رهروان ولایت ـ والدین، تا چه حد حقّ دارند که در ازدواج فرزندان خود دخالت داشته باشند؟ در مورد ازدواج، تشخیص کدامیک مقدّم است؟ اگر جوانی قصد ازدواج داشته باشد و این نیاز را به صورت جدّی نیز ابراز کند، ولی والدین اقدام به ازدواج را برای فرزندشان زود بدانند، در این صورت حق با چه کسی است و چه راهکاری برای تغییر نظر والدین وجود دارد؟
قرآن مجید، وظیفه ازدواج دختران و پسران را بر عهده همه افراد جامعه اسلامی، به ویژه نزدیکان آنها قرار داده است و میفرماید: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ؛ مردان و زنان بىهمسری در بین شما هستند را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىسازد. خداوند گشایش دهنده و آگاه است.»[ نور،32]
ولی در مورد اینکه والدین چقدر دخالت میکنند، طبیعی است که فرزندان در زندگی، نوعی از کمتجربگی برخوردار هستند و تجربه چندانی ندارند، هر چند مواردی را از دیگران مشاهده کردهاند یا مطالعاتی در این باره داشتهاند، ولی در خصوص خود، تجربه عملی نداشتهاند.
چه بسا، اولین افرادی که میتوانند در مورد امر مهم ازدواج به فرزندان کمک کنند، افرادی هستند که به آنها نزدیکترند و آنها را میشناسند که مسلما پدر و مادر این دو ویژگی را نسبت به فرزندانشان دارند و بیش از دیگران نسبت به آنها شناخت دارند.
البته گاهی بعضی والدین هستند که فرزندان خود را به درستی نمیشناسند؛ قادر نیستند استعدادها و ظرفیتهای او را درک کنند و چه بسا اجازه فرصت بروز استعدادها و توانمندیها را به فرزندان خود نمیدهند.
لذا اینگونه والدین، قادر نخواهند بود که به فرزندان خود جهت پیشبرد و شکوفایی آنها کمک کننده و مشورت دهنده خوبی باشند.
بنابراین؛ قبل از هر چیزی در ابتدا باید فرزند خود را به طور کامل شناخت؛ این که چه استعدادها و توانمندیهایی دارد و اینکه از چه نقاط ضعف و قوتی برخوردار است.
قدم بعدی این است که والدین با فرزندان خود رابطه عاطفی که بر مبنای عقلانیت باشد، داشته باشند؛ زیرا حفظ این روابط بهتر میتواند پذیرش مشاوره و نظرات درست والدین در فرزندان، ایجاد کند.
از این رو والدین نیاز به شناخت فرزند خود و همچنین حفظ روابط عاطفی با او دارند، تا بتوانند او را در انتخابها و گزینشهایی که در زندگی پیش رو دارد، کمک کننده خوبی برای او باشند.
این وظیفه مهم والدین است، که بهترین ازدواج را برای فرزند خود فراهم کنند. پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) فرمود: «فرزند سه حق بر پدر دارد: اول انتخاب نام نیکو، دوم کتابت، نوشتن و سواد آموزی، سوم ازدواج، زمانی که فرزند بالغ شد.»[1]
از این روایت به روشنی استفاده میشود که والدین وظیفه اخلاقی دارند، در حد توان خود همه زمینههای ازدواج فرزند خود را فراهم کنند و او را در انتخاب همسر شایسته و تشکیل کانون گرم خانواده یاری کنند و در صورتی که بتوانند در این زمینه حتّی قدم کوچکی بردارند ولی کوتاهی کنند، به وظیفه خود عمل نکردهاند؛ مگر اینکه در پیشگاه خدای متعال عذری داشته باشند.
البته هر پدر و مادری نمیتواند این حقّ را برآورده کند؛ زیرا چه بسا، پدر و مادرهایی که به زعم خود خیرخواه فرزندشان هستند، کاری یا تصمیمی بگیرند که موجب ایجاد مشکلاتی برای فرزند خود شوند.
مانند جایی که تلاش میکنند نظرات خود را به فرزندانشان تحمیل کنند! غافل از آنکه فرزند اصلا تمایلی به این خانم یا این نوع ازدواج ندارد. هر چند اگر فرزند تمایل غلطی هم داشته باشد، باید تمایل و گرایش او را به تدریج درست کرد.
