بسم الله الرحمن الرحیم
سحر نوعى اعمال خارقالعاده است كه آثارى از خود در وجود انسانها به جا میگذارد و گاهى يك نوع چشمبندى و تردستى است، و گاه تنها جنبه روانى و خيالى دارد.
سحر در لغت به دو معنى استعمال شده:
1- به معنى خدعه و نيرنگ و شعبده و تردستى و به تعبير" قاموس اللغه" سحر يعنى خدعه كردن.
2-" كل ما لطف و دق":" آنچه عوامل آننامرئى و مرموز باشد".
راغب اصفهانی در کتاب مفردات راغب به سه معنى اشاره میکند:
1- خدعه و خيالات بدون حقيقت و واقعيت، همانند شعبده و تردستى.
2- جلب شيطانها از راههاى خاصى و كمك گرفتن از آنان.
3- معنى ديگرى است كه بعضى پنداشتهاند و آن اينكه: ممكن است با وسائلى ماهيت و شكل اشخاص و موجودات را تغيير داد، مثلا انسان را بوسيله آن به صورت حيوانى در آورد، ولى اين نوع خيال و پندارى بيش نيست و واقعيت ندارد.[1]
مرحوم طبرسى در مجمع البیان فرموده: سحر و كهانت و حيله نظير هماند از جمله سحر تصرفى است كه در چشم واقع ميشود تا گمان كند كار همانطور است كه مىبيند حال آنكه آنطور نيست. و سحر عملى خفى است كه شىء را بر خلاف صورت و جنس آن مصور ميكند در ظاهر نه در حقيقت.[2]
در مورد اینکه سحر و جادوگری از چه زمانی بوجود آمده است؟ روایات مختلف است لیکن به دو روایت که مرحوم علامه در المیزان نقل فرموده اشاره میکنیم:
در تفسير عياشى و قمى در ذيل آيه (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ)[3] الخ، از امام باقر ع روايت آوردهاند، كه در ضمن آن فرموده پس همين كه سليمان از دنيا رفت، ابليس سحر را درست كرده، آن را در طومارى پيچيد، و بر پشت آن طومار نوشت: اين آن علمى است كه آصف بن برخيا براى سلطنت سليمان بن داوود نوشته، و اين از ذخائر گنجينههاى علم است، هر كس چنين و چنان بخواهد، بايد چنين و چنان كند، آنگاه آن طومار را در زير تخت سليمان دفن كرد، آنگاه ايشان را به در آوردن راهنمايى كرد، و بيرون آورده برايشان خواند. لا جرم كفار گفتند: عجب، اينكه سليمان بر همه ما چيره گشت بهخاطر داشتن چنين سحرى بوده، ولى مؤمنين گفتند: نه، سلطنت سليمان از ناحيه خدا و خود او بنده خدا و پيامبر او بود، [4] و آيه (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ) در خصوص همين مطلب نازل شده است.
مرحوم علامه در توضیح روایت فرمودهاند: اگر در اين روايت وضع علم سحر و نوشتن و خواندن آن را به ابليس نسبت داده، منافات با اين ندارد كه در جاى ديگر به ساير شيطانهاى جنى و انسى نسبت داده باشد، براى اينكه تمامى شرور بالآخره بهاو منتهى، و از ناحيه آن لعنتى بسوى اولياء و طرفدارانش منتشر ميشود، حال يا مستقيما بانان وحى مىكند، و يا آنكه بهوسيله وسوسه در آنها نفوذ مىكند، و اين دو جور نسبت در لسان اخبار بسيار است.[5]
در كتاب عيون اخبار الرضا، در داستان گفتگوى حضرت رضا ع با مامون، آمده: كه فرمود: هاروت و ماروت دو فرشته بودند كه سحر را بهمردم ياد دادند، تا بوسيله آن از سحر ساحران ايمن بوده و سحر آنان را باطل كنند و اين علم را به احدى تعليم نمىكردند، مگر آنكه زنهار ميدادند كه ما فتنه و وسيله آزمايش شمائيم، مبادا با بكار بردن نابجاى اين علم كفر بورزيد، ولى جمعى از مردم با استعمال آن كافر شدند، و با عمل كردن بر خلاف آنچه دستور داشتند كافر شدند چون ميانه مرد و زنش جدايى مىانداختند، كه خداى تعالى در باره آن فرموده: (وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).[6]
از بررسى حدود 51 مورد كلمه" سحر" و مشتقات آن در سورههاى قرآن از قبيل: طه، شعراء، يونس و اعراف و ... راجع به سرگذشت پيامبران خدا: موسى، عيسى و پيامبر اسلام ص به اين نتيجه مىرسيم كه سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسيم مىشود:
1- آنجا كه مقصود از آن فريفتن و تردستى و شعبده و چشمبندى است و حقيقتى ندارد چنان كه مىخوانيم:" فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى: (ريسمانها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خيال مىشد كه حركت مىكنند)" سوره طه آيه 66" و در آيه ديگر آمده است" فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ" (هنگامى كه ريسمانها را انداختند چشمهاى مردم را سحر كردند و آنها را ارعاب نمودند) [7] از اين آيات روشن مىشود كه سحر داراى حقيقتى نيست كه بتوان در اشياء تصرفى كند و اثرى بگذارد بلكه اين تردستى و چشمبندى ساحران است كه آن چنان جلوه مىدهد.
