ناسازگاری « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» با اعدام مرتد!

21:06 - 1393/10/24
چکیده: « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» در پذیرش و انتخاب دین است که اجباری در آن نیست اما میتوان گفت انسان بعد از انتخاب هم همچنان آزاد باشد؟ ارتداد از نوع «عدم اعتقاد» نيست، بلكه از نوع «اعتقاد به عدم» يا انكار است. هر گاه کسی که از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومی تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانی جامعه را تضعیف کند، با آن مجازات روبه رو می شود .
اعدام مرتد

رهروان ولایت-
طرح یک مطلب تکراری که بارها به آن جواب داده شد اما عده ای مغرض بدون شنیدن جواب فقط به دنبال تضعیف احکام الهی هستند ،می گویند لا اکراه فی الدین چگونه با حکم اعدام مرتد سازگاری دارد؟
از یکطرف میگویید در دین اجبار نیست و از طرف دیگر کسی بخواهد دینش را عوض کند حکم قتلش را صادر میکنید!
برای روشن شدن مساله باید این دو مطلب از یکدیگر تفکیک شوند نه اینکه ایندو را به هم ضمیمه کنیم سپس سر از تناقض در بیاوریم.

اما « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» در پذیرش و انتخاب دین است که اجباری در آن نیست اما میتوان گفت انسان بعد از انتخاب هم همچنان آزاد باشد؟
انتخاب دین یعنی  پایبندی و تعهد به دستورات آن و الا اگر انسان بخواهد به دستورات دین عمل نکند فرقش با انسانی که دینی برای خودش انتخاب نکرد چیست؟ هر دو  به دنبال اباحه گری و آزادی هستند  و فقط در اسم با هم متفاوتند.
انسانی که گواهینامه رانندگی گرفت آیا میتواند بگوید هرگونه که خواستم رانندگی میکنم یا باید به قوانین عمل کند؟

نکته ی دیگر آنکه ايمان قلبى با اجبار حاصل نمى‏شود، بلكه با برهان، اخلاق و موعظه مى‏ توان در دلها نفوذ كرد، ولى اين به آن معنا نيست كه هر كس در عمل بتواند هر منكرى را انجام دهد و بگويد من آزادم و كسى حقّ ندارد مرا از راهى كه انتخاب كرده‏ ام بازدارد. قوانين جزايى اسلام همچون تعزيرات، حدود، ديات و قصاص و واجباتى همچون نهى از منكر و جهاد، نشانه آن است كه حتّى اگر كسى قلباً اعتقادى ندارد، ولى حقّ ندارد براى جامعه يك فرد موذى باشد[1]

مرحوم علامه طباطبایی(ره) ذیل این آیه شریفه میفرماید: در جمله« لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» دين اجبارى نفى شده است، چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از" اعتقادات"، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه‏ و اجبار در آن راه ندارد، چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است[2]
با این بیان مطلب روشن شد که منظور آیه شریفه این نیست که مسلمان در انجام امور دینی کاملا آزاد است.

اما مسئله ارتداد که با آین آیه اشتباها خلط شده است مسئله ی تازه ای نیست و قبل از اسلام و در ادیان آسمانی دیگر هم مطرح شده است[3]
شهید مطهری میفرماید: کافی نیست که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این باشد که آن دین، منتسب به یکی از پیامبران آسمانی باشد، با این استدلال که همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار، در همه وقت یکسان هستند، بلکه دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوی خدا در آن عصر را اطاعت کنند تا آن که نوبت به حضرت خاتم الانبیا (ص) رسیده است . در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی را بجوید، باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید و به حکم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ » [آل عمران85] 
و حتی اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد بلکه منظور (معنای لغوی آن یعنی) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست که حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان شریعت محمدی (ص) است و قهرا کلمه اسلام بر آن منطبق می گردد و بس; چه این که این شریعت، آخرین دستور الاهی است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت کرد .
البته باید توجه داشت که میان پیامبران اختلاف و نزاعی وجود ندارد، لکن انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد « ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ  كلُ‏ٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَئكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَينْ‏َ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ  وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا  غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ»[بقره285]
و بداند که پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق، خصوصا خاتم و افضل آن ها، بوده اند و پیامبران لاحق، مصدق پیامبران سابق بوده اند « وَ إِذْ قَالَ عِيسىَ ابْنُ مَرْيمَ‏َ يَبَنىِ إِسْرَ ءِيلَ إِنىّ‏ِ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكمُ مُّصَدِّقًا لِّمَا بَينْ‏َ يَدَىَّ مِنَ التَّوْرَئةِ وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ يَأْتىِ مِن بَعْدِى اسمُْهُ أَحْمَدُ  فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُواْ هَاذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ»[صف6]
پس لازمه ایمان به همه پیامبران (که مورد تاکید قرآن است) « قُولُواْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ إِلىَ إِبْرَاهِمَ وَ إِسمَْاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتىِ‏َ مُوسىَ‏ وَ عِيسىَ‏ وَ مَا أُوتىِ‏َ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَينْ‏َ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَ نحَْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»[بقره136] این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره او است.[4]

