اگر شخص در برابردستور خداوند (که امر به توسل به اولیاء الهی کرده) استکبار نورزد و انکار مقامات الهی ائمه(علیهمالسلام) نکند اشکالی ندارد که انسان حاجت خود را از خداوند بخواهد هرچند که خدای متعال این حاجات را از طریق واسطه فیض میان خود وخلقش یعنی ائمه(علیهمالسلام) برآورده می کند، اما اگر شخص در برابر دستور الهی توسل استکبار ورزد و انکار مقامات الهی ائمه(علیهمالسلام) بکند، بحث کفر نا فرمانی او غیر قابل اغماض است زیرا خداوند در قرآن کریم معاندان و مخالفان بحث توسل را مستکبر و به طبع آن کافر میداند؛ زیرا وقتی خداوند غفاریت را اراده کرده، حتما اسباب غفاریت را مهیا نموده، لذا در قرآن دستور می دهد که به پیامبر متوسل شده و از او درخواست استغفار کنند و استنکاف کنندگان از توسل به پیامبر را چنین تقبح ميفرمايد: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَیتَهُمْ یصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ [منافقون-5]هنگامی که به آنان گفته شود: بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!، سرهای خود را برميگردانند؛ و آنها را میبینی که از سخنان تو اعراض کرده و استكبار میورزند!» می دانیم بحث انکار و استكبار در مقابل دستور الهی ریشه کفر است[2] چنانکه قرآن انکار و استكبار ابلیس در مقابل دستور الهی را ریشه کفرش می داند: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ [بقره-34]و هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده كنيد همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که ابی کرد و استكبار ورزید و از کافران شد.» لذا چون خداوند منکران توسل به پیامبرش را مستکبر می داند، و از انجاکه انکار و استکبار شیطان موجب کفرش شد، قطعا بدون هیچ تبعیضی انکار و استكبار منکران دستور الهی در بحث توسل نیز در زمره کافران خواهند بود.
اگر شخص در برابردستور خداوند (که امر به توسل به اولیاء الهی کرده) استکبار نورزد و انکار مقامات الهی ائمه(علیهمالسلام) نکند اشکالی ندارد که انسان حاجت خود را از خداوند بخواهد هرچند که خدای متعال این حاجات را از طریق واسطه فیض میان خود وخلقش یعنی ائمه(علیهمالسلام) برآورده می کند، اما اگر شخص در برابر دستور الهی توسل استکبار ورزد و انکار مقامات الهی ائمه(علیهمالسلام) بکند، بحث کفر نا فرمانی او غیر قابل اغماض است زیرا خداوند در قرآن کریم معاندان و مخالفان بحث توسل را مستکبر و به طبع آن کافر میداند؛ زیرا وقتی خداوند غفاریت را اراده کرده، حتما اسباب غفاریت را مهیا نموده، لذا در قرآن دستور می دهد که به پیامبر متوسل شده و از او درخواست استغفار کنند و استنکاف کنندگان از توسل به پیامبر را چنین تقبح ميفرمايد: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَیتَهُمْ یصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ [منافقون-5]هنگامی که به آنان گفته شود: بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!، سرهای خود را برميگردانند؛ و آنها را میبینی که از سخنان تو اعراض کرده و استكبار میورزند!» می دانیم بحث انکار و استكبار در مقابل دستور الهی ریشه کفر است[2] چنانکه قرآن انکار و استكبار ابلیس در مقابل دستور الهی را ریشه کفرش می داند: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ [بقره-34]و هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده كنيد همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که ابی کرد و استكبار ورزید و از کافران شد.» لذا چون خداوند منکران توسل به پیامبرش را مستکبر می داند، و از انجاکه انکار و استکبار شیطان موجب کفرش شد، قطعا بدون هیچ تبعیضی انکار و استكبار منکران دستور الهی در بحث توسل نیز در زمره کافران خواهند بود.