خیلی کم خواستگار دارم

13:00 - 1394/02/08

سلام دختری 25 ساله هستم با اینکه تحصیلاتم کارشناسی ارشد است و از لحاظ اخلاقی، اعتقادی و ظاهری خود را مناسب می دانم اما تابحال خواستگاران بسیارکمی داشته ام  و اکثر پدرم بدون مشورت با من آنها را رد کرده است. مدتی نیز با یکی از همکلاسی های دوران کارشناسی ام ارتباط داشته ام و هنوز هم گاهی به او فکر می کنم ولی بخاطر شرایطش (نرفتن به سربازی و نداشتن شغل) حاضر به آمدن برای خواستگاری نشد و ولی چندبار دیگر نظر مرا در مورد خودش پرسید. در این روز ها خبرهایی که در زمینه ازدواج می شنوم اغلب مبنی بر این است که قبلا مدتی را با یکدیگر رابطه داشته اند و وسوسه ارتباط دوباره با همکلاسی ام به سراغن نی آید اما وقتی بیشتر فکر می کنم پیش خود می گویم شاید چنین چیزی در مورد من صدق نکند اکثر اوقات احساس تنهایی دارم و وقتی دوستانم رامی بینم که حتی بچه دار شده اند خود را سرزنش می کنم که شاید مشکل از طرف من باشد. احساس می کنم کم کم دارم دچار افسردگی می شوم لطفا راهنمایی ام کنید.

ممنون و سپاسگزارم. 

http://btid.org/node/63677

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 4 =
*****
تصویر سما27
نویسنده سما27 در

سلام دوست عزیز
الان فقط شما نیستید که کم خواستگار دارید. خیلی از دختران با مدرک ارشد و دکتری این وضعیت رو دارن . چون پسرهایی که از لحاظ تحصیلی هم سطحشون باشن و بتونن از لحاظ مالی هم یک زندگی رو در حد عرف بچرخونن کم هستن . خیلی از پسرها هم با اینکه شرایط ازدواج رو دارن اما دید بدی نسبت به ازدواج پیدا کردن چون بیش از حد برای داشته هاشون مثل خونه یا ماشین و پس انداز تلاش کردن و به قولی خسته شدن.
ازت خواهش میکنم سمت کسی نری برای اینکه شاید باهاش ازدواج کنی که البته با شخصیت شما هم سازگار نیست
بهترین راه اینه که طبق رشته تحصیلیت یه کاری پیدا کنی البته سعی کن یه شرکت معتبری باشه هرچقدرم حقوقش کم باشه مهم نیست یا برای تدریس به دانشگاه اقدام کن اینطوری در معرض دید افرادی هم سطح خودت هستی و وقتی هم که بقیه شان و منزلت و وقار شما رو ببینن برای ازدواج پا پیش میذارن که ازدواجتون البته با خواست خدا موفق خواهد بود.
یه مطلب دیگه اینه که به خودتون اهمیت بدین ورزش کنید و همیشه پوشش شیک و متینی داشته باشید. تو مهمونی ها به صورت مکرر شرکت کنید تا همه اخلاق خوبتون رو ببینن . و .....
به ائمه توسل کنید بهترین توسل هم اینه که روزی هزاز تا صلوات تقدیم به هر معصوم کنید که خیلی جواب میده و مهمترین و زیباترین نگاه که نگاه خداوند هست از شما بر داشته نمیشه.cheeky

تصویر zahrasadat-s

شما هزار تا هم که خواستگار داشته باشی فقط می تونی به یه دونه شون ازدواج کنی .
دنبال کیفیت باش نه کمیت .

تصویر زهرا88
نویسنده زهرا88 در

یکی بهت نظر داره بعد ناراحتی که خواستگار کمه.خواستگار زیاد داشتن فکر کردی خوبه.فقط اعصاب خوردی داره
کاش یکی مارم دوست داشت تا تکلیفمون معلوم میشد
بازم به تو...

