چکیده:نسبت شرابخواری به ساحت مقدس حضرت امیرالمومنین(علیهالسلام) از وقیحترین و شنیعترین و تاسفبارترین نسبتی است که دشمنان ولایت و امامت به آن دست زدند تا اولا: این لکه ننگ شرابخواری را از تارکِ تاریکِ اربابان خود [عمر و معاویه] پاک نمایند و ثانیا: منزلت رفیع امیرالمومنین(علیهالسلام) را پائین آوردند و ایشان را در میان مردم، خار و خفیف سازند تا به گرد او نروند و به او متمایل نشوند.
نسبت شرابخواری به ساحت مقدس حضرت امیرالمومنین(علیهالسلام) از وقیحترین و شنیعترین و تاسفبارترین نسبتهایی است که دشمنان ولایت و امامت به آن دست زدند تا اولا: این لکه ننگ شرابخواری را از تارکِ تاریکِ اربابان خود پاک نمایند و ثانیا: منزلت رفیع امیرالمومنین(علیهالسلام) را پائین آوردند و ایشان را در میان مردم، خار و خفیف سازند تا به گرد او نروند و به او متمایل نشوند.
ما در چندین پست به بررسی دقیق و مبسوطی در مورد این اتهام پرداختیم.[1] اکنون در این مقاله در صدد آن هستیم که روایات ساختگی اهل سنت بر این مطلب را از نظر دلالت و سند مورد بررسی قرار دهیم تا کذب آنها بر همگان روشن گردد.
«ترمذی» روایتی جعلی از طریق «ابوجعفر رازی» و او از «عطاء بن سائب» و او از «ابی عبدالرحمن سلمی» نقل میکند که علی(علیهالسلام) فرمود: «[گروهى از صحابه، به دعوت عبدالرحمن بن عوف پسر عموی عثمان، در خانهی وی جمع شده بودند] عبدالرحمن بن عوف برای ما غذائی درست کرد و ما را دعوت نمود و به ما شراب داد و نوشیدیم، سپس وقت نماز فرا رسيد، و منرا [برای امامت نماز جماعت مغرب] مقدم کردند. در نماز سوره كافرون را قرائت كردم و پس از آيهی «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُون»، گفتم: "و نحن نعبد ما تعبدون!". پس از اين واقعه آيهی ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى﴾ [نساء/43] اى اهل ايمان! در حالى كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد» نازل شد.[2]
روایت جعلی دیگری را «ابی داود» در سنن خود از طریق «سفیان ثوری» و او از «عطاء بن سائب» و او از «ابی عبدالرحمن سلمی» نقل میکند که علی(علیهالسلام) فرمود: «شخصی از انصار، او و عبد الرحمن بن عوف را دعوت نموده و به آن دو _ قبل از نزول حرمت شراب _ شراب نوشانيد؛ علی در نماز مغرب، امام ايشان شده و سوره کافرون را اشتباه خواند؛ پس آيه نازل شد که: "لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری"».[3]
بررسی دلالی روایات:
در متن این دو روایت تناقض وجود دارد؛ زیرا در یکی میزبان «عبدالرحمن بن عوف» است و در دیگری شخصی از انصار. آن شخص از انصار قطعا عبدالرحمن بن عوف نبوده، چراکه او از مهاجرین بنیامیه و قریش است. و در نظر علمای حدیث، وجود این تناقض، در حالیکه روات دو روایت، یکی هستند دلالت بر دروغگو و یا کمحافظه بودن راویان یکی از روایات و یا هر دوی آنها میکند.
بررسی سند روایات:
1. ابی عبدالرحمن سلمی از دشمنان امیرمؤمنان(علیهالسلام) است.