ابن ابی یعفور میگوید: به حضرت صادق علیهالسلام عرضه داشتم، «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ إِنَّ أَبَوَی أَرَادَا غَیْرَهَا قَالَ تَزَوَّجِ الَّتِی هَوِیتَ وَ دَعِ الَّتِی یَهْوَى أَبَوَاکَ؛ من برای ازدواج زنی را انتخاب کردهام و پدر و مادرم دیگری را، تکلیف من چیست؟ حضرت فرمود: آن را که خودت دوست داری اختیار کن و آن را که پدر و مادر پسندیدهاند، رها کن.»[2]
لذا، دخالت در صورت قانع کردن فرزند، البته بدون هیچ امر و نهیای، به گونهای که به فرزند آرامش دهد تا بتواند به درستی تصمیم گیری کند، چنین دخالتی اشکالی نخواهد داشت.
گاهی بعضی والدین، خیال میکنند که به مصلحت فرزندانشان است که دخالتهایی در امر ازدواج او داشته باشند. گاهی فرزند تمایل به ازدواج دارد، ولی پدر و مادر مانع او میشوند؛ به طوریکه به او میگویند الان ازدواج برای تو زود است.
متأسفانه عدّهاى قابل توجّه از خانوادهها بر این باور هستند که سن تازهجوانان، براى ازدواج پایین است؛ لذا هر چند از نظر مالى مشکلى در آماده کردن شرایط ازدواج فرزند خود ندارند، ولی باز هم برای ازدواج آنها اقدام نمىکنند.
در حالی که دین اسلام خواسته است که ازدواج به صورت سهل و آسان گرفته شود و با حداقل شرایط لازم انجام شود و بقیه موارد فضل است؛ ولی شرط نیست.
لازم است به خانوادهها این توجّه را داد که خدایى که در انسان جوان احساس نیاز جنسى و عاطفى را قرار داده است، صلاحیت پاسخگویى به آن را از راه ازدواج به او داده است.
در انسان جوان استعداد ذاتى پذیرش مسئولیت خانواده وجود دارد که باید با وارد شدن به مرحله عمل شکوفا شود؛ همچون ورزشکارى که تا وارد میدان عمل نشود، قادر نخواهد بود استعداد خود را شکوفا کند.
از طرفی فرد جوان، تا به صورت عملی زیر بار مسئولیت نرود، احساس مسئولیت در او به فعلیت نخواهد رسید. از اینرو خانواده باید فرزند خود را با ازدواج وارد میدان زندگى کرده و با همراهى او در این مسیر، به تدریج او را براى پذیرش عملى مسئولیت خانواده آماده کند.
امّا از طرفی دیگر، محدودیتهایی که والدین برای ازدواج فرزندانشان ایجاد میکنند، چه بسا یکی از آثار سوئش این باشد که به تدریج دختران و پسران به سمت ارتباطهای پنهانی هدایت شوند.
بنابراین صلاح و مصلحت فرزندی که برای او ازدواج لازم شده است، این است که ازدواج کند و هیچ مصلحتی بالاتر از این قرار نخواهد گرفت.
قطع ارتباط تربیتى والدین و فرزندان
هنگامی که والدین در زمانی که فرزندان آنها به شدت نیاز عاطفی و جنسی دارند، اصلاً توجهى به موقعیت آنها نمیکنند و یا اگر توجه هم بکنند، غیر از خود نگهدارى، راهحل دیگرى براى ارائه دادن ندارند، فرزندان احساس خواهند کرد که والدین نیاز شدید آنها را درک نمىکنند، لذا به تدریج از والدین خود فاصله گرفته و سراغ افرادى مىروند که چه بسا به انحراف آنها منجر شود.
هر چه زمان مىگذرد، نقش تربیتى والدین هم کمرنگتر مىگردد؛ تا جایى که تنها جسم فرزند در زمانهاى خاص پیش آنها باقى مىماند و در زمانهاى دیگر به جایی مىرود که دلش مىطلبد و کارى انجام مىدهد که به آن مشتاق است و از آنجایی که ناپخته است، بدون احتیاط به وادى خطر قدم مىگذارد؛ ولی والدین از چیزى آگاهی ندارند. به انواع کارهاى خلاف دچار مىشوند، ولی باز هم والدین بیاطلاع هستند؛ زیرا فرزند مخفى کارى را یاد گرفته است و حتّى در بعضی موارد فریبکار هم شده است!
