حضرت آدم امر خدا را انجام نداد،پس چگونه دارای عصمت مي باشد؟

21:59 - 1393/11/29
چکیده: نهي خداوند نسبت به آدم و حوا، نهي ارشادي بوده است و مخالفت با نهي ارشادي گناه محسوب نمي شود بلكه يك نوعي از ترك اولاست و از طرفي ترك اولي عقاب و عذاب ندارد بنابراين سرّ خروج آدم و حوا از بهشت و نزولشان به زمين نه از باب عذاب و عقاب بلكه از روي مصلحت بوده است و در واقع خوردن از درخت و ميوه ممنوعه وسيله اي بوده است براي هبوط ايشان به زمين...

و قلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنه و كلا منها رغدا حيث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما ممّا كانافيه.
و گفتيم اي آدم تو با جفت خود در بهشت جاي گزين و در آنجا از هر نعمت كه بخواهيد برخوردار شويد ولي به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود پس شيطان آنها را به لغزش افكند تا از آن درخت خوردند و آنان را از اين مقام بيرون آورد.
مفسران شيعه اين آيات را به گونه هاي مختلفي تفسير كرده اند امّا يكي از تفاسيري كه همه به آن اعتراف دارند اين است كه عملي كه آدم انجام داد گناه نبوده بلكه از قبيل ترك اولي بوده است توضيح اين كه گناهان و خطاهايي وجود دارند كه متناسب با مقام و موقعيت افراد سنجيده مي شوند. موقعيت افراد و جايگاهشان چنان است كه عملكرد آنها را مورد توجه ناظران قرار مي دهد.
در صورتي كه انتظار افكار عمومي درباره كساني اين باشد كه بايد عملشان خوب و به دور از هر گونه اجحاف و ناخالصي باشد سر زدن هر عمل خلاف انتظاري آنها را زير سئوال مي برد. انبياء به خاطر مقام والايي كه نزد پروردگار و به خاطر مسئوليتي كه در ميان مردم دارند توقعاتي از آنها هست كه از ديگران نيست. گناه هر كس به تناسب مقام و موقعيت اوست چه بسا كاري براي شخصي گناه باشد و براي ديگران چنين نباشد.
براي همين است كه گفته اند حسنات الابرار سيئات المقربين.(1) براي پيامبر خدا هم في المثل لحظه اي مشغول شدن به امور عادي و زندگي روز مره گناه محسوب مي شود البته نه گناه عقوبت دار بلكه كاري خلاف انتظار و به عبارت ديگر يك نوعي از ترك اولي.(2)
تعريف ديگر از ترك اولي : امر و نهي بر دو قسم است. اول امر و نهي مولوي (تحريمي) دوم امر و نهي ارشادي. عمل كردن خلاف امر و نهي مولوي گناه محسوب مي شود، اما در قسم دوم معصيتي محسوب نمي شود بلكه عمل بر خلاف امر و نهي ارشادي را ترك اولي مي گويند. علامه طباطبايي(ره) مي فرمايند:
نهي نام برده (در آيه) نهي مولوي نبوده تا نافرمانيش معصيت خدا باشد بلكه تنها راهنمايي و خير خواهي و ارشاد بوده و خداي تعالي خواسته است مصلحت نخوردن از درخت و مفسده خوردن آن را بيان كند نه اين كه با اراده مولوي آدم را به عبث وادار به نخوردن از آن كند.
... پس چون معلوم شد اين نهي، نهي ارشادي بوده است بايد گفت مخالفت نهي ارشادي گناه نيست و مرتكب آن را خارج از رسم عبوديت نمي شمارند.(3)