در همه روایاتی که در صحاح سته در اینباره آمده است راوی اصلی و ناقل اصلی قصه از امیرمومنان(علیهالسلام) «ابی عبدالرحمن سلمی» است كه وی از دشمنان امیرالمومنین(علیهالسلام) بوده است. وی از کسانی است که در لشکر حضرت بود، اما به اقرار خویش در باطن با حضرت دشمنی داشت. طبری در کتاب «المنتخب من ذیل المذیل» در احوالات او چنین نقل میکند: «ابو عبد الرحمن السلمی؛ اسم او عبدالله بن حبیب است... شخصی به ابو عبدالرحمن گفت: تو را به خدا قسم میدهم! چه زمانی با علی(علیهالسلام) دشمن شدی؟ آیا همان زمانی نبود که در کوفه مالی را تقسیم نمود، اما به تو و خانوادهات چیزی نداد؟ پاسخ داد: آری».[4]
«ابراهیم ثقفی» نیز در کتاب «الغارات» نام وی را در میان عدهای از فقها آورده که با امیرالمومنین(علیهالسلام) دشمن بودهاند.[5]
باید از علمای اهل تسنن سؤال كرد كه آیا میتوان به روایت چنین شخصی اعتماد كرد؟ مگر نه این كه به اتفاق شیعه و سنی، كسی كه با امیرالمومنین(علیهالسلام) دشمن باشد، منافق است؟ آیا به روایت شخص منافق میتوان اعتماد کرد و به امیرالمومنین(علیهالسلام) تهمت زد؟[6]
بنابراین، هر دو روایتی كه در صحاح سته اهل سنت آمده، به خاطر بودن این شخص در سلسله سند، از اعتبار ساقط است.
2. عطاء بن سائب دیوانه شد.
پس از ابی عبدالرحمن سلمی که در رأس سلسه راویان بود دومین راویای که همه روایات صحاح سته، در اینباره به او برمیگردد، عطاء بن سائب است؛ یعنی سند هر روایتی را که در اینباره بنگری عطاء بن سائب را در آن سند خواهی یافت و او تنها کسی است که این مطلب را از ابی عبدالرحمن سلمی نقل میکند. در اینجا دو احتمال وجود دارد: 1. اینکه ابوعبدالرحمن این روایات را جعل کرده است و عطاء بن سائب نیز آنها را از وی نقل میکند. 2. اینکه خود عطاء بن سائب این روایات را ساخته باشد و به دروغ به ابوعبدالرحمن نسبت دهد.
«مزی» در «تهذیب الکمال» درباره عطاء بن سائب مینویسد: «از یحیی روایت شده است که گفت: عطاء دچار اختلاط و دیوانگی شد و تنها اگر کسی از او در ابتداء حدیثی شنیده باشد صحیح است ... از یحیی بن معین شنیدم که میگفت: لیث بن أبی سلیم مانند عطاء بن سائب ضعیف است».[7]
«هیثمی» نیز در رد روایت وی میگوید: «این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده است و در سند آن عطاء بن سائب است و او نیز دیوانه شد».[8]
«ابن حجر» نیز در مورد روایت او میگوید: «اشکال این روایت از عطاء بن سائب است، زیرا او دیوانه شد».[9]
«ذهبی» نیز در احوالات وی میگوید: «یحیی گفته است: نمیتوان به او استدلال کرد».[10]
«ابن صلاح شهروزی» نیز میگوید: «او در اواخر عمرش دیوانه شد.... و اهل علم، روایت کسانی که از او در اواخر عمرش نقل کردهاند را ترک میکنند».[11]
«ابن ملقن شافعی مصری» میگوید: «عطاء بن سائب دیوانه شد. پس کسی که از او قبل از اختلاط و دیوانگیاش حدیث روایت کرده باشد صحیح است و کسی که بعد از دیوانگی از وی روایت نموده باشد صحیح نیست، همچنانکه احمد بن حنبل و دیگر حفاظ حدیث بر این نکته تصریح کردند».[12]
«البانی» نیز میگوید: «وی دیوانه شده است».[13]
3. ابوجعفر الرازی، در نقل روایت ضعیف بود.