تصویر vakili
نویسنده vakili در

بدبختی امثال شما همینه که پاک و رو راست هستن.چند روز پیش با دختری می حرفیدم خونشون شلوغ بود. پرسیدم چه خبره؟ میگه قراره برام خواستگار بیاد. گفتم الحمدالله. چند دقبقه بعد می پرسم چرا فلان درس رو قبول نشدی؟ میگه استادش عاشقم شد می خواست بیاد خواستگاریم که من قبول نکردم از لجش منو انداخت.گفتم اوکی. همینجوری لابلای صحبتامون پای چند خواستگار خیالی دیگه به خونشون باز شد

تصویر بنیامین

خیلی جالب بود
اینم یه متوهم دروغگوی دیگه :-)))))

تصویر سروناز20

اولا دعا کن خدا بهت همسر خوب و پاک عنایت کنه ...دوما  لطفا برو پست خواستگار های دروغ گو... رو بخون ...
 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

کمیتو فدای کیفیت نکن خواستگار زیاد داشتن چیزه جالبی نیست اعصاب و زندگیتو بهم میریزه از خدا بخواه همسره خوب نصیبت کنه نه خواستگار 

تصویر یه عاشق واقعی

سلام خدمت شما ..... 
مشکلتون رو به صورت دقیق متوجه نشدم !!
مشکل نبود خواستگار است ؟ 

تصویر یه عاشق واقعی

ببینید بهاره خانم 
مشکل نبود خواستگار در دوره و زمونه الان اصلا چیز پیچیده ای نیست . نه تنها شما بلکه خیلی از دخترا در بهترین شرایط مالی ، ظاهری ، تحصیلی و خیلی چیزای دیگه خواستگار مناسب خودشون رو پیدا نمی کنند .... پسرها شرایط مناسب به اعتقاد خانواده ها ندارند .... همه و همه اینها باعث میشه شما و خیلی از جوونها تنها بمونند و با اینگونه افکار و احساسات دست و پنجه نرم کنند 
ما در دورانی زندگی خودمان را سپری می کنیم که پدرو مادرانمان با سهل انگاری ها ، خودخواهی های خیرخواهانه ( به اعتقاد خودشان ) قصد خوشبختی ما را دارند و میخواهند کمترین دردسر را شما داشته باشید . اگر خواستگار شما کار نداشته باشد احساس میکنند زندگی با اون ناکامی ست ( در حالیکه خودشان شاید ابتدای زندگی با مادرتان بیکار بوده باشند ) احساس میکنند زندگی با کسی که خانه ندارد ، بی خانمانی و آوارگی به همراه دارد ( در حالیکه شاید ابتدای زندگی هیچ خونه ای نداشته اند ) احساس میکنند زندگی با کسی سربازی نرفته باشد آخر بدبختی برای شماست ..... و غیره 
در شرایط امروز جامعه شما باید تنها به فکر حفظ روحیه خودتون باشید .... 
اگر ادامه تحصیلات به شما انگیزه زندگی کردن میدهد حتما ادامه تحصیل بدید !!! 
اگر یادگیری یک حرفه و هنر مثل طراحی و اشپزی و خیاطی و خیلی چیزای دیگه به شما روحیه و نشاط میدهد حتما به دنبالش برید !!!
اگر ورزش و کوه نوردی و شنا به شما ارامش و روحیه می دهد حتما پیگیری کنید و برنامه منظم براش ترتیب بدید !!
اگر تفریح و گردش با دوستان و همکلاسی ها برای شما تولید نشاط میکند حتما سراغش برید !!
خلاصه عرض کنم باید با جایگزینی چیزای دیگه ، جلوی ناملایمات امروز و سختی های امروز بایستید .......
حقیقتا نیاز جوونها به جنس مخالف یک چیز غیرقابل انکار است حتی در سنین پایین که متاسفانه میگن صبر کنید و بذارید به بلوغ فکری برسن ... اون زمان هم موضوع مهم و حیاتی زندگانی انسان هاست .... اگر توانایی مقابله با شرایط تحمیلی امروز رو نداریم مجبور هستیم برای پژمرده نشدن به دنبال راهی باشیم ............
اگر نگاه به بچه ها و متاهلین شما رو ازرده خاطر میکنه و فرضا 10 امتیاز منفی در روح و روانتون داره سعی کنید به سرعت با چیزهایی که انرژی تون رو برمیگردونه اون رو خنثی کنید 
موفق و سربلند باشید 
یاعلی 

تصویر bahareh
نویسنده bahareh در

سلام. دیگه خودم هم نمی دونم مشکل کجاست؟ شاید هر دو!!

