روایات صحیحی در اثبات عصمت ائمه اطهار(علیهمالسلام) وجود دارد.
عصمت ائمه اطهار(علیهمالسلام) یکی از مهمترین مبانی مورد قبول شیعیان است که برخواسته از قرآن است؛ اما در زمان معاصر برخی افرادی مدعی شدهاند این اندیشه برخواسته از تفکرات غالیان است و توسط ایشان وارد تفکر شیعه شده است، این در حالی است که علاوه بر آیات قرآن روایات متعددی با سندهای متفاوت و متقن وجود دارد که به اندیشه عصمت اشاره دارد که در ادامه به بررسی برخی از این احادث میپردازیم:
1. امام رضا(علیهالسلام) در حدیثی درباره امامت به عبدالعزیز بن مسلم فرمودند: «ای عبدالعزیز!... در آخر عمر پیامبر (ص) در حجّةالوداع این آیه بر پیامبر (ص) نازل شد «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً[مائده/3] امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آيين برگزيدم.» و همانا امامت از شرایط کمال و اتمام دین میباشد... و پیامبر (ص) علی (ع) را به عنوان امام مشخّص کردند... همانا امام امین خدا در میان خلق اوست و حجّت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش است... از گناهان پاک و از عیبها بر کنار است... عالمی است که نادانی ندارد، سرپرستی است که عقبنشینی ندارد، کانون قدس، پاکی، طاعت، زهد، علم و عبادت است... پس او معصوم است و تقویت شده و با توفیق و استوار گشته، از هر گونه خطا، لغزش و افتادنی در امان است...»[1]
سند روایت:
شیخ صدوق این روایت را در کتابهای خویش با دو سند نقل میکند: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ.
محمد بن موسی بن متوکل از ثقات است؛[2] محمد بن یعقوب کلینی صاحب کتاب الکافی است، که همه رجال شناسان به بزرگی و عظمت از وی یاد کردهاند؛[3] ابومحمد قاسم بن علاء از وکلای ائمه اطهار(علیهمالسلام) در آذربایجان است و از ثقات شمرده شده است؛[4] قاسم بن مسلم نیز از سوی رجالیون مورد مدح قرار گرفته است؛[5] عبد العزیز بن مسلم برادر قاسم بن مسلم، گرچه در کتاب رجالی متقدم از وی توصیفی نشده است ولی گروهی از رجالیون به خاطر نقل روایاتی که نشان دهنده حسن حال وی است، روایتش را پذیرفتهاند.[6] پس سند روایت درسته و قابل خدشه نیست.
سند دیگری که شیخ صدوق نقل میکند عبارتند از: «وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَرْوَزِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْقَاسِمِ الرَّقَّامِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا فِي أَيَّامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع بِمَرْو.
محمد بن اسحاق طالقانی از مشایخ شیخ صدوق به شمار میآید به گونهای که شیخ صدوق هر جا از وی یاد میکند به بزرگی نام وی را میبرد.[7] اما محمد بن قاسم بن هروی و[8] ابو حامد عمران بن موسى بن إبراهيم [9] و الحسن بن القاسم الرقام مجهول هستند.[10]
نتیجه گیری: در سند روایت هیچ فردی وجود ندارد که متهم به غلو شده باشد، از سوی دیگر بنا بر سند اول، اگر نگوییم روایت صحیح است، حدأقل باید به این نکته اعتراف کنیم که روایت حسن است، اما سند دوم که از سوی شیخ صدوق بیان شده، گرچه به خاطر وجود افراد مجهول ضعیف است، ولی فرد متهم به غلوی نیز در آن وجود ندارد که این نکته میتواند شاهدی باشد بر باطل بودن ادعا افرادی که مدعی هستند عصمت برخواسته از اندیشه غالیان است.
2. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «همانا خدای(عزّوجل) به وسیله ائمه هدی از اهل بیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دینش را آشکار ساخت و علم خود را روشن نمود و برای آنان باطن چشمههای علم خویش را گشود. پس هر که از امّت محمّد(صلیاللهعلیهوآله) حقّ واجب امام خود را بشناسد، طعم و شیرینی ایمانش را بیابد... پس امام همان برگزیده، پسندیده، رهبر، محرم اسرار و امیدبخش است... برگزیده خاندان ابراهیم و اسماعیل و انتخاب شده از عترت محمّد (صلیاللهعلیهوآله)... از آفتها پنهان و از لغزشها نگهداری شده و از تمام زشتیها معصوم است... .»[11]
بررسی سند: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام)»
محمد بن یحیی که در سلسله اسناد بسیاری از روایات آمده، بین چند نفر مشترک است. محمد بن یحیی بن سلیمان خثعمی کوفی که از اصحاب امام صادق(علیهالسلام) بوده و بیش از ۲۹ روایت از وی با این مشخّصات نقل شده است. محمد بن یحیی خزّاز اهل کوفه که از اصحاب امام کاظم(علیهالسلام) است و محمد بن یحیی عطّار قمی. شهید ثانی در مورد این بزرگواران میفرماید: «هر سه از راویان مورد وثوق هستند، در صورتی که محمد بن یحیی به طور مطلق در سلسله سند قرار گیرد، از طریق طبقه و زمان حیات و روایاتی که از وی نقل شده، تشخیص داده میشود. هر کجا ثقة الاسلام کلینی در اوّل سند نام «محمد بن یحیی» را ذکر کند، مقصود محمد بن یحیی عطّار قمی است؛ چون وی در طبقه استادان کلینی است.»[12] پس نفر اول ابو جعفر محمد بن یحیی العطار قمی، استاد کلینی به شمار میآید که در وصفش فرمودهاند: ثقه، عین و کثیرالحدیث[13]
نفر دوم: احمد بن محمد بن عیسی اشعری از شاگردان امام جواد(علیهالسلام) و امام هادی(علیهالسلام) است. وی را در شمار بزرگان اهل قم شمردهاند به گونهای که شیخ طوسی از او با عنوان «شیخ القمیین و وجههم و فقیههم» یاد کرده است.[14]
نفر سوم:حسن بن محبوب نیز از دیدگاه رجالیون، ثقه و جلیلالقدر است.[15]
نفر چهارم: اسحاق بن غالب، از اصحاب امام صادق(علیهالسلام)، ثقه و دارای کتاب است.[16]
نتیجهگیری: این روایت از جهت سندی، صحیح است، به گونهای که هیچگونه خدشهای به آن وارد نیست، از اینرو محدث بزرگ علامه مجلسی نیز بر صحیح بودن سند آن تأکید کرده است.[17]
در این روایت نیز هیچ فرد مشکوک به تفکر غلو وجود ندارد، حتی در سند این روایت احمد بن محمد بن عیسی اشعری است که یکی از مبارزین با غالیان به شمار میآید به گونهای که برخی از افراد را به این اتهام از قم اخراج کرده است[18]، و چنین فردی حدیثی را در مورد عصمت ائمه اطهار(علیهمالسلام) نقل میکند که این نکته میتوان شاهدی باشد بر اینکه عصمت ائمه از گناه اصلاً جزء تفکرات غلو به شمار نمیآمده است، آنچنان که برخی چنین ادعایی را مطرح کردهاند.
______________________________________________________________
پینوشت
[1]. كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، اسلاميه، 1395 ق، ج2، ص675.
[2]. رجال العلامة الحلي، علامه حلى، حسن بن يوسف، الشريف الرضي، 1402 ق، ص149.
[3]. رجال الطوسي، طوسى، محمد بن حسن، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية، 1373 ش، ص439.
[4]. منتهى المقال في أحوال الرجال، مازندرانى حائرى، محمد بن اسماعيل، موسسة آل البيت( عليهم السلام)، 1416 ق، ج5، ص227.
[5]. مستدركات علم رجال الحديث، نمازى شاهرودى، على، بیتا، 1414 ق، ج6، ص261.
[6]. تنقيح المقال فى علم الرجال (رحلي)، مامقانى، عبدالله، بینا، بیجا، ج2، القسم الاول، ص155.
[7]. مستدركات علم رجال الحديث، ج6، ص359.
[8]. همان، ج6، ص260.
[9]. همان، ج6، ص130.
[10]. همان، ج3، ص25.
[11]. الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق، ج1، ص204.
[12]. الرعايه في علم الدرايه، شهید ثانی، قم، مكتبه آيهالله المرعشي العامه، ۱۴۰۸ق، ص371.
[13]. معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، خويى، ابوالقاسم، بینا، بیجا، 1413 ق، ج19، ص33.
[14]. فهارس الشيعة، خداميان آرانى، مهدى، موسسة تراث الشيعة، 1431 ق، ج1، ص289.
[15]. منتهى المقال في أحوال الرجال، ج2، ص447.
[16]. معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، ج3، ص225.
[17]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار الكتب الإسلامية، 1404 ق، ج2، ص400.
[18]. معرفة الرجال، کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش، ص۴۹۶-۴۹۷.
** برای شناخت انواع حدیث از جهت سندی به این قسمت مراجعه کنید.