یکی از ویژگیها حکومت مهدوی این است که در دوران آن حضرت، ایشان بر اساس علم خویش بین مردم قضاوت میکنند.
حکومت مهدوی در آخر الزمان یکی از وعدههای خداوند متعال است که یکی از ویژگیهای مهم آن برپایی عدالت در جهان است. در روایات چگونگی برپایی عدالت در جامعهی پس از ظهور به گونهای بیان شده است که در ظاهر با شیوه رائج در دوران کنونی متفاوت است، در دوران کنونی در دادگاه، قاضی بر اساس بینه و شاهد حکم میکنند، ولی بنا بر روایات در دوران ظهور حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بدون بینه و شاهد بین مردم قضاوت میشود، که از آن تعبیر به حکم داودی شده است، در ادامه به بررسی این روایات میپردازیم:
قبل از نقل روایاتی که در این زمینه به دست ما رسیده است، لازم است به این نکته اشاره کنیم که روایات در این زمینه در کتابهای حدیثی زیاد نقل شده است، به گونهای که مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی یک باب را به این موضوع اختصاص میدهد.[1] برخی از این روایات ضعیف هستند، ولی برخی از جهت سند خوب هستند، به گونهای که مجلسی اول در این زمینه مینویسد: «در اخبار متواتر آمده که هنگامی که حضرت قائم(علیهالسلام) ظهور می کند، مانند آل داوود قضاوت می کند و بیّنه نمیطلبد.» [2] در ادامه به برخی از این احادیث اشاره میکنیم:
1. امام صادق(علیهالسلام) خطاب به یکی از یارانشان فرمودند: «اى ابا عبيده! زمانى كه قائم آل محمد(ص) قيام كند، به حكم داود و سليمان حكم دهد و گواه نطلبد.»[3]
2. در حدیثی دیگری در پاسخ کسی که از نحوه قضاوت امام زمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) پرسید، فرمود: «طبق حكم خدا و حكم داود»[4]
علامه مجلسی در شرح خود بر اصول کافی این روایات را از جهت سندی تأیید میکند و از آنها تعبیر به حسن و موثق مینماید،[5] از اینرو ما دیگر به بررسی سندی این روایات نمیپردازیم. پس بر اساس این روایات در دوران برپایی حکومت عدل مهدوی، قضاوتها بر اساس بینه و شاهد نیست، بلکه بر اساس علم امام قضاوت میشوند.
در این میان روایتی وجود دارد که به ظاهر با این روایات تعارض دارد، به همین خاطر برخی این چنین حکم کردنی را در دوران ظهور رد کردهاند، این افراد مدعی هستند که بنا بر این روایت حضرت داود(علیهالسلام) تنها یک بار بر اساس واقع حکم کرده است. در این روایت اینگونه آمده است که امامصادق(علیهالسلام) میفرماید: در کتابحضرتعلی(علیهالسلام) آمده است که حضرت داود(علیهالسلام) عرضه داشت: ای خدای من! حق را آن گونه که نزد تو است، به من نشان ده تا طبق آن حکم کنم! خداوند فرمود: تو طاقت و توان آن را نداری. داود(علیهالسلام) اصرار ورزید تا این که خداوند، خواسته اش را بر آورد. پس مردی آمد که از دیگری شکایت داشت و گفت: این شخص مالم را گرفته است. خداوند به داود(علیهالسلام) وحی کرد که این شاکی، پدر این شخص را کشته و مال او را گرفته است. به دستور داود(علیهالسلام) شاکی کشته شد. مالش را هم گرفت و به آن شخص داد. مردم تعجب کردند و در این باره سخن گفتند تا خبر به داود(علیهالسلام) رسید و از این جهت اندوهگین شد. از خدا خواست تا این حالت را از او باز ستاند. آن گاه خداوند به او وحی کرد که با بیّنه و قسم، میان مردم داوری کند.[6]
در مورد این حدیث باید به چند نکته توجه داشت اول اینکه، این روایت مرسل است[7]، به همین خاطر نمیتواند با روایات بالا به مخالفت برخیزد، از سوی دیگر، تنها یک روایت با این مضمون به دست ما رسیده است که مرحوم کلینی آن را در کافی نقل کرده، ولی روایاتی که به حکم داودی اشاره دارد متعدد است.
نکته دیگری که در مورد این حدیث باید توجه داشت، این است که در این روایت آمده که پس از اصرار داود، خداوند، واقع را آن گونه که بود، به داود خبر داد. و بر پایه این، حضرت داود(علیهالسلام) در یک داوری با مشکل برخورد مردم مواجه شد و از خدا خواست تا ارائه واقع را از او باز گیرد. اما از روایت هرگز استفاده نمی شود که حضرت داود حکم دیگری بر پایه واقع نداشته است. لذا از این روایت نمیتوان استفاده کرد که حضرت داود(علیهالسلام) تنها یک مورد قضاوت بر اساس واقع داشته است.
در نتیجه: میتوان گفت بر اساس بسیاری از روایات، حضرت بعد از ظهور بر اساس واقع عمل کرده و شاهد و بینه را از مردم قبول نمیکند.
_______________________________
پینوشت
[1]. الكافی، كلينى، محمد بن يعقوب، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق، ج1، ص397.
[2]. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، 1406 ق، ج6، ص59.
[3]. همان، ص397.
[4]. همان، ص398.
[5]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار الكتب الإسلامية، 1404 ق، ج4، ص298؛ روایت دوم همان، ص303.
[6]. الكافي، ج7، ص414.
[7]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج24، ص279.
برای آشنایی با اقسام حدیث به این قسمت مراجعه کنید.