شیوه جلب موافقت خانواده برای ازدواج
یکی از موانعی که جوانان در آستانه ازدواج با آن روبهرو میشوند، نفوذ ناپذیر دانستن والدین خود در موافقت آنها با ازدواج است؛ به این دلیل که جوانان نسبت به قدرت شگرف خود در اثر گذاری بر والدین خود آگاهی ندارند؛ زیرا والدین به شدت به فرزندان خود علاقه دارند و فرزندان میتوانند با استفاده از راهکارهایی، چه از راه علاقه و چه از راه ترس، نظر والدین خود را برای ازدواج جلب کنند.
از این رو، فرزندان به جهت جلب نظر و موافقت والدین خود با ازدواج آنها، میتوانند از راهکارهای زیر جهت موافقت آنها استفاده کنند؛
1. توکل بر خدای متعال و توسل به اهل بیت(علیهمالسلام) و همچنین دعا کردن جهت نرم شدن دل والدین. در این باره پیغمبراکرم(صلّىاللَّهعلیهوآله) فرموده: «مَنِ انْقَطَعَ إِلَى اللَّهِ کَفَاهُ اللَّهُ مَئُونَتَهُ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلَى الدُّنْیَا وَ کَلَهُ إِلَیْهَا؛ هر کس اعتماد و اتکایش را از غیر خدا ببرد، خداوند بىنیازش کند و رزق و روزیش را بدون حساب و کتاب و از جایى که فکرش نمىرسید به او بدهد و هر کس به دنیا متکى شود، خداوند او را به همان دنیا وا مىگذارد.»[3]
2. ترساندن و بر حذر کردن اهل خانه نسبت به ادامه تجرد از طریق:
- بیان خطرهای موجود جامعه و شکننده بودن مقاومت بیشتر جوانان در شرایط حال حاضر، مانند: بیان نمونههایی از ارتباطات نادرست، افزایش اسباب تحریک و احتمال ایجاد عشق به فرد نامناسب در محیط اختلاط.
- بیان غیرمستقیم در مورد در معرض خطر بودن خود، با بیان مواردی که برای دوستان و اطرافیان خود اتفاق افتاده و همچنین بیان موقعیتهای لغزش و بیان اینکه مقاومت هر شخصی هم اندازهای دارد.
3. فرزندان باید سعی کنند تا اطمینان والدین را نسبت به داشتن صلاحیت و توان پذیرش مسئولیت زندگی جلب کنند. مثلا؛ سعی کنند مسئولیتهای مهم خانواده را خود به عهده بگیرند.
4. عقیده خود را در مورد نادرستی تأخیر ازدواج به والدین اعلام کنند.
5. میتوان از طرق زیر نیاز به ازدواج را به خانواده اظهار کرد:
• به صورت غیر مستقیم؛ مانند ابراز ناراحتی و افسردگی به خاطر تنهایی
• استفاده از شوخی؛ مانند اینکه هنگامی که مادر خسته است، فرزند به او بگوید، اگر عروس شما اینجا بود به شما کمک میکرد.
6. نشان دادن دختر مورد علاقه به والدین در صورتی که مورد علاقه آنها نیز باشد.
7. میتوان بر یکی از والدین اثر گذاشت و او را به سراغ دیگری فرستاد.
8. کمک گرفتن از دیگر اعضای خانواده مانند خواهر، برادر و یا بزرگان قوم که میتوانند بر والدین تاثیرگذار باشند.
9. بیان نظر دین در خصوص وجوب ازدواج در صورت نیاز داشتن به ازدواج
نکته حائز اهمیت این است که جوانان سعی کنند تا از حرف زدن والدین بر آشفته نشوند؛ اگر پدر یا مادر، سخن و حرف نامربوط و نادرستی زدند، سعی کنند خودشان را کنترل کنند و ناراحت نشوند؛ زیرا در طول زندگی زناشویی نیز حرف زدن خانوادهها زیاد اتفاق میافتد؛ لذا به جای بر آشفتگی، باید درست برخورد کرد.