سومین راوی كه در طریق روایت ترمذی وجود دارد «ابو جعفر رازی» است كه بسیاری از بزرگان اهل تسنن وی را تضعیف كردهاند. مزی در تهذیب الکمال درباره او میگوید: «عبد الله از پدرش احمد بن حنبل نقل میکند که وی در روایت قوی نیست ... از عمرو بن علی روایت شده است که گفت: او ضعیف است؛ اگر چه راستگوست اما حفظ او بد است. ابو زرعه گفته است: او پیرمردی است که غلطهای بسیاری دارد. زکریا بن یحیی ساجی گفته است: او راستگویی است که حرفهای او محکم نیست. نسایی نیز گفته است: او قوی نیست».[14]
ابن حجر عسقلانی نیز میگوید: «ابن حبان گفته است: او از مشاهیر روایات، غیر قابل قبول نقل میکند؛ به نظر من استدلال به روایت او صحیح نیست، مگر زمانی که با روایات ثقات موافق باشد. عجلی نیز گفته است: او قوی نیست».[15]
4. سفیان ثوری، مدلس مشهور و از دیوانهها روایت میكرد.
در سند روایت أبی داود، سفیان ثوری نیز وجود دارد كه از مدلسین مشهور است.
«تدلیس» در اصطلاح علم رجال به عمل محدِّث و راوی گفته میشود که با آن عیب و ضعف سندِ روایت پوشانیده شود. بنابراین، هرگاه راوی با ذکر یا حذف کلمات یا نام افرادی در سلسله سند بکوشد که ضعف سند روایت را بپوشاند یا آن را برتر از میزان وثاقت واقعیاش نشان دهد، اصطلاحاً «مدلِّس» خوانده میشود.
طبق آن چه بزرگان اهل سنت گفتهاند: تدلیس سفیان ثوری از نوع تدلیس «تسویه» بوده است. در تعریف این نوع از تدلیس گفتهاند: «گاهی برای حسن کردن حدیثی چیزی از آن حدیث كم میكرد یا دیگری چنین میكرد، به این جهت كه یا آن شخص ضعیف یا كوچك بوده است».
تدلیس تسویه این است که راوى روایتى را از استادش روایت کند ولى راوى ضعیفى که بین دو راوى ثقه آمده آنرا حذف کند تا دیگران فکر کنند که این ثقه از ثقه دیگر شنیده است. بهعنوان مثال: «عبیدالله بن عمرو عن اسحاق بن أبى فروة عن نافع» در این سند عبیدالله بن عمرو، و نافع هر دو ثقهاند ولى اسحاق بن أبى فروة که بین آندو قرار دارد ضعیف است؛ حالا اگر راوی بیاید اسحاق بن ابى فروه که ضعیف است را حذف کند و سند را چنین بیان کند: «عبیدالله بن عمرو عن نافع» این راوى تدلیس تسویه نموده است.[16]
سیوطی مینویسد: «ابن قطان در باره این نوع تدلیس میگوید: این بدترین نوع تدلیس است».[17] سیوطی مینویسد: «خطیب بغدادی میگوید: اعمش و سفیان ثوری این كار را انجام میدادهاند.... عراقی گفته است: هر كسی كه این كار را عمداً انجام دهد، به روایتش ضرر میزند و روایتش مورد اعتماد نیست. شیخ الاسلام [ابن حجر عسقلانی] گفته است: شكی نیست كه تدلیس تسویه موجب جرح است و اگر سفیان ثوری و یا اعمش كه مبتلا به این نوع تدلیس هستند، این عذر آنها از آنها پذیرفته نمیشود كه كسی بگوید آن دو این نوع تدلیس را در مورد كسی به كار میبردهاند كه نزد خودشان ثقه بودهاند؛ ولی نزد غیر آنها ضعیف بودهاند».[18]
و طبق اصول مالك بن انس روایت مدلس مطلقاً حجت نیست. سخاوی در فتح المغیث مینویسد: «تدلیس، اگر ثابت شود كه كسی آن را انجام داده است، عیب است و به هیچ وجه روایت وی پذیرفته نمیشود. قاضی عبدالوهاب گفته است: این مطلب با مبنای مالك بن أنس موافق است».[19]
خطیب بغدادی، میگوید: «از شعبه شنیدم كه میگوید: تدلیس در حدیث بدتر از زنا است، اگر من از آسمان سقوط كنم، برایم بهتر است از این كه تدلیس كنم».[20]
با این حال، چگونه میتوان به روایتهای سفیان ثوری اعتماد كرد؟
سفیان ثوری، از دیوانهها روایت نقل میكرد:
«ذهبی» رجالی مشهور اهل سنت درباره سفیان ثوری مینویسد: «شبابه از شعبه نقل میكند كه وی گفت: زمانی كه سفیان از مردی برای شما حدیث نقل كرد كه او را نمیشناختید، از او قبول نكنید؛ زیرا او از افرادی مثل ابی شعیب دیوانه روایت نقل میكند».[21] آیا به روایت چنین شخصی میتوان اعتماد كرد؟
در نتیجه: هر دو روایت، چه روایت ترمذی و چه روایت سنن ابی داود از نظر سندی مشكل دارند و غیر قابل قبول هستند.
