چرا خدا که عادل است به بقیه افراد مقام عصمت اعطا نکرده است؟

21:05 - 1393/11/29
چکیده: اعطاي مقام عصمت به انبياي الهي و امامان معصوم نه تنها با عدل الهي ناسازگار است بلكه عين عدل است، چون نسبت به ما مي دانست كه چنين قابليتي نداريم لذا به ما نداده است، و اگر به ما مي داد بر خلاف عدل و ضد حكمت بود مثل آن بود كه سلاح جنگي را در اختيار كودك نادان قرار دهيم او چه كار خواهد كرد!؟ جز خسارت و زيان به خود و ديگران چيزي نصيب نخواهد شد.

اعطاي عصمت به افراد معدودي از انسانها و محروم بودن سايرين از چنان موهبتي، چگونه با عدل الهي سازگار است؟

پاسخ:
عوامل و مولفه هايي در عصمت پيامبران و اولياي معصوم الهي دخيل است، كه عبارتند از:
الف) علم و دانش :علامه طباطبايي مي گويد: عصمت دانشي است كه پيامبران و امامان را از ارتكاب گناهان مصون نگه ميدارد و با وجود آن، سر زدن گناه از آنان چه صغيره و چه كبيره ممتنع است.
ويژگي معصومان اين است كه نسبت به پروردگار خود از چنان معرفت و دانشي برخوردارند كه ديگران از آن بي بهره اند. خداوند در قرآن كريم بر اين ويژگي، انگشت تصديق و تأييد مينهد: سبحان اللَّه عما يصفون الا عباد اللَّه المخلصين(1) خداوند منزه و فراتر از توصيف ديگران است، مگر بندگان مخلص و معصوم.
ب) عشق و محبت سرشار به خداوند: مؤلفه ي ديگري كه در عصمت دخيل است، داشتن عشق و محبت سرشار به خداوند است، و ويژگي انبيا و امامان معصوم اين است كه محبت الهي و عشق به حق، آنان را بر ميانگيزد كه جز آنچه را خدا اراده ميكند، اراده نكنند و از گناهان روي برتابند.
خداي سبحان، اين حقيقت را با سخني كه به تكرار از ابليس، حكايت كرده، تأييد فرمودهاست: قال فبعزتك لَاُغِوْيَنَّهُمْ اجمعين الاّ عبادك منهم المخلصين(2) (شيطان) گفت: پس به عزّتت سوگند همگي را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان مخلصت را.(3)
دليل اين كه عصمت از قبيل علم است، سخن خداي تعالي است خطاب به پيامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ : ولولا فضل اللَّه... وعلّمك ما لم تكن تعلم...(4) و آيات ديگر....(5).
ج) وجود زمينه هاي لازم :درست است كه عصمت موهبتي الهي است، امّا اين موهبت و لطف در همه شرايط به كسي داده نميشود، بلكه بايد يك رشته زمينهها در خود فرد، وجود داشته باشد تا لطف الهي شامل حال او گردد. برخي از اين زمينهها در اختيار فرد معصوم است. درست است كه دو عامل وراثت و تربيت خانوادگي در اين باره مؤثرند، ولي يك رشته عوامل كاملا اختياري نيز وجود دارند، از جمله:
1- مجاهدتها و كوششهاي فردي و اجتماعي پيامبراني مانند حضرت ابراهيم و يوسف و موسي و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه پيش از بعثت آنان، زمينه را براي افاضه عصمت آماده كردهاست.
2- علم الهي به فعاليتهاي سودمند و ثمر بخش آنان در دوران رسالت و زندگي سراسر مجاهدتشان. در فرازي از زيارت صديقه طاهره - سلام اللَّه عليها - آمدهاست:
يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الذي خَلَقَكِ قَبْلَ أنْ يَخْلُقَكِ وَكُنْتِ لِما امْتَحَنَكِ به صابِرَةً اي بانوي آزمودهاي كه خدايي كه تو را آفريد، پيش از آن كه بيافريندت، تو را آزمود و تو در ميدان امتحان و ابتلا صابر بودي.