جوانان به غیر از فعالیت در حیطه شخصی برای کسب کردن رضایت والدین خود، قادر خواهند بود که در جهت اصلاح فکری و رفتاری دیگر خانوادهها نیز با استفاده از کمک خیرین و بودجه فرهنگی شهرداریها و دستگاههای دولتی و دانشگاهها، از طرق زیر به صورت فردی و جمعی اقدام کنند؛
1- تشکیل سازمانهای مردم نهاد، برای فعالیت فرهنگی
2- فعالیت در فضای مجازی همچون اینترنت [تشکیل سایت، وبلاگ و انتشار مطالب در محیط مجازی]
3- انتشار کتاب، سی دی، نشریه و گاهنامه یا بروشور
4- تشکیل جلسات سخنرانی برای پدران و مادران در مساجد، دانشگاهها، فرهنگ سراها و...
بهترین سن ازدواج
بهترین سن برای ازدواج پسران چه سنی است؟ برخی معتقدند پسران با توجّه به شرایط حال حاضر در سنین پایین و حتّی زیر بیست سال، باید خواستار ازدواج باشند. چه باید کرد؟
از منظر و نگاه دین و شریعت، سه حکم برای ازدواج موجود است؛
1. جایز بودن ازدواج؛ بدین معنی که ازدواج در هر زمانی حتّی قبل از بلوغ حرمتی ندارد. بلکه جایز است.
2. مستحب بودن ازدواج؛ بدین معنی که ازدواج برای هر کسی که بالغ باشد و توانایی کنترل خود از حرام را داشته باشد، ازدواج برای او استحباب خواهد داشت.
3. واجب بودن ازدواج؛ اگر کسی از اینکه به گناه بیفتد، نگران باشد، به فتوای برخی از فقها جامع شرایط[4] و هنگامیکه فرد به گناه بیفتد، به فتوای عدهای از فقها[5]، ازدواج برای او واجب خواهد شد. در این صورت سن در وجوب ازدواج اهمیتی ندارد.
به عبارتی؛ سن ازدواج آن سنی است که جوان احساس نیاز به ازدواج میکند و تقدیر الهی در وجودش این احساس نیاز را به جوشش میآورد؛ این سن ازدواج است.
--------------------------------------
پینوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 6، ص24
[2]. کافی، ج5، ص401
[3]. مشکاة الانوار، ترجمه هوشمند و محمدى، ص 25
[4]. توضیح المسائل13مرجع، ج2، ص493
[5]. همان
نظرات
این حرفها به درد پسرها می خوره دختری که از 9 سال قدرت کنترل خودشو از حرام نداره چیکار کنه. همه توی اون سن بچه حسابش می کنن.
توی صیغه می شه رابطه رو مثل دوستی محدود کرد ولی حلاله... به فرض هم که نخوایم محدود کنیم. کجای اسلام گفته دختر باید تا 20 سالگی باکره بمونه؟ 1400 سال پیش دختر 20 ساله ترشیده بود برای همین باکرگی ارزش داشت. الان دور و برتون دخترای 40 ساله باکره کم نیستند این ظلم به دخترها نیست؟
همین دیگه سی و پنج سال دارم میخوام ازدواج کنم با مردی که قبلا ازدواجی داشته خانواده ام میگن امکان نداره اجازه بدم. دقیقا مثل اینکه بگن وایسا شاید بریم مکه از آب زمزم شاید قسمت تو هم بشه. حالا تشنگی و تحمل کن فعلا
بنده هم ۲۹ سالمه و دخترخانمی رو پسندیدم که ۳۱ ساله هستند و الحمدالله مومن و معتقد هم هستند،اما خانواده بنده ۴ ساله که تاکید دارند که با دختر مد نظر خودشون ازدواج کنم که هیچ علاقه ای ندارم،و صرفا چون این دختر که من انتخاب کردم، انتخاب خودشون و فامیلشون نیست و دوسال از من بزرگتره،مایل نیستند این ازدواج صورت بگیره.لازم به ذکره که خانواده بنده مذهبی هم هستند،که متاسفانه این دخالت ها در خانواده های مذهبی بیشتره. و اونقدر جوان رو اذیت میکنند که خانواده رو ول میکنه و میره. یا اینکه یکی مثل من که احترامشون میذارم،اونقدر خودم رو سرکوب میکنم که ناراحتی اعصاب بگیرم.کلا پدر مادرها دوستیشون مثل دوستی خاله خرسه هست و به منه جوان اعتماد ندارند که انتخابم درسته.واقعا جای تاسف داره.