به بياني ديگر خداوند آدم را تكليف شرعي نكرد بلكه از خاصيت تكويني آن درخت آگاه كرد كه اگر از آن بخورند به خودشان ظلم كرده و به رنج و تعب دچار خواهند شد و لذا پس از خوردن از آن درخت با اين كه توبه كردند و خداوند هم توبه آنها را پذيرفت باز آنها را از بهشت بيرون كردند.
زيرا اثر طبيعي خوردن از آن درخت بيرون شدن از بهشت بود. بنابراين خوردن آدم از آن درخت، معصيت و گناه شرعي نبود بلكه يك نوع ترك اولايي بود كه از آنهم توبه كرد و اطلاق كلماتي مانند ظلم، لغزش، غوايت و عصيان بر اين كار از اين نظر است كه از مقام انبياء حتي ترك اولي نيز بدور است و براي آنها نوعي عصيان و گمراهي محسوب مي شود هر چند كه از نظر شرعي معصيت نباشد.(4)
حال كه معلوم شد اين نهي (نهي آدم از خوردن درخت ممنوعه) نهي ارشادي بود، و مخالفت با نهي ارشادي ترك اولي بوده، گناه محسوب نشده و عذاب ندارد، سرّ نزول و هبوط آدم به زمين توسط خداوند چه بوده است.
...وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَي حِينٍ(5).
گفتيم: همگي فرود آئيد در حالي كه بعضي دشمن ديگري خواهيد بود و براي شما در زمين تا مدّت معيني قرارگاه و وسيله بهره برداري خواهد بود.
در جواب گفته اند: اخراج آدم از بهشت از اين جهت شد كه با خوردن ميوه آن درخت منهي، مصلحت تغيير يافت و حكمت و تدبير الهي ايجاب كرد كه آدم و حوا به زمين آمده و گرفتار و تكليف و مشقت گردند و لباس بهشتي از اندام آنها گرفته شده و آن چه را كه خداوند از روي تفضل و لطف نه به عنوان پاداش و استحقاق به آنها داده بود از آنها بگيرد تا امتحان شديد تر شود.
همان طور كه خداوند كسي را فقير مي كند پس از آن كه به او ثروت داد و زنده ها را مي ميراند و مرد سالم را بيمار مي كند و پس از خوشي ها، گرفتاريها را مي دهد همه اينها به خاطر آزمايش درون و به دست آمدن مقدار مقاومت و نيروي صبر شخص است.(6)
به عبارت ديگر بيرون شدن آدم و حوا از بهشت بر وجه عقوبت نبوده زيرا عقاب عبارت است از زجر و مضرتي كه مقرون به اهانت و استخفاف باشد.
بنابراين فوت اجر و بهره و نفع از شخصي، عقاب نخواهد بود پس اخراج آنها از بهشت و هبوطشان به زمين، بر وجه مصلحت بوده و آن چه تعلق به مصلحت دارد نسبت به اوقات و اشخاص مختلف مي گردد. آدم و حوا تا از ميوه درخت تناول نكرده بودند مصلحت ايشان آن بود كه در بهشت باشند و چون تناول كردند صلاح آن بود كه به زمين فرود آيند . اين كلام از قول خداي عزوجل تأئيد مي شود كه فرمود:
اني جاعل في الارض خليفه(7) يعني من در زمين خليفه قرار مي دهم (نه در بهشت يا جاي ديگر).(8)
نتيجه: از مطالب مذكور نتيجه مي گيريم نهي خداوند نسبت به آدم و حوا، نهي ارشادي بوده است و مخالفت با نهي ارشادي گناه محسوب نمي شود بلكه يك نوعي از ترك اولاست و از طرفي ترك اولي عقاب و عذاب ندارد بنابراين سرّ خروج آدم و حوا از بهشت و نزولشان به زمين نه از باب عذاب و عقاب بلكه از روي مصلحت بوده است و در واقع خوردن از درخت و ميوه ممنوعه وسيله اي بوده است براي هبوط ايشان به زمين زيرا خداوند خود فرمود كه من در زمين خليفه اي قرار مي دهم و به همين خاطر هر دو را از بهشت خارج و در زمين وارد گردانيد.

