ابتدا ادعا میکند سپس در پاسخ نقدهای خویش همان ادعا را به عنوان جواب بیان می‌کند.

نکته دوم: اینکه  سایت(icr.org) را غیر معتبر دانستنید، شاید سخن شما صحیح باشد ولی جا داشت که شما به رفرنس‌های مطالب این سایت مراجعه کنید، که از اساتید دانشگاه هاروارد نقل شده است، و سپس آنها را مورد ارزیابی قرار دهید.

نکته سوم: اما موضوع دیگری که شما بیان کردید اینکه اگر نظریه داروین اشتباه است پس چرا تابه حال بیشتر پیشبینی های زیستشناسان تکاملی درست از آب در آمده است!؟ برای نقد شما در این زمینه تنها به نمونه تاریخی اشاره میکنم، گرچه جای سخن در این زمینه زیاد است.

در قدیم هیئت بطلمیوس وجود داشت که زمین را مرکز گیتی می‌دانست و تا چندین قرن دانشمندان بر اساس این اندیشه حوادق مختلف مانند خسوف و کسوف و... را درست پیش بینی میکردند در حالی که بعدها کوپرنیک این اندیشه را به نقد کشید و اثبات کرد که زمین به دور خورشید می‌چرخد.

پس صرف نتیجه صحیح دادن دلیل بر درستی یک نظریه نیست.

نکته چهارم: اگر ما با دلایل قطعی عقلی اثبات کردیم که خدایی هست و این خدا پیامبری برای هدایت مردم فرستاده است که معجزه آن قرآن است که در آن هیچ مطلب اشتباهی و باطلی وجود ندارد پس اعتقاد و باور خویش را بر این اساس بنا میکنم حالا اگر دلیلی ظنی وجود داشت که با مطلب قطعی این کتاب مخالف است به طور قطع دیگر نمی‌توان دست از این باور قرآنی به صرف یک نظریه برداشت.

گرچه من هم با شما هم عقیده هستم که اگر قرار هست که نظریه آفرینش در زیست شناسی معتبر شناخته شود باید مسیر متدولوژی خویش را طی کند، ولی این موضوع به این معنا نیست که اعتقاد و باور من در مورد موضوع قطعی که در قرآن بیان کرده است تغییر کند تا بعد سخن از تعارض بین علم و دین بزنم، چون همان گونه که در متن اصلی اشاره کردم می‌توان بین این دو به سادگی تعارض را برطرف کرد.

نکته پنجم: برای شما دوست عزیز و ناشناس و همچنین محمد رضا گرامی که درخواست مطلب معتبر علمی کردند لازم میدونم چند آدرس را بیان کنم، تا شاید به این نکته دست یابید که نظریه تکامل در خود غرب نیز مورد تردید است.

کادمی علمی بریتانیا( که عملا معتبرترین مرجع علم در تمام دنیاست) 7 نوامبر 2016 نشستی برگذار کرد پیرامون ناکارآمد بودن داروینیسم و تبادل نظر برای حذف کامل داروینیسم از جامعه‌ی علمی و انتخاب گزینه‌ای دیگر غیر از داروینیسم.

https://royalsociety.org/science-events-and-lectures/2016/11/evolutionary-biology/

دنیس نوبل از مسولان اصلی آکادمی علمی بریتانیا در مصاحبه با هافینگتون پست اعلام کرد که داروینیسم( جهش‌های ژنی تصادفی و انتخاب طبیعی) دیگر کار آمد نیست و حتی قابل اصلاح نیز نیست و داروینیسم باید به طور کامل حذف شود و مکانیزم دیگری جایگزین داروینیسم شود.

http://www.huffingtonpost.com/suzan-mazur/replace-the-modern-sythes_b_5284211.html

ژورنال نیچر(Nature) رسما اعلام کرد بین دانشمندانی که طرفدار داروینیست بودند اکنون شکاف ایجاد شده و دانشمندانی که حامی داروینیسم بودند اکنون به دو دسته تقسیم شده‌اند. دسته‌ای داروینیسم را دیگر کارآمد نمیدانند و دسته‌ی دوم هنوز به داروینیسم معتقد هستند.

