اخبار غیبی فراوانی از امام رضا(علیهالسلام) در کتب روایی شیعه نقل شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم.
شبهه: برخی از روشنفکران کنونی، با اینکه خود را شیعه مینامند، اما مهمترین اعتقادات شیعه در مورد امام معصوم را انکار کرده و میگویند: امام، علم غیب ندارد و هر کس هم بگوید که امام غیب میداند، غلو کرده است و غالی است، روایات علم غیب نیز همگی از غالیان هستند.
پاسخ: اگر کسی به منابع روایی شیعه نگاه مختصری داشته باشد، نادرستی و مغرضانه بودن این نظررا به خوبی تصدیق خواهد کرد؛ چرا که در اکثر کتب روایی شیعه اخبار غیبی ائمه اطهار(علیهمالسلام) نقل شده است و از کتب معتبر بوده و در بین راویان آنها، راوی غالی وجود ندارد و به صرف اینکه این روایت با پیشفرضهای من مخالف است، نمیتوان آن روایت را از غلات دانست و کنار زد. این اخبار غیبی از تمام ائمه اطهار(علیهمالسلام) نقل شده است، در مطالب قبلی برخی از اخبارات غیبی ائمه اطهار(علیهمالسلام) را بیان کردیم،[1] در این مطلب برخی از اخبارات غیبی امام رضا(علیهالسلام) را بیان میکنیم:
1. خبر دادن به هدایت شدن برادر یکی از اصحاب و تولد فرزندی برای او: «علی بن حسین بن یحیی» میگوید: برادری داشتم که اعتقادات مرجئه(فرقه مرجئه که همه چیز را مباح میدانستند) را داشت، به امام رضا(علیهالسلام) نامه نوشتم و از او خواستم برای برادرم دعا کند، ایشان در پاسخ نوشتند، او عاقبت به خیر شده و محب ما میگردد و با دین خدا از دنیا میرود، به زودی نیز از کنیزی به نام فلان، برای او فرزند پسری به دنیا خواهد آمد. دیری نگذشت که سخنان امام به واقعیت پیوست.[2]
2. «حسن بن علی بن فضال» میگوید: شخصی به نام «عبدالله بن مغیره» به من گفت: من واقفی مذهب بودم، ناگهان در سینهام احساس تنگی کرده و احساس کردم راه مستقیم را طی نمیکنم، سپس به مکه رفتم و از خداوند متعال خواستم که من را به بهترین دین خود هدایت کند، پس به دلم افتاد خدمت امام رضا(علیهالسلام) برسم، پس به مدینه آمدم و کنار منزل ایشان رسیده و به غلام ایشان گفتم به صاحب خود بگو مردی از عراق آمده است، پس شندیم که فرمود: ای عبدالله بن مغیره داخل شو، داخل شدم، تا نگاه حضرت بر من افتاد فرمود: «خداوند دعایت را مستجاب کرد و تو را به دین خود هدایت کرد» در این هنگام گفتم: شهادت میدهم که تو حجت خدا بر خلقش هستی».[3]
3. «بکر بن صالح» میگوید: «به امام رضا(علیهالسلام) عرضه داشتم همسر من خواهر محمد بن سنان است، او باردار است، دعا کنید فرزندش پسر شود، حضرت فرمود: حمل او دو فرزند است؛ با خود گفتم: خوب شد نام یکی را «محمد» و دیگری را «علی» میگذارم، در این هنگام حضرت فرمود: نام یکی را «علی» بگذار و دیگری را «ام عمر». به کوفه برگشتم دیدم همسرم یک پسر و یک دختر زاییده است، پس نام فرزندان خود را همان اسامی که حضرت فرموده بودند، نامگذاری کردم».[4]
4. هدایت شدن «حسن بن علی الوشاء»: او یکی از افرادی است که واقفی مذهب شده بود، وی میگوید: «من واقفی مذهب بودم و شبی از خراسان با مقداری پارچه و اشیا تجاری به مرو رفتم، غلام سیاهی را دیدم که نزد من آمد و گفت: مولایم گفته است آن برد یمنی را که نزد تو است، بده تا غلامم را که از دنیا رفته کفن کنم. پرسیدم: مولای تو کیست؟ گفت: علی بن موسی الرضا(علیهالسلام). گفتم: پارچهها و برد یمنیام را در راه فروختهام. غلام رفت و بار دیگر باز آمد و گفت: بردی نزد تو هست. گفتم: خبر ندارم. غلام رفت و برای سومین بار بازگشت و گفت: داخل فلان جوال بردی هست. در این لحظه با خود گفتم: اگر این سخن راست باشد، دلیلی بر امامت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) خواهد بود؛ زیرا از چیزی خبر میدهد که خود من از آن اطلاعی ندارم.