پاورقی:

1. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، موسسه الوفا، 1403ق، ج17، ص39.
2. ر.ک: مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش، ج1، ص188، هم چنين تفسير نور، ج1، ص95.
3. طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، ترجمه موسوي، سيد محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامي، 1374ش، ج1، ص208.
4. جعفري، يعقوب، تفسير کوثر، قم، انتشارات هجرت، 1376ش، ج1، ص130 و 131.
5. بقره : 36.
6. ترجمه مجمع البيان، مترجمان، انتشارات فراهاني، 1360ش، ج1، ص136 و 137.
7. بقره : 30.
8. حسيني شاه عبدالعظيمي، حسين بن احمد، تفسير اثنا عشري، انتشارات ميقات، 1363ش، ج8، ص342.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

نظرات

تصویر غلامحسین زکوی

سلام دوست عزیز
امر ونهی مولی و مخالفت کردن با آن چه در حد ارشادی و یا مولوی, امری مذموم است و علت آن، عتاب خداوند به آدم بود. فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ اعراف/20. مضاف بر اینکه ترک اولی, ترک از انجام امری است که مولی آن را امر بنماید در حالی که خداوند امری ننمود که از خوردن آن نهی نمود و نهی نمودن اولی نیست که ترک آن ترک اولی باشد! ترک از نهی حداقل به کراهت معنا می شود که می توان آن را به خطا یا اشتباه معنا نمود.
در عیون اخبار الرضا در امام رضا علیه السلام در جواب مأمون که گفته بود: شما گفتند که پیامبران گناه نمی کنند, پس چرا آدم گناه کرد, ایشان جواب دادند: درست است که آدم گناه کرد ولی آن عمل در بهشت بود و ثانیا گناه او صغیره بود و ثالثا گناهش قبل از پیامبری ایشان بود. عيون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه آقا نجفى، ج‏1 ص 136.

تصویر محمد سعیدی
نویسنده محمد سعیدی در

سلام
من با مطلب آقای زکوی موافقم چرا که اگر می گوییم ترک اولی کرده است یعنی انجام دادن کاری را که بهتر بود آن را انجام دهد، ترک نموده است که در تعابیر دینی می توان به آن مستحب یا مستحب مؤکد نام نهاد. در این صورت باید امری موجود باشد تا بتوان گفت، فلانی ترک اولی نموده است. اما این که بگوییم حضرت آدم علیه السلام بهتر بود آن را نمی خورد، و بهتر بودن را ترک اولی معنا نماییم، سخنی نادرست خواهد بود چون:
1- "بهتر بود آن را انجام ندهد"، منظور از "آن"، چیست؟ اگر منهی عنه خداوند یعنی نخوردن گندم است، که آدم منهی عنه را انجام داده است و اقل منهی عنه در فعل نهی، به مکروه دلالت دارد. اگر خداوند به آدم می گفت، از گندم بخور و ایشان نمی خورد، می گفتیم، او از امر خداوند (که حداقل آن مستحب است)، سرباز زده و ترک امر پسنده‌ای را که خداوند نموده است، کرده است. آدم علیه السلام بهتر بود آن را می خورد و حال که نخورده است، بهتر را ترک نموده است. ولی درنهی خداوند، اگر بگوییم آدم بهتر بود، آن را نمی خورد، یعنی بهتر بود، به نهی خداوند توجه می کرد و کاری که حداقل مکروه بود، انحام نمی داد.
بنابراین با استنباط این امر که ترک اولی یعنی بهتر بود این کار را نمی کرد، نمی توان اثبات نمود که کار مستحبی را ترک نموده است و او دچار گناه صغیره و یا حداقل مکروه نشده است. حدیث امام رضا علیه السلام نیز بر این امر دلالت دارد که او گناه صغیره را در زمان پیامبری انجام نداده است. آن حضرت در همان روایت در ادامه به این امر اشاره دارند که آدم علیه السلام توبه کرد و شایسته پیامبر ی گشت و بعد از آن هیچ گناهی و یا حتی مکروهی انجام نداد.
چون ایشان گناه صغیره کرده بودند وتوبه کردند، خداوند ایشان را بخشید و چون بخشیده شدند، حقتعالى او را به پیغمبری برگزيد و چون به پيغمبرى برگزید، معصوم شد كه هرگز گناه صغيره و كبيره از او صادر نشد چنانچه حقتعالى فرمود: وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏.
توضیح: عصی (گناه کرد) فغوی ( پس از نعمت و پاداش محروم شد) ثم اجتباه (به پیغمبری برگزیده شد و معصوم شد) فتاب علیه (بر همین توبه ماند و گناه صغیره و کبیره اصلا انجام نداد) و هدی در نتیجه هدایت گشت.

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.