داستان خواستگاری امام علی(علیه‌السلام) از دختر ابوجهل در کتب شیعه

15:28 - 1396/11/04

‌ ◾️ خشم شدید فاطمه_زهرا از ازدواج مجدد امام_علی

در كتاب_علل_الشرايع نوشته بزرگترين عالم شيعى روايتى نقل شده كه در آن از تمايل امام_على به تجديد فراش و آوردن هوو بر سر فاطمه و نگرانى و عصبانيت فاطمه، است. كه فاطمه با شنيدن اين خبر خانه را ترك كرده و به خانه محمد ميرود. در زير اصل روايت و ترجمه آن همراه با اسكن از كتب مربوطه را خدمت شما ارائه ميكنيم.

متن_عربى روايت:
حدثنا علي بن احمد قال: حدثنا أبو العباس احمد بن محمد بن يحيى عن عمرو ابن أبى المقدام وزياد بن عبد الله قالا: أتى رجل أبا عبد الله " ع " فقال له: يرحمك الله هل تشيع الجنازة بنار ويمشي معها بمجمرة أو قنديل أوغير ذلك مما يضاء به؟ قال فتغير لون أبى عبد الله " ع " من ذلك واستوى جالسا ثم قال: انه جاء شقي من الاشقياء إلى فاطمة بنت رسول الله (ص) فقال لها: أما علمت ان عليا قد خطب بنت أبى جهل فقالت: حقاما تقول؟ فقال: حقا ما أقول ثلاث مرات فدخلها من الغيرة مالاتملك نفسها وذلك ان الله تبارك وتعالى كتب على النساء غيرة وكتب على الرجال جهادا وجعل للمحتسبة الصابرة منهن من الاجر ما جعل للمرابط المهاجر في سبيل الله، قال: فاشتد غم فاطمة من ذلك وبقيت متفكرة هي حتى أمست وجاء الليل حملت الحسن على عاتقها الايمن والحسين على عاتقها الايسر وأخذت بيد أم كلثوم اليسرى بيدها اليمنى ثم تحولت إلى حجرة أبيها فجاء علي فدخل حجرته فلم ير فاطمة فاشتد لذلك غمه وعظم عليه ولم يعلم القصة ماهي فاستحى ان يدعوها من منزل أبيها فخرج إلى المسجد يصلي فيه ما شاء الله ثم جمع شيئا من كثيب المسجد واتكى عليه، فلما رأى النبي صلى الله عليه وآله ما بفاطمة من الحزن أفاض عليها من الماء ثم لبس ثوبه ودخل المسجد فلم يزل يصلي بين راكع وساجد و كلما صلى ركعتين دعاالله ان يذهب ما بفاطمة من الحزن والغم وذلك انه خرج من عندها وهى تتقلب وتتنفس الصعداء فلما رآها النبي صلى الله عليه وآله انها لا

ترجمه:
راوى ميگويد: شخصى نزد فاطمه زهرا دختر پیامبر آمد و به او گفت آیا می دانی #علی از #دختر_ابوجهل خواستگاری کرده ؟ فاطمه پرسيد : آيا اين حقیقت دارد ؟ آن مرد گفته اش را ٣ بار تكرار كرد و گفت : آنچه را که می گویم حقیقت است.
فاطمه از روى حسادت چنان عصبانى شده بود كه كنترلش را از دست داد...
او از این خبر بسيار اندوهگين و غمگين بود تا هنگام شب فرا رسيد. او شبانه #حسن را در شانه راست و #حسین را در شانه چپ و دست چپ #ام_کلثوم را با دست راستش گرفت و به اتاق پیامبر رفت پس از آن علی آمد و وارد اتاق فاطمه شد و او را نيافت، على از این بابت به شدت ناراحت شد و برایش گران آمد چون از حقیقت داستان بى خبر بود و از اینکه بخواهد فاطمه را از خانه پدرش صدا بزند خجالت می کشید پس براى خواندن نماز به مسجد رفت، در انجا از وسايل مسجد چيزى يافت و بر آن تكيه داد.

چون پیامبر ناراحتی فاطمه را دید کمی به او آب داد و سپس لباسش را پوشید و وارد مسجد شد و شروع به دعا خواندن كرد و هرگاه دو ركعت نماز ميخواند در بين آنها از خدا ميخواست كه غصه فاطمه را كم كند زيرا زمانى كه او را در خانه ترك كرده بود او بشدت نگران و منقلب بود و به سختى نفس ميكشيد...