_____________________________________
پینوشت:
[1]. شرابخواریهای عمر در این دو پست بررسی شد: شرابخواری اربابان خود را به امیرالمومنین نسبت میدهند. یک شرابخوار را خلیفه پیامبر کردند. شرابخواریهای معاویه در این پست بررسی شد: خالالمومنین شرابخوار از آب درآمد!. چند روایت جعلی در مورد نسبت ناروای شرابخواری به حضرت علی و پیامبر(علیهماالسلام) نگاه برخی عالمان اهل تسنن به آن، در این پست ذکر شد: تهمتی عظیم و نسبتی ناروا به امیرالمومنین و پیامبر
[2]. «3300، حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ الرَّازِىِّ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِى عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِىِّ عَنْ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ قَالَ صَنَعَ لَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ طَعَامًا فَدَعَانَا وَ سَقَانَا مِنَ الْخَمْرِ فَأَخَذَتِ الْخَمْرُ مِنَّا وَحَضَرَتِ الصَّلاَةُ فَقَدَّمُونِى فَقَرَأْتُ ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ﴾ لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ. قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ﴾». سنن الترمذی، ج4، ص305، ح5016؛/ و فی ظلال القرآن، سید قطب، ج2، ص377.
[3]. «3673، حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ سُفْيَانَ حَدَّثَنَا عَطَاءُ بْنُ السَّائِبِ عَنْ أَبِى عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِیِّ عَنْ عَلِیِ بْنِ أَبِى طَالِبٍ(عَلَيْهِالسَّلاَمُ) أَنَّ رَجُلاً مِنَ الأَنْصَارِ دَعَاهُ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ فَسَقَاهُمَا قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ فَأَمَّهُمْ عَلِىٌّ فِى الْمَغْرِبِ فَقَرَأَ ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ﴾ فَخَلَطَ فِيهَا فَنَزَلَتْ ﴿لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ﴾». سنن أبی داود، ابن أشعث سجستانی، ج2، ص182.
[4]. «وأبو عبدالرحمن السلمی واسمه عبد الله بن حبیب ... قال رجل لأبی عبدالرحمن أنشدك الله متى أبغضت علیا(علیهالسلام) ألیس حین قسم قسما بالكوفة فلم یعطك ولا أهل قال أما إذ نشدتنی الله فنعم». المنتخب من ذیل المذیل، ص147.
[5]. «ومنهم (ای المنحرفین عن علی) أبو عبدالرحمن السلمی [القاری]: عن عطاء بن السائب قال: قال رجل لأبی عبدالرحمن السلمی أنشدك بالله تخبرنی فلما أكد علیه قال: بالله هل أبغضت علیا إلا یوم قسم المال فی أهل الكوفة فلم یصبك ولا أهل بیتك منه شیء؟ قال: أما إذا أنشدتنی بالله فلقد كان ذلك». الغارات، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی(م۲۸۳ق)، ج2، ص567؛/ ابن ابی الحدید نیز در کتاب شرح نهج البلاغه، در ج4، در فصل «ذکر فی المنحرفین عن علی» کلام صاحب الغارات را نقل مینماید و بر آن صحه میگذارد.
