نقش نیاز و شوق منتظران در ظهور امام زمان

09:37 - 1395/02/26

چکیده:اگر در دوران معاصر ظهور امام زمان به تأخیر افتاده است، این امر برخواسته از عدم احساس نیاز واقع به حضور ایشان در جامعه است، و الا اگر احساس نیاز در جامعه یا در خود شخص به نهایت خودش برسد، ظهور حضرت حجت(عج) حتما محقق می‌گردد

امام زمان و نیاز به ایشان

تمام انبیاء الهی، برای رساندن رشد و کمال بشریت تلاش کرده‌اند، ولی با این وجود در هر زمانی، به خاطر شرایط خاصی که وجود داشته است، قسمتی از رشد محقق ‌شده بود، ولی با بعثت رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان آخرین پیامبری که از سوی خداوند فرستاده شده است. زمینه حرکت برای ایجاد تمام کمالات انسانی آماده شده است، که شکوفایی آن در زمان ظهور حضرت حجت، به صورت کامل آشکار می‌گردد.  این شکوفایی زمانی محقق می‌گردد، که احساس نیاز و شوق به آن در وجود انسان، شکل گرفته باشد، و هر چقدر این احساس نیاز و شوق شدیدتر باشد، استجابت آن از سوی خداوند متعال، سریع‌تر انجام خواهد گرفت، چون  فیض خداوند متعال، بر بندگانش هیچ محدودیتی ندارد. از این رو، هر اندازه که اشتیاق بیشتر باشد، احسان بیشتر و سریع‌تر از سوی خداوند متعال به بنده می‌رسد.

مولانا در شعری بسیار زیبا این نکته را توصیف می‌کند:

آب کم جو تشنگی آور به دست           تا بجوشد آب از بالا و پست

با توجه به این حقیقت که نیاز، سنگ زیر بنای اجابت الهی است، در زمان کنونی نیز هر اندازه نیاز به ولی الهی در حوزه فردی یا اجتماعی پررنگ‌تر باشد، زمینه ظهور حضرت ولی عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) آماده‌تر خواهد شد.

احساس نیاز به امام زمان، یکی از مهم‌ترین وسایلی است که سبب نزدیک‌ شدن ظهور می‌شود، آن چنان که این نکته، نسبت به غیبت حضرت موسی(سلام‌الله‌علیها) و قوم بنی‌اسرائیل نیز انجام شده است.
این مطلب در روایات معصومین(علیهم‌السلام) بدین شرح است: حضرت یوسف(علیه‌السلام) قبل از وفاتش خانواده و پیروانش را جمع کرد و از حوادث آینده به ایشان خبر داد، و به ایشان فرمود: «در آینده مردان شما را می‌کشند، شکم زنان باردار شما را می‌درند و کودکانشان را سر می‌برند؛ در این زمان منتظر باشید که خداوند متعال منجی شما را که از فرزندان لاوی بن یعقوب است، برساند ... سپس ویژگی‌های این فرد را برای آنان برشمرد».
در روایات آمده است که دوران سختی بنی‌اسرائیل فرا رسید، و آن‌ها چهارصد سال در انتظار قیام منجی خود به سر بردند، تا آن‌که مژده تولد وی را شندید. در این زمان، یکی از اولیای الهی، که در آن دوره، قوم بنی‌اسرائیل را با سخنان و احادیثش نسبت به آینده امیدوار می‌کرد، او تحت تعقيب قرار گرفت به همین خاطر مخفى شد و قوم بنی‌اسرائیل طی نامه‏‌اى از او خواستند که با كلام خود به ما آرامش بده، پس آن ولی آن‌ها را به بيابان‌ برد و برای آنان از حدیث قائم و ویژگی‌هایش مطالبی نقل کرد.
در اين ميانه موسى(عليه‌السّلام) در حالی که نوجوان بود از آن‌جا عبور می‌کرد چون آن دانشمند او را ديد، او را شناخت، برخاست و بر قدوم او افتاد و بر آن بوسه زد و گفت: سپاس خدايى را كه من‌را از دنيا نبرد تا این‌که تو را به من نشان داد و چون پيروانش اوضاع را این‌گونه دیدند، فهمیدند كه او منجی ایشان است و به شكرانه آن بر زمين افتادند و موسى(عليه‌السلام) فقط این جمله را گفت، كه اميدوارم خداوند در فرج شما تعجيل كند و بعد از آن غايب شد و به شهر مدين رفت و ساليانی را نزد شعيب زندگی كرد و اين غيبت دوم از غيبت اوّلى برای آن‌ها سخت‌‏تر بود.

در این دوران گرفتارى آن‌ها شدّت گرفت و آن دانشمند نيز خود را مخفى کرد و بنی اسرائیل كسى را به نزد او فرستادند و گفتند: ما طاقت نداريم تو مخفی شوی، در این زمان وی قوم بنی‌اسرائیل جمع کرد و به آن‌ها امیدواری داد که خدای تعالی به وی وحی کرد است که چهل سال دیگر فرج نزدیک است، تمام افرادی که در آن جمع بودند خدا را شکر کرده و گفتند: الحمدالله، این شکر بر خواسته از تسلیم بودن در مقابل حضرت حق بود و این‌که آن‌ها گمان می‌کردند که این غیبت بیشتر از این طول خواهد کشید.
در این زمان خدای تعالی به آن ولی الهی وحی کرد که به ایشان بگو به خاطر، شکری که بر زبان جاری کردید، امر فرج را به سی سال تقلیل دادم.
در این زمان آن جمع گفتند: «كلّ نعمة فمن اللَّه: هر نعمتى از جانب خداوند است» وحى آمد كه به آن‌ها بگو آن را بيست سال كاهش دادم.
گفتند: «لا يأتي بالخير إلّا اللَّه: اين خداست كه خير جارى‏ مى‏‌كند» وحى آمد كه به آن‌ها بگو آن را به ده سال كاستم.
گفتند: «لا يصرف السّوء إلّا اللَّه» اين خداوند است كه بدى را دور مى‌‏سازد و خداوند به آن ولی الهی وحى كرد كه به ايشان بگو: از جاى خود حركت نكنيد كه اذن فرج شما را دادم، در اين ميان موسى(عليه‌السّلام) در حالى كه سوار بر چهارپایی بود ظاهر شد و آن ولی الهی خواست او را برای بنی‌اسرائیل معرّفى كرده و موجبات خوش‌حالی آن‌ها را فراهم سازد.
موسى آمد و ولی پرسيد: فرزند كه هستى؟ گفت: فرزند عمران، گفت: او فرزند كيست؟ گفت: فرزند قاهث فرزند لاوى فرزند يعقوب، گفت: چه آورده‌‏اى؟ گفت: رسالت از جانب خداى تعالى. آن ولی الهی برخاست و به دست موسى بوسه زد، سپس در ميان ايشان نشست و آن‌ها را خوش‌حال ساخت و دستورات موسى را به ايشان ابلاغ كرد».[1]

با توجه به مطالبی که بیان شد، این حقیقت آشکار می‌گردد، که اگر در دوران معاصر ظهور امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به تأخیر افتاده است، این امر برخواسته از عدم احساس نیاز واقعی به حضور ایشان در جامعه است، و الا اگر احساس نیاز در جامعه یا در خود شخص به نهایت خودش برسد، ظهور حضرت حجت حتما محقق می‌گردد، البته این احساس نیاز، زمانی به اوج خودش می‌رسد که معرفت صحیح نسبت به ایشان تحقق پیدا کند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت
[1]. بحارالانوار ج13 ص36 -37.

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

این مطلب برای توئتیر فرستاده شد

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 6 =
*****