تصویر bahareh
نویسنده bahareh در

سلام. از همه دوستان به خاطر راهنمایی هاشون تشکر می کنم.
 

تصویر vakili
نویسنده vakili در

دخترانی رو میشناسم ک بیش تر ازدو دفعه طلاق گرفته اند اما اصلا روحیه شونونباخته اند فورا برای خودشون کسب و کار باز کرده اند و الانم دارند فعالیت می کنند.
سعی کن در معرض دید و انتخاب قرار بگیری و خوش برخورد باشی البته صد تا سفارش دیکه هم میشه بهت کنم ولی باید باید خواست خداوند باشه تا ازدواج اتفاق بیفته حالا من هی عروسی برم یا مجالس دیگع

تصویر Minoo28
نویسنده Minoo28 در

مدیر سایت نظرم دو بار اومد روی سایت لطفا یکی شو حذف کنید

تصویر خانم آسمان

بهاره جون خدارو شکر کن که خواستگار کم داری به نظرمن کیفیت تو داشتن خواستگار مهم تره تا کمیت یعنی تو حاضری چهار تا خواستگار تحصیل کرده و خانواده دار و با فرهنگ داشته باشی یا صد تا خواستگار سیکل و دیپلم با  خانواده های پرتوقع و بی فرهنگ بخوان بیان خواستگاریت و بگن باید کارمند باشی و واسه حقوقت نقشه بکشن به زن جماعت احترام نذارن.

مطمئن باش خانواده ات به خصوص پدرت بد تو رو نمیخوان یه ذره صبر کنی خواستگارها سرریز میشن فقط خواهشا زیر بار ادم بدرد نخور نرو.

 سن شما یه جوری هست که پسرهای همسن تو هنوز تکلیف سربازیشون مشخص نشده بعضی ها هنوز درگیر درس هستن.

حالا باید ببینی تو خانواده شما چه چیز مهم تر هست اگه دوست داری با یه ادم تحصیل کرده ازدواج کنی باید بری تو دانشگاه فعالیت های علمی کنی تا اونجا دیده بشی اگه مذهبی میخوای که خوب میتونی تو هیات ها و جاهای مذهبی دنبال کیس مناسب باشی. اگه هم خانوادتون یه طوری هستن که به مسائل مالی اهمیت میدن بسپر دست خود خانواده.

من اگه جای تو بودم تکلیف هم کلاسیم رو یه بار برای همیشه مشخص میکردم اگه تو خانوادتون بد نیست که دختر بیست و هفت هشت ازدواج کنه میتونی به اون اقا اطمینان بدی که من به خاطر تو صبر میکنم تا تو بری سربازی و بری دنبال کار اگه نه سنت از یه حدی بره بالا ممکنه دیگه خواستگارهای الانت رو نداشته باشی قید همکلاسیت رو بزن.

ولی ببین اول از همه نظر خانواده خودت در مورد همکلاسیت چیه؟ اصلا تو خانوادتون همچین چیزی مرسوم هست که یه دختر بیاد بگه من میخوام با یه کسی که دوست دارم ازدواج کنم! خوب حالا که خواستگار نیست میتونی روی همکلاسیت هم کار کنی البته اگه ارزشش رو داشته باشه.

ازدواج کردن هم به نظر من مثل اینهایی هست که عشق خارج زندگی کردن دارن وقتی میرن اونور دلشون همش ایران هست وقتی میان ایران دلشون همش خارجه حالا فکر نکن اونور یعنی بعد ازدواج خبری هست.

ازدواج خوبه ولی خوبش خوبه نه اینکه فقط بخوای برای انجام وظیفه ازدواج کنی باید درست انتخاب کنی هدف داشته باشی عاشق باشی.