نكته: شيخ_صدوق كه معروف است به سانسور روايت و تحريف روايت در اينجا و در ابتداى روايت نتوانسته خشم خود را مخفى كند و با 'شقي' ناميدن راوى خواسته است بگويد كسى كه خبر را به فاطمه داده انسان ظالمى بوده و از ديد اين ملاى شيعه، نبايد به فاطمه خبر داده ميشد و اينكار باعث دردگيرى بين على و فاطمه شده است.

نتيجه گيرى ازين روايت: ازين روايت و روايات مشابه اين مشخص ميشود كه رابطه زناشويى على و فاطمه آن رابطه روءيايى كه آخوندها براى ما تعريف كرده اند نبوده و مهمتر از همه ادعاى اينكه على و فاطمه معصوم بوده اند و علم غيب داشته اند و و .... همه و همه خرافات و جهلى است كه در ذهن ما فرو كرده اند براى تسلط هرچه بيشتر بر افكار مردم.

منبع:
 علل الشرائع نویسنده : الشيخ الصدوق از علماى بزرگ تشيع ج ١ ص ١٨٥

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنین نظراتشان جهت نمایش، دیگر منتظر تایید مدیرانجمن نیز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/129357

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 7 =
*****
تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

آیا این افسانه در منابع شیعی هم نقل شده است؟

ممکن است کسی بگوید: چگونه شما که خواستگاری حضرت علی (علیه السلام) از دختر ابی جهل را انکار می کنید در حالیکه شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحار الانوار و شیخ ابوالحسن مرندی در مجمع النورین و تبریزی انصاری در اللمعة البیضاء این داستان را به روایت از امام صادق (علیه السلام) نقل کردند: [علل الشرایع، قم، كتاب فروشى داورى‏، 1385 ش / 1966 م‏ ، ص 185حدیث 2؛--  بحار الانوار ج 43 ص 201 ح 31؛--  اللمعة البیضاء "ص140؛-- مجمع النورین ص 142- 144]

در جواب می‌گوییم: نکته بسیار جالب در این خبر، عدم ارتباط بین سوال سائل و جواب است که نشان از جعلی و موضوعی بودن داستان دارد. سائل چنین پرسشی می کند: «یرحمک الله هل تشیع الجنازة بنار و یمشی معها بمجمرة او قندیل او غیر ذلک مما یضاء به؟» یعنی آیا بهمراه بردن آتش و قندیل (چیزی که نور بدهد) در تشییع جنازه درست است؟ در اینجا مجیب باید جواب سوال را بدهد که درست است و یا نادرست؛ ولی امام  (ع) – بنابر نقل خبر –  نه تنها جوابی نداده بلکه گریز را به صحرای کربلا زده و جوابی صدها فرسنگ دورتر از مطلب درخواستی سائل ارائه میدهد. (که در اینجا عدم رعایت قواعد کاربردی که در ادبیا ت مطرح است) حالا بگوئید این جوابی که نسبت داده اند به مقام شامخ امام صادق ع ، اصلاً با پرسش ربطی دارد؟.

روایت چنین گوید :

رنگ امام تغییر کرد و راست نشسته و فرمود: «انه جاء شقی من الاشقیاء الی فاطمه بنت رسول الله ص فقال لها : اما علمتَ ان علیاً قد خطب بنت ابی جهل فقالت : حقاً ماتقول ؟ فقال : حقاً ما اقول ثلاث مرات...». فردی شقی به نزد فاطمه آمده و گفت که آیا میدانی علی از دختر ابی جهل خواستگاری کرده؟ فاطمه گفت: راست می گوئی؟ گفت: آری و سه بار تکرار کرد. در اینجا بود که فاطمه غضبناک شده و به تفکر فرورفته و تا شب صبر کرد. «فاشتد غم فاطمة من ذلک فبقیت متفکرة هی حتی امسَت. وجاء اللیل حملتِ الحسن علی عاتقها الایمن و الحسین علی عاتقها الایسر و اخذت بید ام کلثوم...تحولت الی حجرة ابیها ...»

خلاصه کلام، دست فرزندان را گرفته و به خانه پدرش رفت و داستان را بیان کرد.

تا میرساند اینجا  که علی در مقابل اعتراض پدر زنش گفت: «والذی بعثک بالحق نبیا ما کان منی مما بلغها شیء و لا حدثت بها نفسی» در اینحالت فاطمه خوشحال شد (که هوو بر سرش نمی آید) .و پایان خوش داستان چنین شود که: «اخذ النبی بید علی فشَبَک اصابعُهُ باصابِعِهِ فحمل النبی الحسن والحسین علی وحملت فاطمة ام کلثوم و ادخلهم النبی بیتهم و وَضَع علیه قطیفةً و استودعم الله ثم خرجَ و صلی بقیة اللیل فلما مرَضَت فاطمة علیها ...»
جالب است که در ادامه داستان می نویسد که در روزهای پایانی عمر مبارک فاطمه (ع) که شیخین اجازه ملاقات خواستند و به توصیه علی (ع) گرفته شد؛ فاطمه ع به ایشان گفت: «فقالت انشدکما بالله أ تذکران ان رسول الله استخرجکما فی جوف اللیل بشیء کان حدث من امر علی فقالا اللهم نعم. فقالت انشدکما بالله هل سمعتا ان النبی یقول: فاطمة منی و انا منها من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد اذی الله، قالا نعم». ودر اینجا بود که فاطمه (ع) فرمود: «خدایا تو شاهد باش که این دو نفر مرا آزردند».  

داستان فوق را برای اولین بار صدوق در علل الشرایع آورده و در کتب دیگر خود از آن ذکری ندارد؛ تعجب از مرد بزرگ و فاضلی چون صدوق المحدثین است که چنین خبر جعلی و موضوعی را نوشته و دیگران از جمله علامه مجلسی نیز به نقل از شیخ صدوق در علل الشرایع در کتاب بحار آورده و جناب شیخ مرندی و تبریزی انصاری هم بدون کم و کاست در کتاب خود ثبت کرده اند.

این حدیث مذکور علاوه بر آن ضعف محتوایی که گفته شد از جهت سندي نیز ضعيف و غير قابل احتجاج است

لا جرم به ضعف سند نیز اشاره میکنیم تا رفع شبهه شود. اين روايت از دو جهت ضعيف مي‌باشد :

الف): راوي مجهول الحال :

أبو العباس احمد بن يحيى بن زكريا قطان ، مجهول الحال است و توثیق نشده است همان گونه كه مرحوم مامقاني در مورد او مي‌نويسد: «أحمد بن يحيى بن زكريا القطان أبوالعباس قد مر ظبط القطان في احمد ين الحسن و ليس للرجل ذكر في كتب الرجال و انما وقع في طريق الصدوق (ره) في الفقيه و حاله مجهول» .[ مامقاني ، عبدالله ، تتنقيح المقال في احوال الرجال (سه جلدي ) ج 1ص 101 باب احمد ،] مرحوم خوئی نیز گوید: «ان الرجل مجهول ؛ کما صرح به جمع ، منهم صاحب المدارک».[ خویی، کتاب معجم الرجال، ج3/ ص122] نتیجتاً خبر این شخص ارزش واعتبار ندارد

ب): ارسال شديد

همچنين در اين حديث ارسال و افتادگي شديدي به چشم مي‌خورد زيرا عمرو بن أبي المقدام كه از اصحاب امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) و متوفاي 172هـ مي‌باشد، در روايت از اين دو امام (عليهماالسلام) در طبقه اول قرار داشته و بين او و شيخ صدوق (ره) ، پنج طبقه روايي وجود دارد به عنوان مثال به سندي كه شيخ صدوق (ره ) در كتاب امالي اش به صورت معمول به واسطه عمرو بن أبي المقدام از امام باقر (ع) ارائه مي‌نمايد، دقت فرماييد: «حدثنا الحسين بن أحمد بن إدريس (رحمه الله )، قال : حدثنا أبي، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمد بن أبي عمير، عن جعفر الأزدي، عن عمرو بن أبي المقدام، قال : سمعت أبا جعفر الباقر (عليه السلام) يقول ...».[ الأمالي - الشيخ الصدوق - ص 158]

همان گونه كه ملاحظه نموديد در سند اين حديث بين شيخ صدوق (ره) كه مولف كتاب است و عمرو بن أبي المقدام ، پنچ طبقه روايي وجود دارد كه راويان آن در عبارت‌اند از:

1- حسين بن أحمد بن إدريس 2- پدرحسين (أحمد بن إدريس) 3- محمد بن حسين بن أبي الخطاب 4-محمد بن أبي عمير 5- جعفر الأزدي .

 در حالي كه در حديث محل بحث ، بين شيخ صدوق (ره) و عمرو بن أبي المقدام تنها دو طبقه فاصله افتاده كه راويان آن عبارت‌اند از 1- علي بن أحمد 2- أبو العباس أحمد بن محمد بن يحيى، يعني سه طبقه روايي در سند حديث محل بحث افتاده است لذا اين روايت قطعا مرسل است.

بعلاوه اینکه سید بحر العلوم نیز این حدیث مذکور را  کذب میداند و میگوید: «الحدیث المکذوب من غضب النبی (ص) علی امیر المومنین (ع) حین اراد ان یتزوج بنت ابی جهل فی حیاة فاطمه الزهرا (ع)».

پس طبق این شواهد مذکور، خبر فوق نیز موضوع و ساختگی است.