http://www.nature.com/news/does-evolutionary-theory-need-a-rethink-1.16080

در پایان لازم میدونم که به این نکته اشاره کنم ــ گرچه مستقیم ارتباطی با گفته های بالا ندارد ولی می‌تواند در نگاه و حمایت یک جامعه از یک اندیشه تأثیرگذار باشد ـــ اندیشه تکامل را چه یک نظریه بدانیم یا قانون اثبات شده علمی، تأثیرات زیاد اجتماعی در جامعه و روابط بین انسان‌ها دارد به گونه که می‌تواند توجیه کننده تمام استعمارهای و ظلم‌های تاریخ باشد برای مطالعه در این زمینه می‌توانید به این مطالب مراجعه کنید:

آثار تفکر داروین در این روزهای کرونایی در تمدن غرب

کشتار انسان‌ها بر اساس نظریه داروین

حقوق بشر از دیدگاه یک داروینیسم

 

تصویر علی
نویسنده علی در

باسلام

دوست عزیز اشکالات زیادی به متن شما وارده. اول اینکه ترجمه ی صحیح (Evolution) فرگشت هست نه تکامل چرا که گونه های جدید لزوما کامل تر از گونه های قبلی نیستند 

۲- فرگشت یک فرضیه یا نظریه نیست که نیاز به اثبات داشته باشد بلکه یک (fact) یا قانون علمی هست که با قوانین ژنتیک اثبات شده و در حال حاضر در تمام دانشگاه ها و اکادمی های معتبر دنیا تدریس می‌شود

۳- مهمترین اشتباه شما این است که انسان را حاصل تکامل  میمون در نظر گرفته اید در صورتی که انسان و میمون(شامپانزه) دارای نیای مشترک هستند و بین این دو گونه میانی وجود ندارد 

۴- زمانی که گونه ای جدید پدیدار می‌شود لزومی ندارد که گونه های ضعیف تر از بین بروند تنها در صورتی گونه های ضعیف تر از بین می‌روند که با گونه های قوی تر در رقابت باشند.

۵- شما فرموده‌اید که چرا ختنه کردن به نسل بعد منتقل نمیشود ؟

جواب: فقط  تغییرات رخ داده در ماده ژنتیک سلول های زایشی(سلولهای اسپرماتوگونی در بیضه ها و سلولهای اووسیت در تخمدان‌ها) به نسل بعد منتقل می‌شوند و از آنجا که ختنه کردن تغییر در سلولهای پیکری انسان هست به نسل بعد منتقل نمی‌شود.

تصویر چارلز داروین
نویسنده چارلز داروین در

اولا داروین به هیچ عنوان وجود خداوند را نقض نکرده و در خاطراتش میگه که بقیه حق ندارند از من حق خداگرا بودنم رو بگیرن
ثانیا نظریه رو داخل مقاله بد توضیح دادین هیچ دید علمی داخل بررسی که کردین ندیدم
درباره علم این رو براتون با یه مثال عرض کنم
به عنوان مثال آمار و احتمالات علمی است که با بررسی شرایط و قوانین محیط میتواند اطلاعات انتهای فرآیند را برای ما حدس بزند وقتی میگوییم احتمال شیر یا خط آمدن روی سکه 50 درصد است یعنی داخل بی نهایت بار تاس انداختن حتما نصف انها به 0.5 میل میکند (دقت کنید میل میکند) اما هیچ تضمینی نیست که سکه ۱۲ یا ۶ یا ۱۵۷ چه مقداری داشته باشد
درباره اینکه گونه های میانی کجا هستند نظریه رو کامل نخوندین : تعدادی از انها حذف و با گونه جدید جایگزین و تعدادی با ایجاد تغییرات با محیط سازگار میشوند
اگر دنبال گونه های میانی اجداد ما میگردید میتونید گوریل ها شامپانزه ها و نظیر این گونه ها رو ببینید
و در آخر بگم نه این نظریه ن نظریه انفجار عظیم هیچکدام وجود خدا را نقض نمیکنند
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 0 =
*****