 

تصویر احسان ا

 یه ذره صبر کنی خواستگارها سرریز میشن???!!!!!!!!!!!! smileysmiley

تصویر Minoo28
نویسنده Minoo28 در

حرفای خانم دکتر زیادی ایده آله و مال کشوری مثل ایران نیست.
خواستگار داشتن تا سن چهل سالگی دختر هم می تونه اتفاق بیفته بستگی به خانواده و شرایط زندگی و صدالبته شانس دختره بستگی داره که خواستگار به خونه اش سرازیر بشه . حتی به محل زندگی هم ربط داره توی محله ی ما دختراش شاغل و تحصیلکرده هستند و بالای 25 سال ازدواج می کنن و هر چه سن بالاتر بره اصلا مایه عیب و ننگ دختر نیست چون موقعیت شغلی و تحصیلی و خانوادگی دختر بالاتر می ره و آیا این باعث افتخار پسر نیست که با دختر کاملا دانا و آگاه به مسائل روز اجتماع زندگی کنه و فرزندان باهوش داشته باشه؟؟؟!

تصویر Minoo28
نویسنده Minoo28 در

حرفای خانم دکتر زیادی ایده آله و مال کشوری مثل ایران نیست.
خواستگار داشتن تا سن چهل سالگی دختر هم می تونه اتفاق بیفته بستگی به خانواده و شرایط زندگی و صدالبته شانس دختره بستگی داره که خواستگار به خونه اش سرازیر بشه . حتی به محل زندگی هم ربط داره توی محله ی ما دختراش شاغل و تحصیلکرده هستند و بالای 25 سال ازدواج می کنن و هر چه سن بالاتر بره اصلا مایه عیب و ننگ دختر نیست چون موقعیت شغلی و تحصیلی و خانوادگی دختر بالاتر می ره و آیا این باعث افتخار پسر نیست که با دختر کاملا دانا و آگاه به مسائل روز اجتماع زندگی کنه و فرزندان باهوش داشته باشه؟؟؟!

تصویر احسان69

خانم دکتر شما چند مدت ازون آقا بیخبر بودی؟ اون آقا چقدر واست صبر کرده بود؟

تصویر خانم آسمان

بی خبر بی خبر که ازش نبودم گاهی احوالپرسی میکردیم.
تمام قهرها هم فکر کنم دلیلش این بود که من تکلیفش رو مشخص نمیکردم فرض کن یه رابطه رو هوا باشه فکر کنم پسرها خیلی کلافه میشن از اینطور رابطه ها حتی من میگفتم اجازه نداری بگی من دوست دخترت هستم تا میومد حرف جدی بزنه میپیچوندمش الان که فکر میکنم میبینم همش من مقصر بودم.

ولی به اندازه یه سربازی صبر کردم الان کار هم پیدا کرده.

برای همین به خانوم کاربر میگم اگه ارزشش رو داره برای هم کلاسیش  صبر کنه چون من هر چی مورد دیگه تو این مدت بود رو اصلا نمیتونستم بهشون فکر کنم.

دقیقا حس یه ادم خیانت کار بهم دست میداد اگه میخواستم به کسی دیگه فکر کنم هر کاری میکردم ازش بدم نمی اومد هر چقدر هم که از دست هم عصبانی بودیم سعی میکردم با یه شوخی برطرف کنم.

ترس من همیشه از این بود که خانواده اون قبول نکنن بعد اینکه دوستهام اشناهام چه قضاوتی میکنن. هنوز هم این ترسها باهام هست ولی این دفعه میخوام مقابل ترسهام وایستم.

نمیدونم اون چه ترسهایی داشت  یا هنوز هم داره.