به غلامم گفتم: برو و آن جوال را بیاور و غلام رفت و آن را آورد. جوال را باز کردم و دیدم در ردیف دیگر لباسهاست و آن را برداشته و به آن غلام دادم و گفتم: در ازای آن پولی نخواهم گرفت. غلام رفت و سپس بازگشت و گفت: چیزی که مال خودت نیست را میبخشی؟ دخترت این برد را به تو داده و از تو خواسته است که برایش بفروشی و از پول آن فیروزه و نگینی از سنگ سیاه برای او بخری و اینک با این پول آنچه از تو خواسته است برایش خریداری کن.
از این جریان تعجب کردم و با خود گفتم مسائلی که دارم از او -علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)- خواهم پرسید. به همین جهت آن مسائل را نوشتم و در آستین خود نهادم و عازم خانه آن حضرت شدم. اتفاقاً یکی از دوستانم، که با من هم عقیده نبود، منرا همراهی میکرد، ولی از این جریان خبر نداشت. به محض اینکه در خانه رسیدم دیدم بعضی از عربها و افسران و سربازان به خدمت ایشان -علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)- میرسند و من نیز رفتم و در گوشه خانه نشستم، زمانی گذشت و خواستم برگردم. در این هنگام غلامی آمد و به صورت اشخاص به دقت نگریست و نام منرا صدا زد وقتی خود را معرفی کردم، فوراً پاکتی که در آستین خود داشت بیرون آورد و گفت: جواب سؤالات و تفسیر آن مسائلی که طرح کرده بودی داخل این پاکت است. آن پاکت را گرفته باز کردم و دیدم جواب سؤالاتم با شرح و تفسیر، در آن کاغذ نوشته است، درحالیکه من هنوز نامه سؤالات خود را به حضرت نداده بودم. با دیدن پاسخها گفتم: خدا و پیامبراش را گواه میگیرم که تو -علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)- حجت خدایی و -به خاطر غفلت خود- استغفار و توبه میکنم. فوراً از جا حرکت کردم و رفیقم پرسید کجا میروی؟ گفتم: حاجتم برآورده شد و برای ملاقات آن جناب بعداً مراجعه خواهم کرد.[5]
____________________________________________________
پینوشت
[1]. برای مطالعه به این مطلب و این مطلب و این مطلب مراجعه کنید.
[2]. راوندی، قطب الدين، سعيد بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، چاپ اول، مؤسسه امام مهدى(عج)، قم، 1409 ق، ج1، ص 358.
[3]. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص 219؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص 361.
[4]. الخرائج و الجرائح، ج1، ص 362؛ عاملی، عاملی، عاملى، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، اعلمى، بيروت، چاپ اول، 1425 ق، ج4، ص 367.
[5]. مسعودى، على بن حسين، إثبات الوصية للإمام عليّ بن أبي طالب، انصاريان، قم، چاپ سوم، 1426، ص 213؛ طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الإمامة، بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق، ص 374؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج49، ص 69.
شبهه: برخی از روشنفکران کنونی مهمترین اعتقادات شیعه در مورد امام معصوم را انکار کرده و میگویند: امام، علم غیب ندارد و هر کس هم بگوید که امام غیب میداند، غلو کرده است و غالی است.
پاسخ: اخبار غیبی از تمام ائمه اطهار(علیهمالسلام) به ما رسیده است که نمیتوان به این راحتی همه آنها را دروغ و غالی دانست، در این مطلب برخی از اخبار غیبی امام رضا(علیهالسلام) را بیان میکنیم.