و در دعاي ندبه آمدهاست: اوليائك الذين اسْتَخْلَصْتَهُمْ لنفسك... بَعْدَ أن شَرَطْتَ عليهم الزهدَ في درجات هذه الدنيا الدنيّة.... فشرطوا لَكَ ذلِكَ وَعَلِمْتَ منهم الوفاء به.
اوليايي كه آنان را براي خود برگزيدي... پس از آن كه زهد و پارسايي را در اين دنياي پست بر آنان شرط كردي... آنان آن شرط را براي تو پذيرا گشتند و تو از وفاي آنان آگاه شدي(6).
با فراهم شدن تمام اين امور ملكه عصمت در انبيا و امامان معصوم شكل مي گيرد، مع ذلك اين ملكه باعث نمي شود كه آنان كاملا بسان فرشتگان الهي هيچ گونه ميلي نفساني نسبت به پاره اي از امور نداشته باشد، لذا آنان نيز مورد فعل و ترك قرار مي گيرد،
لذا وجود ملكه عصمت در انسان باعث از بين رفتن ميل نفساني نمي شود و سلب كننده اراده و اختيار انسان نيست، تا اين كه در هر كسي پديد آمد ولو انسان هاي غير معصوم بتواند مانع او از گناه شود.(7)
بلكه خداوند در برابر اعطاي اين ملكه مسووليت سنگيني بردوش صاحبان آن قرار داده است، و خداوند بر اساس علم پيشين خود مي دانست كه ديگران توانايي چنين مسووليت هاي سنگيني را ندارند و حتي اگر اين ملكه به آنان داده شود آنان مرتكب گناه خواهند شد
لذا به انسان هاي ديگر نداده است، و الا اگر از انسان هاي ديگر نيز پايبندي به لوازم عصمت را احراز مي كرد به آنان اين ملكه را مي داد، خداي متعال به اين معنا اشاره مي كند و مي گويد:
وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون(8) و اگر خداوند خيري در آنها ميدانست، (حرف حق را) به گوش آنها ميرساند ولي (با اين حال كه دارند،) اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپيچي كرده و روگردان ميشوند.
اين آيه شريفه به خوبي مي رساند كه در افاضه فيض الهي مشكلي وجود ندارد، اگر مشكلي هست در توانايي و قابليت ماست، و همين گونه هم است، درست است كه خداي متعال علم و عصمت پيامبر و امام را به ما نداده است
چون مي دانست ما توانايي وقابليت لازم را براي تحمل آن مسووليت نداريم، اما راه وصول به مقامات و درجات عاليه را به روي ما باز گذاشت تا از طريق شريعت و تطبيق شريعت در اعمال فردي مان به آن نايل آييم چه اين كه كساني مانند سلمان و اباذر به مقامات عاليه نايل آمدند، و اصحاب امام حسين با دل بريدن از دنيا به مقامات عاليه رسيدند، اما ما چه مقدار در عمل به شريعت ملتزم هستيم!!!
هر شخصي خودش را محاسبه كند.
در نتيجه اعطاي مقام عصمت به انبياي الهي و امامان معصوم نه تنها با عدل الهي ناسازگار است بلكه عين عدل است، چون نسبت به ما مي دانست كه چنين قابليتي نداريم لذا به ما نداده است، و اگر به ما مي داد بر خلاف عدل و ضد حكمت بود مثل آن بود كه سلاح جنگي را در اختيار كودك نادان قرار دهيم او چه كار خواهد كرد!؟ جز خسارت و زيان به خود و ديگران چيزي نصيب نخواهد شد.

پاورقی:

1. صافات:160.
2. ص: 82 و 83.
3. ترجمه فولادوند، مهدي.
4. نساء: 113.
5. ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، چاپ جامعه مدرسين، ج 11، ص 162.
6. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج 5، ص 26 ـ 24.
7. ر.ك: سبحانی، منشور جاوید، ج 15، ص 328، و ج 17، ص 195 و 290 و 291.
8. انفال: 23.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.