تصویر Minoo28
نویسنده Minoo28 در

دوست خوبم ازدواج مشکل اول جامعه ماست . پسرا بخاطر بی پولی ازدواج نمی کنند و دخترا هم به خاطر نداشتن خواستگار.
اصلا خودتو ناراحت نکن . اگر خدا بخواد همه چی حله حله

تصویر bahareh
نویسنده bahareh در

سلام خانم دکتر.
دقیقا مشکل من هم همین جاست که با خودم فکر میکنم اگه روزی قرار باشه با کس دیگه ای ازدواج کنم نمی تونم فکر اون همکلاسیم را از ذهنم به در کنم با اینکه الان مدت زیادی از آخرین ارتباطمون میگذره اما شاید اغراق نباشه اگه بگم هر روز بهش فکر می کنم و شاید این قضیه به این دلیل باشه که هیچ چیز بدی در طول مدتی که در دانشگاه و یا خارج از اون میشناسمش ازش ندیدم و یا بخاطر حرف خودشم در این مورد که فقط و فقط به دلیل شرایطش بوده که جلو نیومده . تا جایی که میشناسمش به نظرم آدم معقول و مناسبی به نظر میاد و قبلا هم این موضوع را بهش گفتم که حاضرم تا زمانی که درس و سربازیش تموم میشه صبر کنم اما جوابی که شنیدم این بوده که به خاطر من به بخت خودت پشت نکن. سخت دچار تردید و دودلی هستم. دو دل بین اینکه واقعا حاضره جلو بیاد یا نه فقط در حد حرفه؟ دو دل بین پرسیدن یا نپرسیدن در مورد تصمیمش برای آخرین بار و به صورت قطعی؟ تردید در مورد ذهنیتی که ممکنه در مورد من براش پیش بیاد.
 

تصویر mahdipour
نویسنده mahdipour در

با سلام

برای پاسخ  سوال شما خواهر گرامی :

1.با توجه به اینکه شما موفقیت های علمی خوبی کسب کرده اید و این قابل تحسین هست،به هرحال موقعیت شما با دیگر افراد فرق می کند،باید اندکی منتظر  وصبور باشید .

2.پدرتان ولی شما ست وزندگی شما برایش خیلی مهم است،و دوست ندارد جگر گوشه خود را به کسی بسپارد که اعتماد ندارد، پس نگران این موضوع نشوید،منتها از طریق مادرتان می توانید این موضوع را در قالب مشورت و داشتن یک ملاک و معیار واحد برای خواستگاری داشته باشید و شما را در جریان خواستگاری ها بگذارد هر چند نظرش عدم موافقت باشد.

3.موانع ازدواج خودتان را یکبار دیگر بررسی کنید،مثلا مواردی مثل: نحوه برخورد شما یا خانواده و یا محل زندگیتان،یا مسایل دیگر...با شناخت و کشف موانع می توان امید بیشتری به یک ازدواج خوب داشت.

4.حضور در مکان های مذهبی و اجتماعی، البته با نیت صادقانه،مثلا: در فعالیت های پایگاه های بسیج حضور داشته باشید ویا در مجالس روضه ،ختم.

این حضور با متانت و فعالیتهای پاک و صادقانه می تواند یکی از اسباب معرفی شما و زمینه ساز ازدواج(با یک همسر مناسب و هم شان شما) باشد.

5.پیوسته به خدا توکل کنید،واز او غافل نشوید که همه امورات عالم با عنایت و خواست او تدبیر می شود.

6.شرایط و ملاک های ازدواج را یک بار دیگر با خانواده در میان بگذارید وبه یک وحدت برسید، واز ایجاد شرایط سخت و نامناسب بپرهیزید،البته ملاک های معقول و صحیح را بپذیرید و نسبت به پایبندی  آن محکم و استوار باشید.(ملاک های ایمان و اخلاق ،اصالت خانواده،هم کفو هم فرهنگ بودن،جمال،سن و تحصیلات متناسب با شما...از مواردی است که در ازدواج باید مورد توجه واقع شود.)

7.به ارتباط گذشته دوستانتان فکر نکنید،و تصور اینکه ترجیحا باید یک رابطه قبلی باشد تا امید به ازدواج موفق و دلخواه داشته باشیم فکر صحیح نیست، و همچنین روابطی که دور از اطلاع خانواده انجام می گیرد معمولا نتایج خوبی را به دنبال ندارد از این رو فقط در قالب خواستگاری (با حضور پدر و مادر شان) رسمی حضور آنها را بپذیرید .

موفق و سرافراز باشید.