[6]. ما به طور مبسوط در این پست «حب و بغض امیرالمومنین راهی برای شناخت منافق» به بررسی روایاتی پرداختیم که دشمن حضرت علی(علیهالسلام) را منافق معرفی کرده است.
[7]. تهذیبالکمال فی اسماءالرجال، جمال الدین یوسف مزی، ج20، ص91.
[8]. مجمع الزوائد . منبع الفوائد، نورالدین علی بن أبی بکر هیثمی، ج4، ص83.
[9]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، ج4، ص338.
[10]. میزان الاعتدال، ج3، ص71
[11]. «اختلط فی آخر عمره.... وتركوا الاحتجاج برواية من سمع منه آخرا». علوم الحدیث، أبُو عَمْرٍو عُثْمَانُ ابْنُ المُفْتِي صَلاَحِ الدِّيْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ بنِ عُثْمَانَ بنِ مُوْسَى الکردی، الشَّهْرُزُوْرِیّ (السلیمانیة)، المَوْصِلِیُّ المعروف بـابن الصلاح، دار الفكر- دار الفكر المعاصر، 1425هـ - 2004م، ص392.
[12]. البدر المنير فی تخريج الأحاديث والأثار الواقعة فی الشرح الكبير، ابن الملقن سراج الدين أبوحفص عمر بن علی بن أحمد الشافعی المصری(م804هـ)، محقق: مصطفى أبو الغيط وعبدالله بن سليمان و ياسر بن كمال، ریاض، دار الهجرة للنشر والتوزيع، چاپ اول، 1425هـ-2004م، عدد الأجزاء:9، ج2، ص489.
[13]. إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، محمد ناصر الدين الألبانی(م1420هـ)، إشراف: زهير الشاويش، بیروت، المكتب الإسلامی، چاپ دوم، 1405هـ - 1985م، ج8، ص308، و ص320.
[14]. تهذیب الكمال، ج33، ص195.
[15]. تهذیب التهذیب، ج12، ص57.
[16]. ر.ک: سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر(م۹۱۱هـ)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثة، ج۱، ص۲۲۴؛/ مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، ابن صلاح، دمشق، چاپ مصطفی دیب البغا، ۱۴۰۴-۱۹۸۴، ج۱، ص۴۴؛/ و الکفایة فی علم الروایة، خطیب بغدادی، احمدبن علی، بیروت، چاپ احمدعمرهاشم، 1406-1986، ص395؛/ و عسقلانی، ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، بیروت، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و محمداحمد عبدالعزیز، 1405-1984، ص63.
[17]. تدریب الراوی، ج1، ص187.
[18]. همان.
[19]. فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، باب التدلیس، ج1، ص203.
[20]. الكفایة فی علم الروایة ، ج3، ص287، شماره 1137 تا 1141.
[21]. میزان الاعتدال، ترجمه الصلت بن دینار، ج2، ص371، رقم3906.
نظرات
سعدبن عبيده در مورد دشمنی "عبدالله بن حبیب ابو عبدالرحمن بن سلمی"، مى گويد:
«ميان حيّان و ابوعبدالرحمن سلمى درباره على(علیه السلام) سخنانى رفت و ابوعبد الرحمن روى به حيان كرد و گفت: مى دانى كه چه عاملى دست مولايت على را در خون ريزى باز گذاشته است؟
حيان گفت: چه چيز؟
عبداللّه سلمی گفت: ما شنيده ايم كه پيامبر به اصحاب بدر فرمود هر كارى را كه مى خواهيد انجام دهيد, زيرا خداوند شما را آمرزيده است. يا سخنى به همين مضمون». [ابن هلال ثقفى، الغارات، ترجمه آيتى، ص209]
اظهار نظرهاى يادشده كه نشان دهنده بدبينى و دشمنى عبداللّه بن حبيب با على(ع) است, بيقين اعتبار روايات را درمورد شخصيت على(ع) لرزان مى سازد و در عوض, احتمال ساختگى بودن روايت مورد بحث را تقويت مى كند