رهروان ولایت ـ یکی از رذایل اخلاقی به شدت در دین مبین اسلام مذموم شناخته شده و مسلمین را از آن بر حذر داشته است، حس نژاد پرستی است؛ نژادپرستی و قومگرایی[1] پیوندی تنگاتنگ با حسّ «برتریخواهی» و «جاهطلبی» دارد که در وجود هر انسانی، نهفته است. این مُعضَل، تاریخی بسیار طولانی - به درازای عمر انسان- دارد؛ تاریخ زندگی بشر، این گونه ناهنجاریهای زمینگیرکننده را در جوامعِ پیش از عصر تمدن، به صورت بسیار چشمگیری دیده است.
برخی پژوهشگران عرصه تاریخ معتقدند: «در هنگام ظهور اسلام «ملّیّت» به مفهوم امروزی آن(به صورتی که عرب خود را یک واحد مستقل در برابر سایر اقوام ببیند) در منطقه جزیرة العرب وجود نداشت و فقط نظام قبیلگی و وابستگی به قبائل حکمفرما بوده است».[2]
امّا به عقیده بسیاری دیگر از محقّقین، این فکر ارتجاعی و انحرافی در میان عرب جاهلی سابقه داشته است.[3] و قرآن کریم نیز این نظر را تایید میکند؛ چرا که در آیه 198 و 199 سوره «شعراء» به این تعصّب عربی اشاره کرده و میفرماید: «اگر آن (قرآن) را بر يكى از عجمان نازل كرده بوديم؛ و بر ايشان(اعراب) مىخواندش، هرگز بدان ايمان نمىآوردند». [4]
با مطالعه دقیق قرآن و کتب تاریخی میتوان گفت: به طور کلّی نظام ارزشى جاهلى بر محور «تفاخر به آباء و اموال و اولاد» دور مىزد؛ قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «شما را مباهات با يكديگر در افزونى(مال و جاه و فرزند) و مسابقه با هم در افزودن(آنها) از ياد خدا غافل کرد؛ تا آنكه گورستانها را زيارت كرديد(رفتيد تا براى تفاخر، قبرهاى ارحامتان را نيز بشماريد)».[5]
در مناطق مرکزی حجاز، که خبری از مردمان عجم نبود، تعصّبات قبیلهای بسیار نمود داشت و رفتارهای ناشی از آن، بخش اصلی برنامهها و فعالیتهای روزمرهی آنها را تشکیل میداد. برتری این قبیله برآن قبیله، فضیلت این قوم برآن قوم و شرافت این لهجهی گفتاری برآن شیوهی گفتاری، تمام فکر و تلاش آنها به خود اختصتص داده بود؛ از همین رو، در ستایش از قوم، زبان، قبیله و گروه خود، شعارهایی بسیار فخرفروشانه سرمیدادند، شعرهای دامنهداری میسرودند و افسانههای عجیب و غریبی میبافتند. همین شعاردهی، شعرسرایی و افسانهبافیها، گاهی لجام صبر و حوصله را از دست آنان میربود و باعث برافروخته شدن آتش جنگهایی خونین و طولانی میان قبایل عرب جاهل، میشد. [6]
البته واقعیّت امر این بود که اختلاف و تشتّت شدیدی بین اعراب وجود داشته و نظام خانوادگی رو به انحطاط بوده است. جنگ و خونريزی در ميان قوم عرب، چنان تفرقه ايجاد كرده بود كه بهسان شترانی بیساربان، به هر سو گريزان بودند. آتش خشم و كينه در وجودشان شعلهور و شكافی عميق بر دلهاشان حاكم بود. الفت و همبستگی، از ميان خويشاوندان رخت بر بسته بود و هر كس به دنبال كينة خود بر عداوتش میافزود.[7] حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نیز در چندین خطبه «نهج البلاغة» به این واقعیت اشاره فرموده است.[8]
نگاه اسلام به قومیّتها
اسلام ناب محمّدی(صلّیاللهعلیهوآله) از همان ابتدای ظهور، با هر نوع تبعیض نژادی و جنبههای منفی قومیّت گرایی مبارزه کرد؛ اصحاب پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) را افرادی از قبایل و نژادهای مختلفی، حتّی زنگیان و ایرانیان تشکیل میدادند.