اما ارتداد که در قرآن بیان شده « وَ قَالَت طَّائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ ءَامِنُواْ بِالَّذِى أُنزِلَ عَلىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَ اكْفُرُواْ ءَاخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏ و جمعی از اهل کتاب (یهودی ها به پیروان خود) گفتند (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید (و از آیین اسلام بازگردید) شاید آن ها از آیین خود بازگردند» [آل عمران44]
این آیه صریح در تلقی ارتداد به عنوان یک توطئه است. در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقیقی بود و نه کفرشان در تحقیق علمی ریشه داشت . این کردار آن ها مقدمه ای بود برای ایجاد تزلزل در باورهای دینی مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل کتاب که از بشارات آسمانی پیشین آگاهند، از آن بازگشتند؟ 
چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذکور در این آیات، مجازات مذکور در روایات را به ترتب آثار اجتماعی بر ارتداد افراد مقید دانست; یعنی هر گاه کسی که از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومی تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانی جامعه را تضعیف کند، با آن مجازات روبه رو می شود [5]
روشن تر شدن مسئله: صرف دست شستن از اصول دين، بدون  آن كه به ابراز و اظهار برسد ، موجب ارتداد نيست. بالاتر آن كه، حتّى در صورت ابراز و اظهار عقيده ى الحادى، چنين نيست كه اظهار كننده بى‌درنگ مرتد خوانده شود و ريختن خون او بر همگان مباح گردد. حكم به ارتداد كردن، محتاج محكمه اى صالح است كه پس از طى مراحل خاص و احراز شرايط ويژه اى صورت مى پذيرد »
اكنون معمّاى  بزرگ آن است كه آيا هر رهنوردى به مقصد مى رسد و آيا هر جوينده اى يابنده است؟ آيا هر حقيقت خواهى حقيقت ياب است؟
چه بسا پژوهنده تمام توان و تلاش خود را بكار ببندد، امّا به منزل مقصود نرسد و در بيابان ترديد و شك باقى بماند; و يا نه، به گمان خود به منزل رسيده است و حقيقت را دريافته است، امّا در واقع گمان باطلى كرده و سراب را آب ديده است.
حال سؤال اين است كه با اين گروه چه معامله اى كنيم؟ آيا چنين فرد شاك و مردّدى هم مرتد است؟ و آيا چنين جاهل مركّبى كه ناديده را ديده انگاشته و ندانسته را دانسته پنداشته، مرتد و سزاوار قتل است؟
در مورد فرد شاك و مردّد بايد گفت، چنين فردى قطعاً مرتد نيست.
ارتداد از نوع «عدم اعتقاد» نيست، بلكه از نوع «اعتقاد به عدم» يا انكار است و چون فرد شاك منكر نيست، مرتد شمرده نمى شود.
امّا در مورد جاهل مركّب كه نهايت تلاش علمى خود را بكار برده و روشمندانه و عالمانه طىّ طريق كرده امّا از رسيدن به هدف «قاصر» بوده است، چنين فردى گرچه در فضاى انديشه خود «مرتد» شده و به لحاظ كلامى (علم كلام) مرتد محسوب مى‌شود، امّا عقوبت و مجازات مرتد شامل او نخواهد شد، نه عقوبت دنيوى كه مجازات اعدام است و نه عقوبت اخروى كه عذاب دوزخ است.[6]

بنابراین به نظر نمی آید با بیان این مسائل از اندیشمندان اسلامی جایی برای خرده گیری وجود داشته باشد و بهتر است انسان به جای عوض کردن دین نگاهش را به دین عوض کند.

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
پی نوشت
[1]تفسیر نور ج1ص413
[2]ترجمه تفسیر المیزان ج2ص523
[3]  کتاب مقدس، تورات، سفر تثنیه، فصل 13؛ عهد جدید (انجیل)، نامه‏ای به مسیحیان عبرانی، بند 10
[4] عدال الهی ، ص300 -296
[5] ر . ک: جزوه «دین و آزادی » سخنرانی آیت الله مصباح یزدی در مدرسه فیضیه قم
[6] آیت الله جعفر سبحانی، مقاله ارتداد و آزادی اندیشه

 

نظرات

تصویر سجاد 7777
نویسنده سجاد 7777 در

سلام.من چندتا پاسخ در مورد این مبحث شنیدم و خوندم ولی هنوز قانع نشدم. اکثرا بحث آزادی عقیده و آزادی بیان رو پیش میکشن ولی وارد بحث کاربردی نمیشن . سوال اینجاست الان فکر کنید من مسلمانم  بدون هیچ هیاهو و تبلیغی میخوام بغیر از اعتقاد درونی به دین مسیحیت، بطور رسمی هم مسیحی بشم آیا امکانش هست ؟ مشمول ارتداد میشم یا نه ؟ و سوال دیگه اینکه اگه واقعا دین اسلام حق باشه چه ترسی داره از اینکه فردی از دین خارج بشه و اینکه آیا چیزی بالاتر از جان آدمی وجود داره که با تغییر دین به راحتی گرفته بشه ؟ دین اومده زندگی رو بهتر کنه یا بگیره ؟ 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 10 =
*****