با سلام به شما کاربر محترم
شرایط شما رو درک میکنم ولی اگر به خانواده تضمین بدهید که انتخابتون براساس مشاور مذهبی که بهش اعتقاد دارند عمل کنید چی؟ مثلا بهشون پیشنهاد بدید که اگر پیش یه مشاور مذهبی بروید و براساس اون عمل کنید چه بسا نگرانی و ترسی که بابت انتخاب شما دارند کاسته شود. به هرحال خانوادههایی که در انتخاب همسر برای فرزندشون مداخله میکنند معمولا در این زمینه نگرانی و ترس دارند که مبادا انتخاب فرزندشون اشتباه شود و ... درحالی که اگر بهشون تضمینی داده شود مبنی براینکه این انتخاب براساس اصول مشورت و مشاوره انجام میشود باعث میشه که در زمینه انتخاب شما سختگیری زیاد نکنند. البته ممکنه خانواده شما کسی رو مدنظر دارند و فارغ ازاینکه شما انتخابتون چه کسی و چه موردی باشد، دوست دارند با همون موردی که مدنظرشون هست ازدواج کنید که دراون صورت در اینجا به صورت محترمانه و منطقی نظرتون رو بگید و خوبه که افرادی که نفوذ بیشتری روی خانواده شما دارند هم برای توجیه این مسئله استفاده کنید.
موفق باشید.
۳ ماهی میشه ک با دختری آشنا شدم ک قبلا همسایه بودیم و رفت و امد کم و بیشی هم داشتیم و من هم چن سالی میشه ک از دخترشون خوشم میومد ولی چون خدمت نرفتم و کار درست نداشتم پا پیش نزاشتم و جلو نرفتم ولی بعد اینکه خدمتم تمام شد پس از چند ماه با دختر مورد علاقم اشنا شدم و کار هم پیدا کردم حسابدار یک شرکت هستم و ایشون هم در رشتع پرستاری ادامه تحصیل میدهند و خواستگارای خیلی زیادی داره از هر قوم و قبیله ای و با توان مالی ضعیف و بسیار بالا یعنی همه جوره از هر صنفی خواستگار دارد پس ازینکه باهاش صحبت کردم و تمام اخلاق و خصوصیات و شخصیتمون بهم میخوره و حتی طرز فکرامون خیلی نزدیکه و خودشم اینو میدونه ولی منکه به مادرم گفتم برود و بگوید که من ازش خوشم اومده و مادرم هم چن سالی میشه ک فقط همون دخترو برام در نظر گرفته و گفته فعلا به کس دیگ فکر نکن چون از هر لحاظ دختر فوق العادیه و خانواده شان هم فوق العاده خوب و با اصل و نسب هستن ولی بعد از اینکه مادرم موضوع رو در جریان گزاشت پدر و مادر دختر مخالفت خود را به صورت غیر مستقیم نشان دادند و چون یک خواستگار دکتر هم دارد که از قرار معلوم از لحاظ مالی بی نیاز است و خانوادش به اون راضی هستن البته ایشونم چند ماهی هست ک پیگیر دختر مورد علاقه من هستن ولی خوده دختره اول اینکه قصد ازدواج ندارد و دوم اینکه ازون فرد خوشش نمیاد و دلش با من است اینها حرف خودش است و مطمئنم دروغ نمیگوید و در حال حاضر بخاطر مخالفت خانواده ارتباط من و او هم کمرنگ شده است یعنی من بازهم اورا میخواهم و چون عاشقشم ولی بنده خدا بخاطر مخالفت پدر و مادر تحت فشار زیادیست که و ازون دخترام نیست که بگوید من ازین خوشم میاد یا خوشم نمیاد.دختر فوق العادع عالی و ماخوذ ب حیا هست و به جرات میتونم بگم همچین دختری هیچ جای دنیا وجود ندارد و دختره میگوید هر چه پدرومادرم بگن یعنی حق انتخابی که در زندگی واقعا حق خودشع رو به پدرمادرش داده مخالفت پدرومادرش هم اوایل در مورد سرکار رفتن دختر بود ک من قبول کردم و در مورد اینکه ۳ سال دیگر درس دارد من بازم قبول کردم ولی چون از لحاظ مالی ضعیفیم به این وصلت راضی نیستن لطفا کمکم کنید که چیکار کنم تا پدر و مادرش را متقاعد کنم آیا شخصا با خانوادش حرف بزنم خوب است یا بد؟