چکیده: از آنجا كه امام جواد(علیهالسلام) نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت رسيد، مناظرات زیادی برای آزمودن حضرت هم از جانب دشمنان دین تشیع و هم ار جانب دوستان ایشان ترتیب داده شد تا علم ایشان سنجیده شود؛ یکی از این مناظرات زیبا مناظره با «یحیی بن اکثم» بزرگترین عالم اهل سنت و قاضی القضات مامون عباسی بود که در علم فقه تبهری خاص داشت.
از آنجا كه امام جواد(علیهالسلام) نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت رسيد، مناظرات زیادی برای آزمودن حضرت هم از جانب دشمنان دین تشیع و هم ار جانب دوستان ایشان ترتیب داده شد تا علم ایشان سنجیده شود؛ یکی از این مناظرات زیبا مناظره با «یحیی بن اکثم» بزرگترین عالم اهل سنت و قاضی القضات مامون عباسی بود که در علم فقه تبهری خاص داشت.
داستان این مناظره بدین شرح است:
وقتى «مامون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامهاى براى امام جواد(عليه السلام) نوشت و حضرت را به بغداد دعوت كرد، البته اين دعوت نيز مانند دعوت پدر بزرگوارش اجبارى بود. لذا حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مامون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد ازدواج با دختر خود «ام الفضل» را به ايشان داد. حضرت در برابر پيشنهاد او سكوت كرد، مامون اين سكوت را نشانه رضايت حضرت دانست و تصميم گرفت مقدمات اين کار را فراهم کند.
انتشار اين خبر در بين بنىعباس انفجارى به وجود آورد، بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراضآميزى به مامون گفتند: اين چه کارى است؟ اكنون كه على بن موسى(علیهماالسلام) از دنيا رفته و خلافت به عباسيان رسيده باز مىخواهى خلافت را به آل على(علیهالسلام) برگردانى؟ ! بدان كه ما نخواهيم گذاشت اين كار صورت بگيرد، آيا عداوتهاى چند ساله بين ما را فراموش كردهاى؟ !
مامون پرسيد: حرف شما چيست؟
گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهرهاى ندارد.
مامون گفت: شما اين خاندان را نمىشناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمى از علم و دانش دارد؛ حال اگر سخن من را قبول ندارید، او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندى را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.
عباسيان از ميان دانشمندان «يحيى بن اكثم» را (به دليل شهرت علمى وى) انتخاب كردند؛ مامون جلسهاى براى سنجش ميزان علم و آگاهى امام جواد(علیهالسلام) ترتيب داد. در آن مجلس «يحيى» رو به مامون كرد و گفت: اجازه مىدهى سؤالى از اين جوان بنمايم؟
مامون گفت: از خود او اجازه بگير.
يحيى از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مىخواهى بپرس.
يحيى گفت: درباره شخصى كه محرم بوده و در آن حال حيوانى را شكار كرده است، چه مىگوييد؟
امام جواد(عليهالسلام) فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حل(خارج از محدوده حرم) كشته است يا در حرم؟
عالم به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده يا جاهل؟
عمدا كشته يا بخطا؟
آزاد بوده يا برده؟
صغير بوده يا كبير؟
براى اولين بار چنين كارى كرده يا براى چندمين بار؟
شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟
از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟
از انجام چنين كارى ابا ندارد يا از كرده خود پشيمان است؟
در شب شكار كرده يا در روز؟
در احرام عمره بوده يا احرام حج؟
يحيى بن اكثم از اين همه فروع كه امام(علیهالسلام) براى اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهرهاش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نيك دريافتند.
مامون گفت: خداى را بر اين نعمت سپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد. سپس به بستگان و افراد خاندان خود نگاه کرد و گفت: «آيا اكنون آنچه را كه نمىپذيرفتيد دانستيد؟!».
آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزديكان خليفه، كسى در مجلس نماند.
مامون رو به امام جواد(عليهالسلام) كرد و گفت: «قربانت گردم خوب است احكام هر يك از فروعى را كه در مورد كشتن صيد در حال احرام مطرح كرديد، بيان كنيد تا استفاده كنيم».
حضرت فرمود: بله، اگر شخص محرم در حل(خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفارهاش يك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفارهاش دو برابر است؛ و اگر جوجهی پرندهاى را در بيرون حرم بكشد كفارهاش يك بره است كه تازه از شير گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد؛ و اگر شكار از حيوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفارهاش يك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفارهاش يك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن يك گوسفند است و اگر هر يك از اينها را در حرم بكشد كفارهاش دو برابر مىشود.
حال اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد، بايد قربانى را در «منى» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد، بايد آن را در «مكه» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهل به حكم، يكسان است؛ منتها در صورت عمد(علاوه بر وجوب كفاره) گناه نيز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است.
كفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست، ولی كفاره برده به عهده صاحب اوست و بر صغير كفاره نيست، ولى بر كبير واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كردهاش پشيمان است برداشته مىشود، ولى آنكه پشيمان نيست كيفر خواهد شد.
قاضى القضات مات مىشود!
مامون گفت: احسنت اى ابا جعفر(علیهالسلام) خدا به تو خیر دهد؛ حال خوب است شما نيز از يحيى بن اكثم سؤالى بكنيد همانطور كه او از شما پرسيد.
حضرت فرمود: بپرسم؟
يحيى گفت: اختيار با شماست فدايت شوم، اگر توانستم پاسخ مىگويم و گر نه از شما بهرهمند مىشوم.
حضرت فرمود: به من بگو در مورد مردى كه صبح به زنى نگاه مىكند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مىآيد آن زن بر او حلال مىشود، و چون ظهر مىشود باز بر او حرام مىشود، و چون وقت عصر مىرسد بر او حلال مىگردد، و چون آفتاب غروب مىكند بر او حرام مىشود، و چون وقت عشا مىشود بر او حلال مىگردد، و چون شب به نيمه مىرسد بر او حرام مىشود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مىگردد؟ اين چگونه زنى است و با چه چيز حلال و حرام مىشود؟
يحيى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ اين پرسش راه نمىبرم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمىدانم، اگر صلاح مىدانيد پاسخ را خودتان بفرمایید.
حضرت فرمود: اين زن، كنيز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بيگانهاى به او نگاه مىكند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مىآيد، كنيز را از صاحبش مىخرد و بر او حلال مىشود، چون ظهر مىشود او را آزاد مىكند و بر او حرام مىگردد، چون عصر فرا مىرسد با او ازدواج میکند و بر او حلال مىشود، به هنگام مغرب او را «ظهار» مىكند و بر او حرام مىشود، موقع عشا كفاره ظهار مىدهد و مجددا بر او حلال مىشود، چون نيمى از شب مىگذرد، او را طلاق مىدهد و بر او حرام مىشود و هنگام طلوع فجر رجوع مىكند و زن بر او حلال مىگردد.[1]
با این سوال و پرسش و پاسخ زیبای امام، علم حضرت بر همگان معلوم شد، و دوست و دشمن به علم بیپایان حضرت که همان علم امامت بود که سن و سال نمیشناسد و خدا به هر کس بخواهد میدهد، اقرار کردند.
-----------------------------------------------
پینوشت
[1]. شيخ مفيد، الارشاد، ص 322؛ طبرسى، احتجاج، ص 247.