قرآن کریم نیز با صدایی رسا قومیّت و زبان انسانها را فقط وسیلهای برای شناخت ظاهری آنها از هم (در جهت تسهیل روابط اجتماعی و اقتصادی) دانسته است و ملاک برتری انسانها را چیزی جز تقوا نمیداند: «اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را شُعبه شُعبه و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است.» [9]
خلاصه: قرآن کریم با نظام قبیلگی مبارزه کرد و آنرا از بین برد و جامعه نو بنیاد اسلامی را بر اساس وحدت عقیدة و ایمان بین مسلمانان که نیرومندترین پیوند اجتماعی است [10] استوار کرد و بدین ترتیب ایمان مشترک را جایگزین خون مشرک ساخت و مؤمنان را با هم برادر معرّفی کرد.[11]
شاید سخن حقّ پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) روشنترین کلام در اینباره باشد: «اى مردم بدانيد! خداى شما يكى است و پدرتان يكى، نه عرب بر عجم برترى دارد و نه عجم بر عرب، نه سياهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياهپوست مگر به تقوا...» [12]
-----------------------------------------------------
پي نوشت:
[1]. ناسیونالیسم یا ملّی گرایی عبارت است از اعتقاد به اعتلای یک ملّت و تفوّق آن نسبت به ملل دیگر و اینکه معتقدات و ارزشهای آن ملّت بالاتر از معتقدات و ارزشهای ملل دیگر است.
[2]. «درسهایی از مکتب اسلام» خرداد 1368، سال 29 - شماره 2- اسلام و ناسیونالیسم، مهدی پیشوایی، ص62.
[3]. «ملی گرایی (ناسیونالیسم) از دیدگاه اسلام» غرویان،محسن؛ قوامیان،شاکر، ماهنامه معرفت، بهمن 1380، شماره 50، ص105.
[4]. وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمينَ؛ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنينَ.
[5]. تکاثر: 102، آیه1و2: أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر.
[6]. معراجی، مرتضی، نژادپرستی و قوم گرایی از منظر اسلام و عقل،
http://mmeraj.blogfa.com/post-53.aspx.
[7]. اوضاع عرب جاهلي در نهج البلاغه، مهدي سالاري، فصلنامه علمی فرهنگی جُستار، شماره23، 1388.
[8]. «نهج البلاغة»، ص353 ، خطبه231: «فلمّ الله به الصدع و رتق به الفتق و ألّف به الشمل بين ذوي الأرحام، بعد العداوى الواغرى في الصدور و الضغائن القادحى في القلوب».- «نهج البلاغة»، ص283، خطبه191: «الناس يضربون في غمرى و يموجون في حيرى، قد قادتهم أزمّى الحين و استغلقت علي أفئدتهم أقفال الرين».
[9]. سوره حجرات: 49، آیه 13: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ.
[10]. اسلام و ناسیونالیسم ص 139 (پیشوایی).
[11]. سوره حجرات: 49، آیه10: انما المؤمنون اخوة.
[12]. «الدر المنثور فی تفسير المأثور»، ج6، ص98: «يا أيها الناس ألا إن ربكم واحد، ألا إن أباكم واحد، ألا لا فضل لعربي على عجمي، و لا لعجمي على عربي، و لا لأسود على أحمر و لا لأحمر على أسود إلا بالتقوى- إن أكرمكم عند الله أتقاكم. ألا هل بلغت؟ قالوا: بلى يا رسول الله. قال فليبلغ الشاهد الغائب.»- «تحف العقول»، ص 34، خطبته ص في حجة الوداع.