2- از بعضى از آيات قرآن استفاده مىشود كه بعضى از انواع سحر به راستى اثر مىگذارد مانند آيه فوق كه مىگويد آنها سحرهايى را فرا مىگرفتند كه ميان مرد و همسرش جدايى مىافكند (فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ) يا تعبير ديگرى كه در آيات فوق بود كه آنها چيزهايى را فرا مىگرفتند كه مضر به حالشان بود و نافع نبود (وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ).
ولى آيا تاثير سحر فقط جنبه روانى دارد و يا اينكه اثر جسمانى و خارجى هم ممكن است داشته باشد؟ در آيات بالا اشارهاى به آن نشده، و لذا بعضى معتقدند اثر سحر تنها در جنبههاى روانى است.
نكته ديگرى كه در اينجا تذكر آن لازم است اينكه: به نظر مىرسد قسمت قابل توجهى از سحرها بهوسيله استفاده از خواص شيميايى و فيزيكى به عنوان اغفال مردم سادهلوح انجام مىشده است. مثلا در تاريخ ساحران زمان موسى ع مىخوانيم كه آنها درون ريسمانها و عصاهاى خويش مقدارى مواد شيميايى مخصوص (احتمالا جيوه و مانند آن) قرار داده بودند كه پس از تابش آفتاب، و يا بر اثر وسائل حرارتى كه در زير آن تعبيه كرده بودند، به حركت در آمدند، و تماشا كنندگان خيال مىكردند آنها زنده شدهاند. اين گونه سحرها حتى در زمان ما نيز كمياب نيست.[8]
آيا سحر در رسول خدا صلى اللّه عليه و آله اثر داشت؟
قرآن كريم قول كفار را كه آن حضرت را مسحور ميگفتند بهصورت ردّ نقل ميكند «إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً» [9] ايضا «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً» [10] اين آيات روشن ميكند كه آن حضرت مسحور نبوده در اين صورت آنچه در مجمع از عايشه و ابن عباس نقل شده كه لبيد بن اعصم يهودى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را سحر كرد و آن حضرت مريض شد تا جبرئيل معوذتين را آورد و سحر گشوده شد و حضرت شفا يافت پندارى بيش نيست طبرسى ره پس از نقل آن فرموده: اين جائز نيست زيرا آنكه مسحور است گوئى در عقل او اختلالى رخ داده خداوند اين مطلب را با «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً. انْظُرْ كَيْفَ ...» ردّ كرده است بلى ممكن است يهودى و دخترانش خواستهاند چنين كارى بكنند ولى نتوانستهاند و خداوند آن حضرت را از كيد آنها مطلع فرموده است. مرحوم فيض رواياتى در اين زمينه در صافى تفسير سوره علق نقل كرده است ولى اگر آنها را قبول كنيم بايد بگوئيم: نعوذ باللّه آنحضرت مسحور بوده است با آنكه قرآن مجيد در نفى آن صراحت دارد. محققين باين نقلها اشاره كرده و ردّ نمودهاند. ولى آيه «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى» كه گذشت حاكى از نفوذ سحر در موسى عليه السّلام است و اللّه العالم. امّا در عين حال آنحضرت ميدانست كه اين كار سحر است.[11]
پی نوشت:
[1]. مفردات راغب" سحر"- مفردات ألفاظ القرآن، ص: 400
[2]. قاموس قرآن، ج3، ص: 238
[3]. آیه 102 بقره
[4]. عياشى ج 1 ص 52 حديث 74 و تفسير قمى ج 1 ص 55
[5]. ترجمه الميزان، ج1، ص: 357
[6]. عيون اخبار الرضا ج 1 ص 271 حديث 2
[7]. اعراف آيه 116
[8]. تفسير نمونه، ج1، ص: 382
[9]. اسراء: 47.
[10]. فرقان: 8.
[11]. قاموس قرآن، ج3، ص: 239
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم