پیوندی از سر رحمت با ام‌سلمه

01:09 - 1395/07/01

چکیده:مخالفان اسلام در تلاش‌اند، که به هر شیوه‌ای به اسلام و رسول گرامی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن ضربه وارد کنند، و یکی از مسائلی که مستمسک آنان قرار گرفته است ازدواج‌های متعدد پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. آنان بر این اساس که مفهوم زندگی جز ارضای تمایلات جنسی و اشباع غرایز و امیال حیوانی نیست، سعی نموده‌اند که رفتار پیامبر را نیز در این چهارچوب معنا کنند، و ایشان را فردی معرفی کنند که بر هواهای نفسانی خویش تسلط ندارد. از این رو، دست به ازدواج‌های متعددی زده است.

پیوندی از سر رحمت با ام‌سلمه

مخالفان اسلام در تلاش‌اند، که به هر شیوه‌ای به اسلام و رسول گرامی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن ضربه وارد کنند، و یکی از مسائلی که مستمسک آنان قرار گرفته است ازدواج‌های متعدد پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. آنان بر این اساس که مفهوم زندگی جز ارضای تمایلات جنسی و اشباع غرایز و امیال حیوانی نیست، سعی نموده‌اند که رفتار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را نیز در این چهارچوب معنا کنند، و ایشان را فردی معرفی کنند که بر هواهای نفسانی خویش تسلط ندارد. از این رو، دست به ازدواج‌های متعددی زده است.

این شبهه و شبهاتی از این نحو، در نظر افرادی که با تاریخ اسلام و همسران پیامبر آشنایی دارند، بی‌معناست. زیرا که بر اساس آن‌چه در تاریخ نقل شده است، رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بیست و پنج سال اول زندگی خویش، با هیچ زنی رابطه نداشته است، و بعد از آن نیز با بانویی به نام خدیجه ازدواج می‌کند، که بنا بر نقل بعضی از سیره‌نویسان بیوه بوده[1] است. و این در شرائطی بوده که فرهنگ و شرایط خاص زمان زندگی ایشان، هیچ‌گونه اشکال و عیبی برای ازدواج‌های متعدد نمی‌دیده است، بلکه ازدواج‌های متعدد را به عنوان یک رسم و فرهنگ در میان عرب آن زمان رواج داشته است.

ازدواج رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با هر یک از همسران خویش، دلایل متعدد داشته است، که پرداختن به تمام آنان در این نوشتار امکان‌پذیر نیست از این‌رو، در ادامه ما با معرفی یکی از زنان رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دلیل ازدواج پیامبر با ایشان را از نظر اسلام شناسان تحلیل می‌کنیم.

یکی از همسران رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) «هند بن ابو امیه بن مغیره مخزومی» ملقب به «ام‌سلمه» بود است. و مادرش «اتکه» دختر «عامر بن ربیعه بن مالک» است.[2] پدرش به خاطر جود و بخشندگی به «زاد الرکاب» مشهور شده بود.[3]

«ام‌سلمه» در نوجوانی با «ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد مخزومی» ازدواج کرد و با ظهور اسلام و قبل از این‌که رسول خدا موظف به آشکار کردن، دین مبین اسلام گردد، این زن و شوهر جز لبیک گویان به اسلام قرار گرفتند و در زمره مسلمانان در آمدند.[4] آن دو بعد از مدتی به خاطر فشارهایی که از سوی مشرکان مکه و اقوام خویش بر آنان وارد شده بود، همراه با دیگر مسلمانان به حبشه هجرت کردند[5] ولی بعد از مدتی با انتشار خبر خودداری قریش از اذیت و آزار مسلمانان، با همسرش از حبشه به مکه بازگشت؛ ولی چون خبر دروغ بود، برای رهایی از فشار مشرکان، دوباره به حبشه بازگشتند.[6]

سرانجام در سال سیزدهم بعثت به همراه همسرش تصمیم گرفتند به مدینه (یثرب) هجرت کنند؛ امّا بنی‌مخزوم مانع مهاجرت امّ‌سلمه و سلمه، تنها فرزندش که در حبشه متولد شده بود، شدند و نهایتاً ابوسلمه به تنهایی راه یثرب را در پیش گرفت ام سلمه پس از چندی دوری از شوهر، در نهایت با رضایت بنی‌مخزوم به اتفاق فرزندش سلمه و با همراهی «عثمان بن طلحه» از «بنی‌عبدالدار» عازم یثرب شد.[7]

همسر ام سلمه، یکی از صحابه جلیل‌القدر  رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود، که در مدت حیات خویش خدمات زیادی برای اسلام انجام داد، وی در جنگ بدر و احد شرکت داشت، و در جنگ احد، مجروح گردید، و بعد از یک ماه بستری شدن، در حالی که به ظاهر سلامت به نظر می‌رسید، از سوی رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به منطقه قطن فرستاده شد، وی بعد از ده روز به مدینه بازگشت، و در این زمان، زخم وی دچار عفونت گشته، و به این علت وی به شهادت رسید.[8] در مورد منزلت او همین بس که هنگام وفات او، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هفت تکبیر گفت، و صحابه از علت آن پرسیدند و گفتند: «اين از سهو بود يا فراموشى؟» پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «نه سهو بود و نه فراموشى، اگر بر ابو سلمه هزار تكبير گفته بودم شايسته آن بود».[9]

ام‌سلمه از همسر خویش چهار فرزند به نام‌های سلمه، عمر، زينب و درّه داشت. و بعد از پایان عده خویش به همسری رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آمد.[10] و انگيزه ازدواج رسول خدا با ام سلمه اين بود كه وى زنى پير و داراى ايتام بود و نمى‌‏توانست يتيمان خود را اداره كند[11] و علاوه بر آن، ام‌سلمه و همسرش زحمات زیادی برای دین مبین اسلام کشیده بود، از این‌رو مصلحت نبود که بی‌سرپرست رها گردد.

این مسأله آن‌چنان اهمیت داشت که خود ام‌سلمه در زمان خواستگاری رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن را برای خویش گوش‌زد می‌کند و می‌گوید: زمانی که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) من‌را از پسرم خواستگاری کرد، من گفتم چه كنم يا بايد پيشنهاد رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را رد كنم يا بايد با همه نان‏خورهاى خود پيش او روم و آنان را بر او مقدم بدارم! پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فردا باز آمد و خواستگارى را تكرار فرمود، من به پسر خود گفتم اگر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بار ديگر باز آمدند اختيار دارى كه من‌را به همسرى ايشان درآورى، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بار ديگر باز آمد و ام سلمه به ازدواج حضرت ختمى مرتبت(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درآمد.[12] 
در نقلی دیگر چنین آمده است: زمانی رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیشنهاد خویش را به ام سلمه داد، وی به پیامبر جواب رد داد و زمانی که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) علت را جویا شد وی این‌گونه گفت که: «من زنی سال‌خورده هستم و مادر چند کودکان یتیم‌ام» که پیامبر در پاسخ ایشان فرمودند: «این‌که گفته‏‌اى سال‌خورده‏‌اى من از تو سال‏‌خورده‏‌ترم و اين‌كه گفته‌‏اى مادر يتيمانى، هزينه و سنگينى اداره آنان بر عهده خدا و رسول خداست‏».[13]

اکنون، با توجه به توضیحاتی که بیان شد، چه کسی قبول می‌کند که ازداوج رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با "ام‌ا‍‌‌‌سلمه" بر اساس خواهش‌های نفسانی بوده باشد!؟ حال آن‌که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آن زمان رئیس جامعه اسلامی بوده، و تمام مسلمانان علاقه‌مند بوده‌اند که با وی ارتباط خویشاوندی داشته باشند، و چرا ایشان باید با زن بیوه‌ای ازدواج کنند که تا مدت‌ها به خاطر شیر دادن به فرزند خویش به وظایف همسرداری عمل نمی‌کرده است[14] و آیا این ازدواج می‌توانسته در غیر مسیر الهی و انسانی باشد!؟ پاسخ به این سوال و سوالاتی دیگر از این قبیل، مسأله ایست که هیچ‌گاه معاندان اسلام نمی‌توانند پاسخی برای آن داشته باشند.

قضاوت در این باره را به عقل‌های بیدار و دوست‌دار حقیقت می‌سپاریم.

___________________________________________________________________
پی‌نوشت
[1] بدون شک حضرت زهرا دختر پیامبر گرامی اسلام است
http://www.btid.org/fa/news/96575
[2]. طبقات الکبری، محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. ج8،ص69.
[3]. كتاب المحبر، ابو جعفر محمد بن حبيب بن امية الهاشمى البغدادي(م 245)، تحقيق ايلزة ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديدة، بى تا.ص177.
[4]. طبقات الکبری ، ج3،ص205.
[5]. السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.، ج ۱، ص ۳۲۶،/ طبقات الکبری،ج8،ص88.
[6]. السیرة‌النبویه، ج ۱، ص ۳۶۶/ طبقات الکبری ، ج3،ص205.
[7]. الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995. ج ۸، ص ۴۰۴- ۴۰۵.
[8]. طبقات الکبری ، ج3،ص206.
[9]. تاريخ طبرى ، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش ج4،ص 1293.
[10]. طبقات الکبری ، ج3،ص205ـ 206.
[11]. علامه طباطبایی،ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامي، ج16ص480.
[12]. الطبقات‏الكبرى/ترجمه،ج‏8،ص‏89.
[13]. همان،ص92-93.
[14]. همان.

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****